بیوگرافی بیتا سحرخیز
بیتا سحرخیز متولد 21 آذر 1361 در تهران، بازیگر است. فارغ التحصیل لیسانس دبیری آموزش ابتدایی از دانشگاه تاکستان می باشد، از کلاس های بازیگری وارد عرصه هنری شد و حالا چهره شناخته شده ای می باشد.
ازدواج
بیتا سحرخیز هنوز ازدواج نکرده و مجرد است.
علاقه به بازیگری
من از بچگی بازیگری را دوست داشتم ولی چون خانواده من اهل هنر نبودند موافقتی هم وجود نداشت که من این حرفه رو انجام بدم. حتی در دوره دبیرستان برای هنرستان هنر اقدام کردم؛ شرط این بود که یکی از اعضای درجه یک خانواده اهل هنر باشد و برای من اینطور نبود به همین خاطر به درسم ادامه دادم.
کلاس های بازیگری
سال 81 – 82 بین کاردانی و کارشناسی ام یکسال فاصله افتاد که در کلاس های بازیگری آقای امین تارخ شرکت کردم و بعد از این دوره کارشناسی را خواندم. کلاسهای آزاد بازیگری و خود آقای تارخ انگیزه قوی به من داد که بدونم می توانم تو این حرفه دوام بیاورم و برای ادامه این رشته هر سختی را تحمل کنم.
اولین تجربه بازیگری
اولین بار در سال 1385 وقتی 24 ساله بود از کلاس های بازیگری به فیلم فقط چشمهایت را ببند به کارگردانی علیرضا امینی معرفی شد و اولین بار جلوی دوربین رفت.
دوری 4 ساله از بازیگری
بعد از اینکه سال 93 در فیلم سینمایی خبرخاصی نیست بازی کرد 4 سال بخاطر اینکه پیشنهاد خوبی نداشت بازی نکرد تا اینکه با سریال ماه و پلنگ برگشت. او در سال 98 نیز در سریال آچمز تجربه موفق را بدست آورد
شهرت با تلویزیون
با معرفی امین تارخ با سریال راه بی پایان در سال 86 وارد قاب تلویزیون شد که سکوی پرتاب هنری او بود تا اینکه با سریال ترانه مادری در سال 1387 به شهرت رسید.
علاقه به عکاسی
بجز بازیگری شغل دیگری ای ندارم ولی عکاسی را دوست دارم یاد بگیرم، نه بعنوان یک شغل بلکه بعنوان اینکه یک هنر دیگری را توی زندگیم تجربه کنم.
شایعه نامزدی در انتخابات
فروردین 96 بود که خبر نامزدی او در انتخابات شورای شهر تهران منتشر شد تا اینکه با انتشار متنی گفت من در زمینه ای که تخصص و علاقه نداشته باشم قدمی بر نمی دارم.
روزهای غمگین زیادی داشتم
من روزهای غمگین توی زندگیم زیاد داشتم ولی الان دارم سعی می کنم روزی را غمگین نبینم، اسم روزم رو غمگین نیمذارم اسمش رو میذارم روزی که خدا خواسته این اتفاق بیفته و من نباید غمگین باشم این مصلحت خدا بوده و فکر می کنم از این به بعد روز غمگین توی زندگیم نخواهم داشت.
بازی در تئاتر
تئاتر را دوست دارم اما تجربه نکردم که ببینم چقدر بهش علاقه دارم ولی دوست دارم کار تئاتر انجام بدم چون به نظر من بازیگر را توی خیلی زمینی ها محکم میکنه ولی فرصتش پیش نیومده است.
درگیر نقش در زندگی
در طول کار خیلی درگیر می شوم، چون به نقش خیلی فکر می کنم به عنوان مثال وقتی در سریال تلویزیونی ماه و پلنگ بازی می کردم، نوع صحبت کردنم مثل ملکا شده و این شخصیت روی من تاثیر گذاشته بود حتی در خانه به من می گفتند چرا اینقدر با کلاس حرف می زنی …