پسرم را سربریدند! خواب دیدم جنازه خون‌آلودش را خانمی سیاه‌پوش با خود برد+عکس

  شنبه، 07 مهر 1403 ID  کد خبر 410475
پسرم را سربریدند! خواب دیدم جنازه خون‌آلودش را خانمی سیاه‌پوش با خود برد+عکس
ساعد نیوز: ‌می‌خواستم خودم را مانند حسن وقف اسلام کنم. شاگردهایم را مرخص کردم و از همان سال 60 درخواست دادم که بتوانم بیشتر و از نزدیک‌تر به دفاع مقدس خدمت کنم. همراه با جمعی از مادران شهدا گروهی تشکیل داده بودیم برای خبر دادن به خانواده‌هایی که فرزندشان شهید شده بود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از جوان، «زهراجعفرآقایی» مادر شهید «حسن حجاریان» علاوه بر اینکه مادر شهید است و پیکر فرزندش 34 سال مفقود بود، سراسر زندگی خودش را وقف پشتیبانی از جبهه و کارهای جهادی کرده بود. او که قبل از شهادت حسن در پشتیبانی از جبهه‌ها فعال بود، بعد از شهادت فرزندش تصمیم می‌گیرد تمام قد خود را وقف دفاع‌مقدس کند. به همراه تعداد دیگری از خانم‌ها گروهی را راه اندازی می‌کنند و خبر شهادت رزمندگان را به مادران شان می‌رسانند و حتی همراه آن‌ها به معراج شهدا می‌روند تا مگر تسلی خاطری برای این مادران داغدار باشند. بانو جعفرآقایی هنوز هم به صورت افتخاری با بنیاد شهید همکاری می‌کند و فعالیت‌های جهادی خود را ادامه می‌دهد.

به عنوان یک مادر شهید و یک بانوی جهادی، داستان زندگی تان را از کجا آغاز می‌کنید؟
من دو ساله بودم که پدرم را از دست دادم. پنج تا بچه قد و نیم قد بودیم که مادرم دوتا از بچه هایش را از دست داد. زندگی سختی داشتیم. اما مادرم هیچ‌وقت حتی ذره‌ای ایمانش را از دست نداد. ما را هم در پرتو همین ایمان تربیت کرد. این‌ها را گفتم که بدانید ریشه تربیت‌های یک شهید در دامن یک مادر می‌تواند به سال‌ها قبل و زندگی آن مادر برگردد. اوضاع زندگی‌مان با خیاطی و قالی‌بافی مادرم می‌گذشت و ماهم از او این هنرها را یاد می‌گرفتیم. بعدها که من ازدواج کردم، خدا به من چهار فرزند داد که حسن آقا دومین فرزندم بود.

آن زمان معیار شما برای ازدواج چه بود؟
وقتی به سن ازدواج رسیدم، بنا به تربیت مادرم و چیزی که در زندگی دیده بودم، معیار و ملاک اصلی‌ام برای انتخاب ایمان، ادب و صداقت بود و انتخابم این معیارها را به نحواحسن داشت. همسرم شاید کمی از نظر مالی ضعیف بود، اما ایمانش همه چیز را پوشش می‌داد. خلاصه بگویم، خدا همانی که می‌خواستم را داده بود. با اینکه زندگی مشترکم هم آسان نبود. چون بعد از چندسال همسرم به دلیل بیماری شدید قلبی، از کار کردن منع جدی شد و من مجبور بودم هرجور که می‌توانم زندگی را بچرخانم. کلاس خیاطی می‌گذاشتم، گلدوزی یاد می‌دادم و...، اما با تمام اینها، همسرم را پاداش تمام سختی‌ها می‌دیدم. بد نیست در اینجا به نکته‌ای اشاره کنم. ما هرکجا در زندگی گیر می‌کردیم، همسرم دست به توسل و استغاثه می‌زد و جواب هم می‌گرفتیم. همسرم فرد با ایمانی بود. نزدیک پیروزی انقلاب با همسرم و بچه‌ها دوشادوش هم در تظاهرات شرکت می‌کردیم و شعار می‌دادیم. حسن که دومین فرزند و پسر ارشد خانواده بود، در بحث انقلاب فعال‌تر از همه ما بود. بعد از پیروزی انقلاب هم عضو بسیج شد و هرکاری می‌توانست در جهت کمک و پیشرفت انقلاب دریغ نمی‌کرد.

