به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از رکنا، روشنی های سرخ فام غروب خورشید، نقش و نگار زیبایی را در آسمان آبی مشهد به رخ می کشید که پسر جوان دیدگان خود را به افق دوخت و در میان نسیم دل انگیز پاییزی، رقص برگ های درختان را به نظاره نشست اما گویی لحظات را پایانی نبود.
او یک بار دیگر نگاهی به ساعت انداخت ،وعده دیدار نزدیک بود. او از مدتی قبل عشق دختری را در سینه داشت که در یکی از رشته های زیر مجموعه پزشکی تحصیل می کرد.
چند روزی از گفت وگوهای خانواده ها می گذشت و اکنون «آقامهندس» خود را برای خواستگاری رسمی آماده کرده بود. بالاخره عقربه های ساعت، برق لبخند را بر لبانش نشاند و او سوار بر خودروی شخصی به طرف منزل دختر 19 ساله حرکت کرد.
همه قرار و مدارها گذاشته شده بود و خانواده ها برای این ازدواج تفاهم داشتند اما آخرین گفت و گوهای دختر و پسر جوان رنگ و بوی دیگری داشت. آن ها باید مسیر روشنی را برای همراهی یکدیگر در زندگی مشترک طی می کردند به همین دلیل و با توافق خانواده ها، قرار شد تا دو جوان عاشق ،چشم در چشم یکدیگر به گفت وگو بنشینند و پایه های کاخ آرزوهایشان را بنا کنند. طولی نکشید که دختر جوان درون خودروی خواستگارش نشست و آن ها از یک طرف شهر به سمت یکی از بولوارهای تازه احداث شده شهر حرکت کردند.
عروس خانم و «آقامهندس» که گویی هیچ گونه اختلاف فکری و اخلاقی با یکدیگر نداشتند سرگرم برنامه ریزی و صحبت برای روزهای آینده بودند که متوجه شدند تقریبا به انتهای شهر رسیده اند.
مسیر جاده در تاریکی شب فرو رفته بود که «آقا مهندس» خودرو را به حاشیه جاده کشاند جایی که روستایی در همان نزدیکی وجود داشت اما گفت وگوها گل انداخته بود و دو جوان عاشق همچنان دیوارهای زندگی مشترکشان را پی ریزی می کردند که ناگهان حادثه وحشتناکی رخ داد.
چند جوان با سروصورت پوشیده، از آن سوی تپه ها به سمت خودرو هجوم آوردند. «آقامهندس» در حالی قفل مرکزی خودرو را پایین داد که عروس خانم نیز وحشت زده به بیرون چشم دوخته بود.«مهاجمان نقابدار» شیشه سمت شاگرد را شکستند و به آن ها حمله کردند.
«خواستگار جوان» که در میان دستان سه تن از آنان گیر افتاده بود، تلاش می کرد تا عروس را از این وضعیت ترسناک نجات دهد! جیغ و فریادهای دلخراش دختر 19 ساله، فضای تاریک بیابان را می شکافت اما هیچ کس فریادهای آنان را نمی شنید. درحالی که خواستگار 24 ساله با «نقابداران مخوف» درگیر شده بود، چند نفر از مهاجمان، عروس را از خودرو پایین کشیدند و با تهدید به مرگ به پشت تپه های اطراف جاده بردند.
این شرایط وحشتناک از نیت پلید «شیاطین شب» حکایت داشت و خواستگار جوان تازه فهمیده بود که مهاجمان نقابدار قصد سرقت یا زورگیری را ندارند به همین دلیل خود را به آب و آتش می زد تا بتواند از چنگال نقابداران مخوف رها شود و به یاری عروس جوان بشتابد اما گروگان گیران دست و پاهایش را محکم گرفته بودند و او را به شدت کتک می زدند با وجود این پسرجوان به صورت یکی از شیاطین تنومند چنگ انداخت که نقاب از چهره اش بردارد ولی باز هم نتوانست از دست آن ها بگریزد.
ماجرای وحشتناک تعرض و آزار و اذیت دختر جوان دقایق زیادی ادامه داشت تا این که در یک لحظه، «شیاطین شب» با دیدن چراغ گردان خودروی گشت پلیس که از جاده نزدیک آن ها عبور می کرد ، دختر جوان را با وضعیت اسفباری در پشت تپه رها کردند و به همراه دیگر همدستانشان از محل گریختند .
با فرار «شیاطین شب» دختر جوان که وحشت زده و هراسان اشک می ریخت، درون خودرو نشست و بدین ترتیب آن ها خود را به پلیس رساندند و ماجرای هولناک آزار و اذیت توسط «شیاطین شب» را گزارش دادند.
با توجه به حساسیت موضوع، بلافاصله نیروهای انتظامی، مراتب را به مقامات قضایی اطلاع دادند و این گونه بررسی های ویژه درباره این پرونده ادامه یافت. اهمیت این ماجرای تکان دهنده موجب شد که قاضی دکتر اسماعیل شاکر (رئیس شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی) رسیدگی به پرونده «شیاطین شب» را به عهده بگیرد.
