شاه ایران چگونه لباس می‌پوشید و چگونه به شکار می‌رفت

  یکشنبه، 23 اردیبهشت 1403 ID  کد خبر 388393
شاه ایران چگونه لباس می‌پوشید و چگونه به شکار می‌رفت
ساعدنیوز: شاه، فقط محافظان شخصی و به طورکلی حدود دو هزار نفر سواره نظام را همراه خود نگه داشت این‌ها در دو دسته راهپیمایی می‌کردند شاه با بیست سی قدم فاصله جلوی دسته اول اسب میراند در هر طرف اسب، او، هشت قاصد یا شاطر می‌آمدند که بالاپوش زرد نقره دوزی شده پوشیده پر‌هایی در کلاهشان و عصایی از نقره در دستشان داشتند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از انتخاب، سر هارفورد جونز بریجز (1142-1225) دیپلمات و نویسنده اهل انگلستان بود. او نخستین وزیرمختار دولت بریتانیا در ایران بود. هارفورد جونز در جوانی به کمپانی هند شرقی پیوست و در جایگاه نمایندهٔ این شرکت میان سال‌های 1161-1172 در بصره خدمت کرد. همچنین از 1176-1184 را در بغداد سپری کرد. او که چیرگی بسیاری در زبان‌های شرقی یافته بود با پشتیبانی رابرت داندس در سمت نمایندهٔ فوق‌العادهٔ بریتانیا به ایران در دوره فتحعلیشاه فرستاده‌شد. وی در 1833 کتابی را به نام دودمان قاجار که ترجمه‌ای از کتابی دست‌نویس ایرانی بود را به چاپ‌رساند. در 1838 نیز جزوه‌ای را دربارهٔ علایق انگلستان در ایران منتشر کرد.

اکنون در لحظه‌ای که شاه وارد خیمه شد، مشعل‌ها خاموش شد و مشعلداران هم از نظر محو شدند و من در میان تقریباً دو هزار نفر سواره نظام ماندم که سراسیمه به این سو و آن سو می‌دویدند و هرازچندگاه، پای اسبشان به طناب خیم‌های گیر می‌کرد و زمین می‌خوردند.

در وضع ترحم‌انگیزی گیر کرده بودم و امید چندانی نداشتم که بتوانم سالم و بدون تصادف از مهلکه بیرون بروم، اما از بخت خوش، به آن غلام گرجی برخوردم که وقتی منتظر ملاقات با شاه بودم، نزد من فرستاده شده بود. او آدم بسیار زرنگ و سریع الانتقالی بود و به محض مشاهده وضعیت ناجور من فریاد کشید: راه باز کنید برای شاهزاده راه باز کنید با شنیدن این فریاد از دهان کسی که اکثرشان می‌دانستند از نزدیکان شاه است همه گمان کردند که یکی از شاهزادگان خردسال را می‌گوید و حداکثر تلاش خود را به کار گرفتند و برایمان راه باز کردند آن غلام گرجی مهربان نهایت لطف را کرد و مرا تا آن سوی آبکند همراهی کرد و حتی می‌خواست تا خود روستا هم با من بیاید، اما کمی پس از عبور از آبکند در نهایت تعجب و نیز در کمال خوشوقتی به گروه بزرگی از مردان روستا برخوردیم که آمده بودند تا مراقب من باشند و مرا به خانه برسانند.

شاه در سفر بازگشت با مسیری سیر که هنگام رفتن از سلطانیه به اوجان طی کرده بود، تفاوت داشت. بیشتر افراد سپاه در دسته جات مختلف از مسیر‌های مختلف مستقیماً از اوجان به تهران بازگشتند. خود شاه، فقط محافظان شخصی و به طورکلی حدود دو هزار نفر سواره نظام را همراه خود نگه داشت این‌ها در دو دسته راهپیمایی می‌کردند شاه با بیست سی قدم فاصله جلوی دسته اول اسب میراند در هر طرف اسب او، هشت قاصد یا شاطر می‌آمدند که بالاپوش زرد نقره دوزی شده پوشیده پر‌هایی در کلاهشان و عصایی از نقره در دستشان داشتند.

شاه کت ساده‌ای از پارچه ارغوانی با دگمه‌هایی از الماس پوشیده بود؛ زین ابزار اسبش از طلای خالص بود شمشیرش ساده بود و کلاهی شبیه کلاه غلامانش بر سر داشت. حدود ده قدم عقب‌تر از او دو نفر - قلیان دار و جامه دارش - می‌آمدند خرقه یا ردای او از پارچه ضخیمی بود که در ایران بگرس» خوانده می‌شود؛ رنگ آن قرمز بود و هیچ فرقی با چوکه بارون اعلای معمولی نداشت، غیر از دگمه‌های طلای زیبایش درست جلوی دسته اول، بیرق ابریشمین بزرگی حمل می‌شد به رنگ سبز که در وسط آن شیر و خورشیدی نقش بسته بود این بیرق ظاهراً در میان نقاره خانه شاه یا گروه موزیک نظامی حمل می‌شد و دو بیرق ابریشمین سبزرنگ دیگر هم در دو سوی آن بود

مابین این دو دسته فضایی در حدود دویست قدم بود که در وسط آن پنج شش اسب حاضر به براق را برای استفاده اعلاحضرت در طول راه می‌آوردند و نیز قوشچیان و بازداران و سگ‌های تازی و حدود پنجاه توپ کوچک که زنبورک خوانده می‌شد و بر پشت شتر نصب شده بود همراه با توپچیان آن‌ها که جامه سرخ و کلاه سیاه داشتند پشت سر آن‌ها بودند.