حسن آقا چطور به جبهه اعزام شد؟
از زمان تحصیلش در دبیرستان دوست داشت به جبهه برود. اما منتظر ماند تا دیپلم بگیرد. امتحاناتش را داد و دیپلمش را که گرفت عازم جبهه شد.

گویا شما در زمان جنگ فعالیت‌های جهادی داشتید. چه کارهایی انجام می‌دادید؟
من اوایل انقلاب عضو جهاد دانشگاهی شدم. همین کار جهادی به طور بسیار پررنگ‌تر در دوران جنگ اتفاق افتاد. زمان جنگ در ابتدا بساط خیاطی‌ام را جمع کردم و بردم و تمام هنرم از خیاطی را خرج رزمندگان در جبهه می‌کردم. اورکت می‌دوختم، لباس می‌دوختم و هرکاری که به خیاطی مربوط می‌شد انجام می‌دادم. اما فقط همین نبود؛ هرکاری از دست‌مان برمی‌آمد انجام می‌دادیم. برای افراد بی‌بضاعت خوراک و پوشاک تهیه می‌کردیم. فعالیت‌های‌مان باعث شد ما را به پشت خط مقدم در مناطقی مثل دهلران و اهواز ببرند. دوماه در اهواز در هلال احمر لباس اتاق عمل می‌دوختم.

با توجه به اینکه خودتان در فضای پشتیبانی از جبهه حضور داشتید، چطور با شهادت فرزندتان رو به رو شدید؟
قبلش بگویم که من شهادت پسرم را در خواب دیده بودم. از وقتی که عازم شده بود مدتی از او بی‌خبر بودم. یک روز تلفن زد و با ما صحبت کرد و توضیح داد عازم چذابه است و امکان نوشتن نامه یا تماس تلفنی نیست. مدتی بعد شبی خواب دیدم حسن با لباس خیس در حیاط ایستاده است. به او گفتم مادر چشم به راهت بودم. نکند فرار کرده‌ای؟ خندید و گفت: نه مادرجان من دیگر برای همیشه آمده‌ام. از خواب پریدم و زدم زیر گریه. همسرم گفت صلوات بفرست و بخواب چیزی نیست. خوابیدم و دوباره خواب دیدم جنازه حسن خون‌آلود در ایوان خانه روی چفیه‌ای قرار دارد. خانمی سیاه‌پوش او را با خود برد. صبح آن روز مطمئن شده بودم که حسن شهید شده است و جنازه‌اش دیگر بر نمی‌گردد. همین هم شد. از آن خواب تا برگشت پیکر حسن 33سال وچهارماه طول کشید. سال 60 در 19سالگی شهید شد و سال 94 برگشت.

شهید تا مدت‌ها مفقود بودند، خطر قطعی شهادتش را چه زمانی به شما دادند؟
16روز از خوابی که دیده بودم می‌گذشت و کسی به من نمی‌گفت چه اتفاقی برای حسن افتاده است. وقتی رفتیم پرس‌وجو کردیم گفتند شهید شده است. اما نمی‌توانیم جنازه‌اش را بیاوریم. گفتند پیکرهای شهدا در یک گودال به صورت دسته جمعی ریخته شده و به مرور زمان آن‌ها را به عقب می‌آورند.

چگونه با این خبر کنار آمدید؟
فقط بازگشتش نبود. وقتی فهمیدم پسرم سر در پیکرش نیست، در لحظه به مادر وهب فکر کردم. ایشان را الگوی خودم قرار دادم تا محکم بایستم. هرچند بینهایت به حسن وابسته بودم. او هم بسیار به من وابسته بود هرکمکی می‌توانست در خانه به من می‌کرد. پسر بود، اما حتی در خیاطی به من کمک می‌کرد. وقتی اعزام شده بود مدام به همه می‌گفتم انگار بخشی از خودم را گم کردم.

