متن آهنگ نگار از سالار عقیلی
دوستش میدارم و دردم نمیداند نگار مبتلایش کن به دردم ای طبیبا بی شمار هرچه کردم مهربانی بی وفایی کرد مرا او نمیداند چه آورد بر سرم دیوانه وار او نمیداند چه آورد بر سرم دیوانه وار طاقتم تاب است و گشتم بی تحمل این زمان با شکیب و بی صبور از درد دوری های یار بیم رسوایی نمانده آبرویم رفت و رفت تا شدم انگشت نمای کوی و برزن ارغوان ای نگارا عشق من را از نگاهم بر بخوان ای طبیبا کو دوای درد بی درمان یار گر بماند یک نفس از عمر باقی میزنم دل به دریا سر به صحرا بی محابا بی گدار دوستش میدارم و دردم نمیداند نگار مبتلایش کن به دردم ای طبیبا بی شمار هرچه کردم مهربانی بی وفایی کرد مرا او نمیداند چه آورد بر سرم دیوانه وار او نمیداند چه آورد بر سرم دیوانه وار