از طرف دیگر نیز با صدور دستوری ویژه از سوی سردار سرتیپ محمد کاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) پیگیری قاطعانه برای شناسایی و دستگیری «شیاطین شب» به گروه ورزیده ای از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد .
بدین ترتیب تحقیقات گسترده ای به سرپرستی سرهنگ مهدی سلطانیان (رئیس اداره جنایی آگاهی) آغاز شد اما هیچ سرنخ مهمی از مهاجمان نقابدار وجود نداشت. حالا دیگر قاضی با تجربه دادگستری به طور مستقیم بر تحقیقات تخصصی نظارت می کرد که جمله ای از زبان خواستگار جوان، روند بررسی های پلیسی را تغییر داد. او که در حضور قاضی شاکر، ماجرای وحشتناک شیاطین شب را شرح می داد در بخشی از اظهاراتش گفت: « وقتی با آن مرد تنومند درگیر شدم و به صورتش چنگ انداختم.
قسمتی از ناخنم به دماغش کشیده شد و زمانی که به دستم نگاه کردم، خون آلود بود! » با این جمله، بی درنگ مقام قضایی دستورات ویژه ای را برای پیدا کردن «شیطان دماغ زخمی» صادر کرد چرا که بررسی های دقیق کارآگاهان ورزیده دایره جرایم مهمه پلیس آگاهی نشان می داد، نقابداران مخوف با پای پیاده از محل حادثه گریخته اند بنابراین باید ساکن روستایی در همان نزدیکی محل جرم باشند!
این گونه بود که کارآگاهان با راهنمایی های رئیس شعبه سوم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی به ردیابی های غیرمحسوس و اطلاعاتی پرداختند و با ورود پوششی به روستایی در نزدیکی جاده، برخی از جوانان را زیر نظر گرفتند تا این که بالاخره مرد 31 ساله ای را با دماغ زخمی مشاهده کردند و با دستور قاضی اسماعیل شاکر به مقر انتظامی انتقال دادند.
این مرد که ابتدا خود را بی خبر از هر ماجرایی نشان می داد در بازجویی ها گفت: دو روز قبل با چند نفر از دوستانم مشغول بازی فوتبال بودیم که انگشتر دست یکی از بازیکنان به صورتم خورد و زخمی شد اما این بهانه برای قاضی پرونده باورپذیر نبود چرا که او سال ها به پرونده های جنایی رسیدگی کرده بود و نوع زخم با اجسام سخت یا برنده را به خوبی می شناخت.
این درحالی بود که قصه ساختگی مرد 31 ساله برای کارآگاهان نیز قابل قبول نبود به همین دلیل گروه تخصصی کارآگاهان فرد مورد ادعای «شیاطین دماغ زخمی» را پیدا کردند و به تحقیق از او پرداختند اما بررسی ها بیانگر آن بود که این جوان نه تنها از فوتبال چیزی نمی داند بلکه حتی انگشتر هم ندارد!
حالا دیگر مشخص شده بود که «جواد» نقشی در ماجرای تکان دهنده «شیاطین شب» دارد به همین دلیل با صدور دستورات محرمانه ای از سوی قاضی شاکر ، بازجویی های فنی از او صورت گرفت.
کارآگاهان پس از چند ساعت کاوش های تخصصی و بازجویی های علمی، او را چنان در تنگنای سوالات پیچیده و فنی قرار دادند که در یک لحظه با سکوتی هولناک، به آزار و اذیت خواستگار جوان و دختر 19 ساله با همدستی 5 تن دیگر از همدستانش اعتراف کرد.
او گفت: آن شب من و برادر کوچک ترم به همراه چند نفر دیگر از دوستانم در تپه های اطراف روستا، آتشی افروخته و در کنار شعله های آتش مشغول گفت وگو با یکدیگر بودیم که ناگهان سرنشینان یک خودرو در همان نزدیکی توجهمان را جلب کردند.
احتمال می دادیم که آن ها با هم ارتباط نامشروع دارند به همین دلیل وسوسه شدیم و با پوشاندن صورت هایمان به طرف آن ها حمله کردیم ولی آن زمان من و برادرم و یکی دیگر از جوانان محله، فقط راننده خودرو را گرفته بودیم تا حرکت نکند و چند نفر دیگر دختر جوان را به پشت تپه بردند!
همزمان با اعترافات این مرد 31 ساله متاهل، بلافاصله گروه دیگری از کارآگاهان با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) وارد عمل شدند و مجید برادر 28 ساله متهم را به همراه «ع – ه» جوان 22 ساله دستگیر کردند اما بررسی های غیرمحسوس بیانگر آن بود که سه متهم دیگر پرونده «شیاطین شب» به مکان دیگری گریخته اند که تلاش های کارآگاهان با دستورات ویژه قضایی برای دستگیری آنان ادامه دارد.
2 سال پیش