چگونه به خطوط مقدم رفتید؟
آن روزی که بعد از دیدن خواب بیدار شدم، روزی بود که حدوداً صدنفر شاگرد آمده بودند تا بهشان خیاطی یاد بدهم. حال عجیبی داشتم. می‌خواستم خودم را مانند حسن وقف اسلام کنم. شاگردهایم را مرخص کردم و از همان سال60 درخواست دادم که بتوانم بیشتر و از نزدیک‌تر به دفاع مقدس خدمت کنم. همراه با جمعی از مادران شهدا گروهی تشکیل داده بودیم برای خبردادن به خانواده‌هایی که فرزندشان شهید شده بود. یا هربار شهیدی را به معراج می‌آوردند، ما مسئول آوردن خانواده‌هایشان بودیم.

یادم است هیچ‌کدام از خانم‌ها همراه مادران شهدا به سردخانه برای شناسایی نمی‌رفت، اما من در تمام آن لحظات همراهشان بودم. در بخش دیگری از فعالیت‌ها، خانم‌هایی که توان و تمایل داشتند، گاهی برای اعزام به مناطقی مثل اهواز و سایر مناطق نزدیک به خطوط مقدم اعزام می‌شدند. من چند مرتبه توفیق داشتم که با آن‌ها در این مناطق همراه باشم. در آنجا هم مثل پشت جبهه و مساجد و حتی خانه‌ها، هرکس بنابه شرایط هرکاری می‌توانست انجام می‌داد. گاهی زخمی‌ها را در حد توان مداوا می‌کردیم. گاهی لباس‌ها را می‌شستیم. گاهی هم تجهیزاتی که می‌توانستیم را جابه‌جا می‌کردیم.

همسرتان با این فعالیت‌ها و دوری گاه به گاه شما از خانه مخالفت نداشتند؟
خیر. پدر شهید تشویقم می‌کردند. اما می‌گفتند مراقب باش چیزهایی نبینی که نتوانی تاب بیاوری. نهایتاً هم خادم افتخاری بنیاد شدم. هنوز هم به لطف خدا فعالیت‌هایم را دارم.

با توجه به داغ فرزندتان و سختی‌هایی که کشیدید، چطور به چنین بینشی رسیدید؟
کسی که در سبک زندگی‌اش الگوهای اسلامی را مد نظر قرار دهد، سختی‌ها را تحمل می‌کند. چون می‌داند پاداش بزرگ‌تری در انتظارش است. همسرم سال 70 فوت کرد، اما با تمام علاقه‌ام، مجبور شدم محکم‌تر بایستم. با همه این سختی‌ها، تا همان سال 70 که همسرم از دنیا رفت، حتی بعدش هم از بنیاد حقوق نگرفتم. تا اینکه رئیس بنیاد با من دعوا کرد که شما انقدر افتخاری کار می‌کنید چرا حقوق نمی‌گیرید؟ گفتم، چون پسرم هم حقوق نگرفت. به حسن یک جفت چکمه داده بودند، حتی نمی‌خواست چکمه‌ها را قبول کند. بعد 33سال وچهارماه که پیدا شد، بند چکمه‌اش را به پلاکش وصل کرده بود. انگار کار خدا بود که همین بند، پلاک او را نگهدارد و شناسایی شود.

این روزها همچنان مشغول مددکاری هستید؟
بله اگر خدا قبول کند. فقط 20روز برای معالجه بیماری قلبی‌ام بیمارستان بستری بودم. این روزها به مشکلات مادران شهدا رسیدگی می‌کنم و به آن‌ها سر می‌زنم و برای سخنرانی می‌روم. هرچند که دکتر گفته کمتر سخنرانی کن، اما نمی‌توانم. دلم می‌خواهد از حسن بگویم.

