صادق هدایت (۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمال زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان نویسی نوین ایرانی می دانند. هدایت از پیشگامان داستان نویسی نوین ایران و نیز، روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته اند. هرچند آوازهٔ هدایت در داستان نویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن و نیز از نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف و فرانتس کافکا و آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده است. او همچنین نخستین فرد ایرانی است که متونی از زبان پارسی میانه (پهلوی) به فارسی امروزی ترجمه کرده است. حجم آثار و مقالات نوشته شده دربارهٔ نوشته ها، زندگی و خودکشی صادق هدایت گواهِ تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است. شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسل های بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره اش سخن گفته اند. صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس در ۴۸ سالگی خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد.

از کودکی تا آغاز جوانی صادق هدایت
صادق هدایت در چهارشنبه ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلی خان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایت قلی خان، دختر حسین قلی مخبرالدوله) است. جدّ اعلای صادق، رضاقلی خان هدایت طبرستانی از رجال معروف عصر ناصری و صاحب کتاب هایی چون مجمع الفصحا و اجمل التواریخ بود. صادق کوچک ترین پسر خانواده بود و دو برادر و دو خواهر بزرگ تر از خود و یک خواهر کوچکتر از خود داشت. از برادرانش محمود خان، قاضی دیوان عالی کشور بود که در زمان نخست وزیری سپهبد رزم آرا، سمت معاون نخست وزیری را داشت. عیسی خان، سرلشکر و از رؤسای سابق دانشگاه جنگ بود. هر دو برادر در هنر و ادبیات دستی داشتند. سپهبد حاج علی رزم آرا همسر انورالملوک هدایت، شوهر خواهر صادق هدایت بود. صادق هدایت در سال ۱۲۸۷ تحصیلات ابتدایی را در ۶ سالگی در مدرسهٔ علمیهٔ تهران آغاز کرد. در سال ۱۲۹۳ روزنامه دیواریِ ندای اموات را در مدرسه انتشار داد و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد؛ ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشم درد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سن لویی که مدرسهٔ فرانسوی ها بود، به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود هدایت اولین آشنایی اش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی می داد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا می کرد. در همین مدرسه صادق به علوم خفیه و متافیزیک علاقه پیدا کرد. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و هدایت نوشتارهایی در این مورد انتشار داد. در همین سال صادق اولین مقالهٔ خود را در روزنامهٔ هفتگی (به مدیریت نصرالله فلسفی) به چاپ رساند و به عنوان جایزه سه ماه اشتراک مجانی دریافت کرد. همچنین همکاری هایی با مجله ترقی داشت. صادق در همین دوران گیاه خوار شده بود و به اصرار و پند بستگانش مبنی بر ترک آن وقعی نمی نهاد. در سال ۱۳۰۳، درحالی که هنوز مشغول تحصیل در مقطع متوسطه بود، یک کتاب کوچک انتشار داد: انسان و حیوان، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاه خواری او در برلین به چاپ رسید. تصحیحی از رباعیات خیام با نام رباعیات خیام (با کتاب ترانه های خیام اشتباه نشود) به همراه مقدمه ای مفصّل در سال ۱۳۰۲ منتشر شد. در سال ۱۳۰۳ بود که صادق داستان کوتاه «شرح حال یک الاغ هنگام مرگ» را در مجلهٔ وفا، سال دوم، شماره ۶–۵ منتشر کرد.
