چهار سال از شهادت سردار سلیمانى گذشت؛ چنان است که بگوییم چهل سال است از عروج او مىگذرد. اکنون او دیگر در عالم خاکى و در عالم موجود نمىزید؛ وجود او در عدم حضور دارد، یعنى عدمیّت او وجود او را حاضر و ساطع مىسازد. حضور او به معناى غنودن و سُکنى داشتن او در Heimat ایران است. بیاییم کمى در این هَیمات تأمل کنیم. او مىگفت: «ایران حَرَم است!» داعى این مقال چیست؟ او با این تفکر به دنبال چه بود؟ حَرَم یعنى چه؟
هر آدمى چه در ساحت فردى و چه در ساحت جمعى نیازمند داشتن مکان است. این مکان داراى ویژگىهایى است که او را از هر گزندى مصون مىسازد. گزند چه از انواع طبیعى آن و چه از نوع غیرطبیعى و مصنوعىاش. یعنى او به دنبال داشتن آرامش، آسایش و در یک کلام داشتن حریم و حیاء است. این حریم و حیاء به او اجازه مىدهد که بزید؛ که احساس کند زنده است و زندگى مىکند. که در کنار کسان و خویشان و خانوادهاش بغنود. اما این خانه و کاشانه داشتن، این زیستن، بدون رنج و مرارت و بدون سختى بهدست نمىآید. او براى این حریم و حیاء باید بهایى بپردازد. اما این بهاء چیست؟
ما در خلأ زندگى نمىکنیم. ما براى داشتن خان ـ و ـ مان و سکنى داشتن و کاشانه در کنار یکدیگر درون سرزمین و آنچه بدان وطن مىگوییم، بنا و سکنى مىگزینیم. پس نخست به چیزى به نام سرزمین و کشور نیازمندیم. این نیاز ما را وامىدارد که حدود و ثغور آن را از هر گزندى مصون داریم تا بتوانیم آن حریم و حیاء فردى را براى خود ایجاد کنیم. اینجاست که پاى پرداخت بهاء به میان مىآید. سلیمانى در اندیشه ایجاد این «حریم و حیاء» بود. مقال او در این باره که مىگفت «ایران حَرَم است!»، صراحتآ بناى همین «حریم ـ و ـ حیاء» بود. حَرم؛ به چه معناست؟ سادهترین و آشناترین معنا براى حَرَم، این است که «جاى اَمن!»؛ جایى که مىشود در آنجا غنود، در آنجا داشت آنچه مىباید داشت؛ آرامش، آسایش، فراغبال! Heimat، حریم، حَرَم از یک جنساند. از یک خاستگاه و سرچشمهاند.
حال باید از تک تک آدمیان این سرزمین بپرسیم که: نسبت شما با این حَرَم چیست؟ آیا شمایان در یک شبانهروز چقدر به ایران مىاندیشید؟ آیا حاضرید براى آن بهایى بپردازید چنانکه سلیمانى پرداخت؟!
در اینجا مىخواهم نکتهاى را یادآور شوم که زمان بسیارى است بدان مىاندیشم و آن این است که «جان» سلیمانى در مقابل بهایى که او براى ایران پرداخت بسى عظیمتر و گرانسگتر است. اینکه او «امر قربانى» را پذیرفت و تا کجا باید براى تداوم صیرورت و صیانت این سرزمین این امر تداوم داشته باشد؟ چرا او در پاسخ به پُرسش کجا مىروید، گفت به قربانگاه!؟
او ما را در مقابل آزمونى سخت و سنگین قرار داد. اینکه ما بدون او مىتوانیم این حرم را پاس بداریم؟ پاسداشت این سرزمین همیشه نیازمند آرش است. کسى که حدود و ثغور این خاک را با شیره جانش آبیارى کند. اکنون او بر فراز این سرزمین در حال نظاره ماست. در اندیشه اینکه ما را چه مىشود؟
12 ماه پیش