خاطره‌ای است که دوست داشته باشید تعریف کنید؟
سال 93 برای روایتگری رفته بودیم راهیان نور. چذابه در لیست نبود. خیلی‌ها ناراحت بودند و می‌گفتند کاش خانم حجاریان در محل شهادت فرزندش برای ما حرف بزند. قرار بود برویم فکه، چون باران شدیدی آمده بود کنسل شد. قرار شد به جای فکه برویم چذابه. در چذابه بعد از سخنرانی، از دلم برآمد و به درختی اشاره کردم و گفتم پسر من را هم مثل امام حسین (ع) همچین جایی زنده زنده سربریدند. قیامت شد! نمی‌توانم بگویم چه حالی حاکم بود. معلوم نشد، آن روز دل چه کسی سوخت و دعا کرد که نهایتاً تیرماه سال 94 پیکر حسن برگشت.

برچسب ها: شهید جبهه

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
تصویری از چهره درس خوان رهبر معظم انقلاب در کلاس ششم ابتدایی+عکس/ 12 سالگی رهبری در مدرسه (450 نظر) الهام چرخنده امروز صبح به دیدار رهبر معظم انقلاب رفت+عکس/ چهره آرام خانم بازیگر در بیت رهبری (313 نظر) نگاهی به انواع لباس مدرسه دانش آموزان کشور های مختلف/ آمریکا، ژاپن، چین و... (278 نظر) پری غفاری معشوقه شاه پهلوی: شاه آرام آرام مشروب می‌خورد و گاهی گیلاس مرا هم پر می‌کرد/ ازدواجی در کار نبود من دستمزدم را می گرفتم! (238 نظر) سحر زکریا: 6 سال همسر مهران مدیری بودم / او جوانی ام را گرفت !+فیلم (206 نظر) مروری بر بازیگران مرد ایرانی که از گوشواره استفاده می‌کنند؛ امیر جعفری، ارسلان قاسمی، امین حیایی و...+عکس (172 نظر) رهبر معظم انقلاب: ترویج موسیقی بر خلاف مذاق اسلام است/ اردوی مختلط دختر و پسر یعنی چه؟! دانشجو بره خارج از کشور که چه کنه؟+فیلم (151 نظر) خلاقیت خنده دار مادر باهوش برای تشخیص کودکان دوقلویش حماسه آفرید+عکس/ من عاشق اون ذهن طلاییت شدم😂 (96 نظر) نعیمه نظام دوست: عاشق احمدرضا عابدزاده بودم ، اون بلیزر داشت منم با یه رنو افتادم دنبالش اصلا به من محل نذاشت قلبم خیلی شکست و اومدم خونه عکسهاشو پاره کردم+ویدیو (94 نظر) روز اول مهر یادی کنیم از اخراج سجاد رضایی فرزند اکبر کلاس دوم ب با گرمکن ورزشی دهه شصتی +فیلم/ من برای لهجه اصفهانیش مُردم شما ادامه بدید (93 نظر) خانه پدری ساده رهبر معظم انقلاب به روایت تصویر +عکس/ از سقف چوبی و بوفه دکوری ساده تا چراغ نفتی و کابینت های فلزی (88 نظر) اکبر عبدی: 25 سال مصرف کننده تریاک بودم، اینجانب اکبر عبدی 4 سال و نیم یک معتاد+فیلم (83 نظر) دیدار احساسی علی پروین اسطوره فوتبال با رهبر انقلاب در بیمارستان +عکس / ارادت خاص علی آقا به رهبر معظم انقلاب (82 نظر) قاب‌هایی دلنشین از رهبر معظم انقلاب با لباس بلوچی+عکس/ احترام به فرهنگ مردم منطقه در مدتی که مهمان اهالی این منطقه بودند (79 نظر) خلاقیت هوشمندانه یک مدرسه ایرانی برای استفاده از پله های سالن/ دست مریزاد به این همه نبوغ و ابتکار+عکس👌 (77 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
مومیایی هایی که از قدیمی ترین پنیر گاوی جهان نگهداری می کنند! کشف پنیر پروبیوتیک روی سر و گردن مومیایی‌های باستانی+عکس