گیاه خواری صادق هدایت
صادق هدایت در جوانی گیاه خوار شد و کتابی در این مورد با عنوان فواید گیاه خواری نیز نوشت. او تا پایان عمر گیاه خوار باقی ماند. بزرگ علوی در این باره می نویسد: «یک بار دیدم که در کافه لاله زار یک نان گوشتی را که به زبان روسی بولکی می گفتند، به این قصد که لای آن شیرینی است، گاز زد و ناگهان چشم هایش سرخ شد، عرق به پیشانی اش نشست و داشت قی می کرد که دستمالی از جیبش بیرون آورد و لقمهٔ نجویده را در آن تف کرد.» او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد. همچنین او در بخشی از کتاب خود می نویسد: «شکی نیست که گوشت خواری باعث درندگی می شود. همهٔ کسانی که آرزومند پیشرفت اخلاقی و بهبودی حالتِ اسفناک جامعه بوده اند، در انتشار این عقیده کوشیده اند. اگر دکان عرق فروشی، قصابی، ماهی گیری و مرغ فروشی را می بستند؛ تا اندازه ای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی می گرفت. برای پیشرفت اخلاقی انسان آرزو بکنیم که خوراک خونین وَربیفتد و گیاه خواری جانشین آن بشود. اگر برتری حقیقی از قلب می آید، هرکسی باید از گوشت خواری دست بکشد، که نه دشوار است و نه غیرممکن می باشد. بیشتر آن هایی که بهانه می آورند، از روی نادانی و خرافات و ترس، این است که مبادا مضحک بشوند. باید گفت که حقیقت هنوز گیاه خواری اسباب تمسخر و ریشخندِ آن هایی است که حقیقتِ آن را نمی دانند؛ ما چه قدر به سادگی نیاکان خودمان خندیدیم؟ روزی می آید که آیندگان به خرافات ما خواهند خندید.»
عزیمت صادق هدایت به اروپا
هدایت در سالِ ۱۳۰۳ از مدرسه سن لویی فارغ التحصیل گشت و در همین سال بود که با تقی رضوی آشنا شد. در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانش آموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت. در همین سال داستان «مرگ» را در مجلهٔ ایرانشهر شمارهٔ ۱۱، که در آلمان منتشر می شد به چاپ رسانید و مقاله ای به فرانسوی به نام «جادوگری در ایران» در مجلهٔ له ویل دلیس، شماره ۷۹ نوشت. هدایت از وضع تحصیل و رشته اش در بلژیک راضی نبود و می خواست که خود را به فرانسه و در آن جا به پاریس که آن زمان مرکز تمدن غرب بود برساند. سرانجام در اسفند ۱۳۰۵ پس از تغییر رشته و دوندگی فراوان به پاریس منتقل شد. در همین سال نسخهٔ کامل تری از کتاب انسان و حیوان و کتاب دیگری به نام فواید گیاهخواری با مقدمهٔ حسین کاظم زادهٔ ایرانشهر در برلین آلمان به چاپ رساند.
بازگشت صادق هدایت به تهران
هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی (در قسمت محاسباتی و دفتر ارسال مرسلات) مشغول به کار شد. لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامه ای که به تقی رضوی(که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشته است، از حال و روز خود شکایت می کند. دوستی با حسن قائمیان که پس از مرگ هدایت خود را وقف شناساندن او کرد در بانک ملی اتفاق افتاد. در همین سال مجموعه داستان «زنده به گور» و نمایشنامهٔ «پروین دختر ساسان» را در تهران منتشر کرد. هدایت در این سال با مسعود فرزاد، بزرگ علوی و مجتبی مینوی آشنا شده و حلقهٔ دوستی ای ایجاد می شود که گروه ربعه نامیده شد.
سفر صادق هدایت به هندوستان
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در هند به فراگیری زبان پهلوی نزد دانشمند پارسی (از پارسیان هند) بهرام گور انکلساریا پرداخت و کارنامهٔ اردشیر پاپکان را در هند از پهلوی به فارسی ترجمه کرد. در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خودبوف کورراکه در پاریس نوشته بود پس از اندکی دگرگونی با دست برروی کاغذ استنیسل نوشته، به صورت پلی کپی در پنجاه نسخه انتشار داد و برای دوستان خود فرستاد؛ از جمله نسخه ای برای مجتبی مینوی که در لندن اقامت داشت و نسخه ای برای جمالزاده که آن زمان در ژنو بود. عده ای داستانبوف کوررا برآمده از حال و هوای هند می دانند، ولی چنان که از گفتگوهای هدایت و فرزانه برمی آید هدایت کار روی این اثر را از سالها پیش آغاز کرده بود به قول هدایت در گلویش گیر کرده بود. در نسخهٔ پلی کپی ای که از بوف کوردر هند انتشار داد نوشته بود که چاپ اثر در ایران ممنوع است. علاوه بر اینها هدایت دو داستان به زبان فرانسوی در هند به چاپ رساند: “Lunatique” و “Sampingue”. هدایت پس از سفر به هند به شدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگی اش توسط ش. پرتو تقبل می شده است، همین فقر و شکست از بی اعتنایی جامعه سبب شد هدایت روی به طنز نویسی بیاورد و همین طنز تلخ زخم های در سینه وی را بیشتر هویدا می کرد.