دسته دوم بیرق داشت که محل قرار گرفتن آن‌ها مشابه محل بیرق‌های شاه، اما رنگشان قرمز یا به عبارت بهتر از ابریشم ارغوانی بود. کمی بعد از ساعت ده شب هرج و مرج در روستای کوچک تیکمه داش برپا شد و از هر سو فریاد‌هایی به گوش می‌رسید که فراش‌های شاه می‌آیند طوفان آرام گرفته بود و فراش‌ها توانسته بودند از مشعل استفاده کنند.

آن‌ها راه خیمه مرا از اهالی پرسیدند و بسیار متعجب شدند وقتی فهمیدند که من در خانه کدخدا اقامت دارم به هر حال نزد من آمدند و همرا خود سه مجمعه سینی بزرگ آوردند که روی آن‌ها در ظروف نقره و چینی قدیمی انواع پلو‌ها و گوشت‌های بسیار خوشمزه گذاشته بودند و همین طور هم بهترین شیرینی‌هایی که در عمرم چشیده بودم. آن‌ها همچنین حامل پیام خوشایندی از طرف شاه برای من بودند و گفتند که شاه مخصوصا از آن‌ها خواسته به من بگویند که او می‌خواسته برای من شراب هم بفرستد، اما چنین کالایی در دستگاه او یافت نمی‌شده؛ آنگاه گفتند که فردا صبح برای باز پس گرفتن ظروف بازمی گردند.

وقتی فراشان شاه پس از گرفتن انعامی از من بازگشتند، کدخدا و یکی دو نفر از بزرگان روستا را صدا زدم و به آن‌ها گفتم: بیایید همیشه شاه غذای شما را خورده برای یک بار هم که شده شما از غذای شاه بخورید؛ بسم الله و همگی با هم به خوردن نشستیم پس از فارغ شدن از غذا خوردن کدخدای سالخورده برپا ایستاد و گفت این را هرگز حتی در خواب هم نمی‌دیدم که من بتوانم از غذای شاه بخورم، اما از او خوشحال‌تر زنان و کودکان روستا بودند که مقداری از شیرینی جات و باقیمانده پلو‌ها نصیبشان شد.

وزیران اعظم و همه اجزای دفترخانه در اوجان باقی مانده بودند، زیرا انتظار می‌رفت اگر هوا مساعد بماند شاه در راه بازگشت به تهران بیشتر به شکار و تفریح بگذراند و عجله‌ای نداشته باشد؛ بنابراین صبح روز بعد، از تیکمه داش به اوجان رفتم و در آنجا میرزا شفیع میرزا بزرگ و امین الدوله را ملاقات کردم خبر وقایع شب، گذشته به آن‌ها رسیده بود و با اعجاب و شادمانی از خطر بزرگی که از شاه رفع شده بود، سخن می‌گفتند.

همچنین آن‌ها گفتگوی بسیار طولانی شاه با من را واقعه‌ای استثنایی می‌دانستند که هرگز قبلاً سابقه نداشته و می‌گفتند چنین ملاقات‌هایی همچون لطف بزرگی در حق افراد مورد عنایت شاه اعطا می‌شود و همیشه گفتگویی بسیار کوتاه و تشریفاتی انجام می‌شود. آن‌ها فوق‌العاده مایل بودند بدانند که ما در این مدت طولانی در باره چه موضوعاتی می‌توانستیم صحبت کرده باشیم و از آنجا که هیچ کدام از خدمتکاران، شاه آن قدر نزدیک نبودند که بتوانند حرف‌های ما را درست بشنوند آن‌ها هیچ راهی برای دانستن موضوع گفتگوی من و شاه نداشتند مگر از طریق خود من و این به اشتیاق و اضطراب آن‌ها دامن می‌زد.