رابطه بین هاشمی رفسنجانی و سریال اوشین؛ کشفی که کیهان انجام داد
پسرم را سربریدند! خواب دیدم جنازه خون‌آلودش را خانمی سیاه‌پوش با خود برد+عکس
عجیب اما واقعی؛ 9 مادر خارق العاده در دنیا/ از زایمان یک زن در 70 سالگی تا مردی که دختردار شد+عکس
تکذیب شهادت سردار قاآنی در حملات اسرائیل به ضاحیه بیروت
اسرائیل پس از لبنان شاید به ایران حمله کند | توصیه فرمانده‌ سابق سپاه به دولت‌های 3کشور
هفته‌ها طول می‌کشد تا اسرائیل از سرنوشت سیدحسن نصرالله مطلع شود
ناپدید شدن مرموز دختر وزنه‌بردار ایران در اسپانیا /+ جزئیات اتفاق تلخی که برای فاطمه کشاورز در اسپانیا روی داده
(عکس) غذای محلی کاشان بر سر میز غذای رونالدو و جورجینا
(عکس) چیدمان بخصوص و مجلل اتاق آرایش فرح پهلوی به سبک کلاسیک سلطنتی/ در روزهایی که مردم ایران خونه برای زندگی نداشتن ببین چه هزینه‌ای فقط صرف اتاق آرایش فرح شده
(ویدئو) یادی کنیم از ناهار لاکچری ظهر جمعه خونه مادربزرگ دهه 60 ها/ نگاه پر محبت و لبخند پدر بزرگ
فرصت زمانی 12 روزه به دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی/ اعلام نتایج نهایی کنکور سراسری 1403 هفتۀ پایانی مهرماه
افتتاح بیست‌وپنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب نایروبی با حضور نمایندگان جمهوری اسلامی ایران
ویدیو/ مارکوپولو، دروغگویی ماهر یا جهانگردی معروف! مشهورترین جهانگرد جهان در کتاب میلیون از ایران چه می‌گوید؟
مادر ایرانی هرجای دنیا باشه درس و مشق بچه با اونه🤣/ یادگیری زبان هلندی سپیده بزمی‌پور، همسر شاهرخ استخری به‌خاطر دخترشون نبات در بلژیک+ عکس
منتخب روز   
زینب نصرالله: به همه آزادگان عالم میگویم پدرم فرمانده نصرالله در سلامت کامل است و اسرائیل خودش را با دست خودش به آتش سوزان جهنم وارد کرد+عکس برای اولین بار نماینده اسرائیل هنگام سخنرانی مسعود پزشکیان به سخنان رئیس‌جمهور ایران گوش داد و سالن را ترک نکرد+ویدیو از نخ بستن به انگشتر برای اندازه شدن تا دکمه‌های متفاوت قبا و نخ نما شدن عبا؛ در مروری بر ساده‌زیستی رهبر معظم انقلاب+عکس خبرنگار شبکه صهیونیستی ایران اینترنشنال در منهتن آمریکا: من دیدم که همسر مسعود پزشکیان از ساختمانی در اینجا خارج شد+ویدیو/ ای کاش به عنوان خبرنگار یک مقدار اطلاعات داشتی! ذوق‌زدگی و خوشحالی خبرنگار ترکیه از "ساغول" گفتن مسعود پزشکیان در نیویورک؛ خبرنگار ترکیه: این رئیس‌جمهور تُرک آذربایجانی است+ویدیو رهبر معظم انقلاب: بعضی‌ها فکر می‌کنند نشاط یعنی رقاصی؛ فلان برنامه موسیقی رو توی تلویزیون پخش کنیم مردم نشاط پیدا کنند، نشاط این نیست+ویدیو تصاویری جالب از مسعود پزشکیان پشت نیمکت کلاس درس در روز اول مهر/ ردیف دوم و چهارم نشینی رئیس جمهور توئیت جدید پزشکیان به زبان کُردی و عربی +عکس وزیر اسبق کشور: رهبر معظم انقلاب یک دوره تندخوانی شرکت کردند و یک کتاب 300 صفحه‌ای را در یک شب می‌خوانند+ویدیو نیکی کریمی از مهمترین اتقاق زندگی اش پرده برداشت ؛ خانم بازیگر : پدرم مرا به این سمت سوق داد