بازگشت صادق هدایت از هندوستان
صادق هدایت در سال ۱۳۱۶ از هند بازگشت و دوباره در بانک ملی مشغول به کار شد. سال بعد از بانک ملی استعفا داده، در وزارت فرهنگ استخدام شد. او تا سال ۱۳۲۰ که متفقین ایران رااشغال کردند به فعالیت های ادبی پرداخت و چندین داستان و مقاله انتشار داد. کارنامهٔ اردشیر بابکان را در مجلهٔ موسیقی وگجسته ابالیش(ترجمه از متن پهلوی) را جداگانه (در انتشارات ابن سینا) چاپ کرد. با وجود این بوف کورهمچنان در ایران منتشر نشده بود.

اقدام اول خودکشی صادق هدایت و نخستین داستان ها
صادق هدایت در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. در همین دوران، در پاریس با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشی اش به برادرش محمود می نویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شده است که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچ کس نداده است اما فرزانه سال ها بعد از زبان هدایت (سال ها بعد از خودکشی اولش) نقل می کند که علّت خودکشی مسائل عاطفی بوده است. نخستین نمونه های داستان های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. نمایشنامهٔ پروین دختر ساسان، زنده به گور و داستان کوتاه «مادلن» را در همین دوران نوشته است.
نوشته های صادق هدایت
- رباعیات خیام (۱۳۰۲)
- فوائد گیاهخواری (۱۳۰۶)
- زنده بگور (۱۳۰۸) (مجموعه داستان کوتاه)
- پروین دختر ساسان ۱۳۰۹) (نمایشنامه)
- سایه مغول (۱۳۱۰)
- اصفهان نصف جهان (۱۳۱۱) (سفرنامه)
- سه قطره خون (۱۳۱۱) (مجموعه داستان کوتاه)
- نیرنگستان (۱۳۱۲)
- سایه روشن (۱۳۱۲)
- مازیار (۱۳۱۲) (جستار تاریخی و یک نمایشنامه) با همکاری مجتبی مینوی
- وغ وغ ساهاب (۱۳۱۳) با همکاری مسعود فرزاد
- ترانه های خیام (۱۳۱۳)
- بوف کور (۱۳۱۵)
- علویه خانم (۱۳۲۲)
- حاجی آقا (۱۳۲۴)
- افسانه آفرینش (۱۳۲۵) (خیمه شب بازی در سه پرده)
- ولنگاری (۱۳۲۳)
- توپ مرواری (۱۳۲۷)
- سگ ولگرد (مجموعه داستان کوتاه)
- کاروان اسلام (البعثة الاسلامية الي البلاد الافرنجية)
- مجموعه نوشته های پراکنده (به کوشش حسن قائمیان)
ترجمه های صادق هدایت
ترجمه از زبان فرانسه
- کور و برادرش (۱۳۱۰) نوشته آرتور شنیتسلر
- کلاغ پیر (۱۳۱۰) نوشته الکساندر لانو کیلاند نویسنده نرووی
- تمشک تیغ دار (۱۳۱۰) نوشته آنتون چخوف
- مرداب حبشه (۱۳۱۰) نوشته گاستون شراو نویسنده فرانسوی
- جلوه قانون نوشته فرانتس کافکا
- مسخ نوشته فرانتس کافکا
- گراکوسی شکارچی نوشته فرانتس کافکا
- گروه محکومین نوشته فرانتس کافکا
- دیوار نوشته وان پل سارتر
ترجمه از متون پهلوی به زبان فارسی
- گجسته ابالیش (۱۳۱۹)
- گزارش گمان شکن (۱۳۲۲)
- یادگار جاماسب (۱۳۲۲)
- کارنامه اردشیر بابکان (۱۳۲۲)
- زند وهومن یسن (۱۳۲۳)
- آمدن شاه بهرام ورجاوند (۱۳۲۴)
مقالات
- مقدمه ای بر رباعیات خیام
- انسان و حیوان (۱۳۰۳)
- پیام کافکا
بیوگرافی کریم فکور حقوقدان، شاعر و روزنامه نگار ایرانی










