من شرحی کلی از آنچه میان من و شاه گذشته بود برایشان تعریف کردم، اما میرزا شفیع و امین الدوله به سختی قبول می‌کردند که بخشی از گفتگوی ما درباره آن‌ها نبوده باشد. من به آن دو اطمینان دادم تنها وزیری که در این گفتگو نامش برده شد میرزا بزرگ بود، اما چون خود میرزا بزرگ نپرسید که چگونه و چرا نامش ذکر شده و به نظر می‌رسید اهمیتی به این موضوع نمی‌دهد من هم چیز دیگری در این باره نگفتم آن دو سه روزی که با این آقایان ماندیم تا اردوگاه به کلی برچیده شود به خاطر توجه و احترامی که این بزرگان برایم قایل بودند، بسیار دلپذیر سپری شد.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
رهبر معظم انقلاب: از وقتی که رهبر شده‌ام آجیل نخوردم؛ چون رهبر باید مثل فقرا زندگی کند! (518 نظر) داریوش ارجمند: زنی که وزنه برداری می کند نه رَحِم دارد و نه تخمدان ریش درآورده نه می‌تواند شوهر کند و نه می‌تواند بچه داشته باشد! (256 نظر) 10 اقدامِ منجر به گرانی در 100 روز (255 نظر) 10 ایده تبلیغات مؤثر برای کسب‌وکارهای کوچک (246 نظر) (تصاویر) سفر به عصر قاجار؛ منظره‌های «کلاردشت»، 158 سال قبل (245 نظر) مهران مدیری: من رفتم مسافرت و بهترین هتل اون شهر رو پیدا کردم ولی من رو نشناخت و گفت اتاقامون پُره، من هنوزم که هنوزه فکر میکنم دارم خواب میبینم+ویدیو (221 نظر) الهام چرخنده: من برای همه کسانی که کتکم زدند، باعث بیماری قلبی شدند نفرین ندارم اما الهی که به درد من دچار بشید+ویدیو (93 نظر) مازیار لرستانی: ای کاش به جای روز زن و روز مرد، روز شرف و انسانیت داشتیم+عکس (72 نظر) رونالدو: برای اولین بار جورجینا را برای شام دعوت کردم متعجب بود چون باورش نمی شد که به جای اتوبوس با بوگاتی به خانه برمی گردد+فیلم (61 نظر) شعرخوانی زیبا و دلنشین رهبر معظم انقلاب: ای تکیه گاه و پناه زیباترین لحظه های پرعصمت و پر شکوه تنهایی و خلوت من+ویدیو (52 نظر) تعجب بازیگر مطرح ترکیه با دیدن خونه زندگیِ شاه‌نشین پوریا پورسرخ، آرش سریال کیمیا+ ویدیو/ میزبانی درجه یک در خانه‌ای درجه یک👌 (44 نظر) خلاقیت خنده دار پدر ایرانی با طراحی سینما در توالت خانه اش حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (41 نظر) علی دایی در واکنش به تقلید صدایش در مراسم استقلالی‌ها: در گذشته پادشاهان دلقک‌هایی داشتند که وظیفه‌شان تقلید صدا و خنداندن مردم بود+عکس (41 نظر) مهران مدیری: شایعه نیست؛ هواپیمای شخصی دارم سوئیچ رو هم دادم به بچه‌های پشت صحنه! / برشی از برنامه تلویزیونی جذاب «دورهمی» با اجرای بی‌نظیر مهران مدیری (39 نظر) تذکر جدی علی دایی به اعجوبه طنز ایران: دفعه آخرت باشد که ادای من را درآوردی! (37 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
منتخب روز   
جریمه سنگین قهرمان سرشناس به خاطر دست درازی به یک زن 5 منطقه گردشگری پاییزی اطراف تبریز/ جون میدن واسه گرفتن عکسهای جذاب پاییزی قتل در پارک قیطریه بخاطر متلک انداختن به نامزد مقتول مهران مدیری: بدترین 4 سال زندگیم حتی پول نان و پنیر نداشتم! پسرم فرهاد از گرسنگی بیهوش شد/عین جنازه شده بودم عوضش الان بادیگارد دارم+فیلم حضور پرانرژی قهرمانان جوکر، ناهید مسلمی و عمو رشید در وی‌آی‌پی کنسرت سهراب پاکزاد/ یویو گفتن ناهید مسلمی رو وسط کنسرت از دست ندید👌 می‌گویند پزشکیان برف تهران را هم نخواهد دید! / تأخیر در پرداخت یارانه پاس گل به مخالفان دو آتیشه رئیس جمهور بود دورهمی پارسا پیروزفر و پریناز ایزدیار در یک کافه شیک و دلباز/ دو بازیگر خوش استایل و دوست‌داشتنی در یک قاب هدیه‌ دست‌ساز مادران سرزمین آفتاب، سیستان و بلوچستان به مسعود پزشکیان+ویدیو استفاده از ویروس کووید 19 برای مبارزه با سرطان! تب دنگی خطرناک شد؛ شیوع در جنوب شرقی ایران! سردار آزمون: وقتی دو تا گل میزنیم فکر میکنیم بازی رو بردیم و این ایراد بزرگ ماست/ناراحتی سردار آزمون بعد از بازی با قرقیزستان جزئیات پرونده آزار و اذیت دختر 16 ساله مشهدی از طرف 2 برادر ناتنی و پناه بردن او به کلانتری / از چند سال قبل که 2 برادر ناتنی ام به مصرف شیشه اعتیاد پیدا کردند مدام مرا کتک می زدند...