زشتی عروس را بعد جشن دیدم غش کردم ! / با آرایش هم قابل تحمل نبود!

  جمعه، 19 خرداد 1402 ID  کد خبر 343396
زشتی عروس را بعد جشن دیدم غش کردم ! / با آرایش هم قابل تحمل نبود!
ساعد نیوز: داستانی از یک ازدواج غیر منتظره که مادر برای پسرش رقم زد.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از رکنا، بدون این که دل و دماغ کاری داشته باشد شروع به قدم زدن کرد. از آن جا تا خانه شان چند دقیقه بیشتر راه نبود ولی خب برای او هر چه بیشتر طول می کشید بهتر بود. رسیدن به خانه به معنای زجر بزرگی بود.

بالاخره به خانه رسید. در را باز کرد و وارد شد. از سکوت خانه شان تعجب کرد. همیشه صدای تلویزیون گوش فلک را کر می کرد. شاید خواهرش در خانه نبود.

جایی مادر؟ هیچ صدایی به گوش نرسید. سراغ یخچال رفت. یک ظرف میوه شسته شده درون یخچال بود. آن را برداشت و شروع به خوردن کرد.

نیم ساعتی در تنهایی به سر برد. چقدر وقتی مادر و خواهرش در خانه نبودند، خانه شان آرامش داشت. بی اختیار نگاهش به عکس قاب گرفته پدرش افتاد. پدرش حتماً از دست مادرش دق مرگ شده بود. مگر یک آدم چقدر طاقت دارد. در همین فکرها بود که صدای مادر میخکوبش کرد: کی آمدی؟

نیم ساعتی می شود.

مادرش در گوشه ای نشسته بود و بعد از کمی حرف زدن بالاخره گفت: خب پسرم وقت آن رسیده که زن بگیری. خودم زنت را انتخاب کرده ام و هفته آینده هم مراسم عقدکنان است. به هیچ چیز کار نداشته باش.

با تعجب رو به مادرش کرد، او اصلا نمی خواست ازدواج کند آن هم با دختری که اصلا نمی شناخت: آن دختر کی هست؟

مادر سگرمه هایش را درهم کرد: کسی که من انتخاب کرده ام. مگر می شود کسی که من برای تو در نظر می گیرم بد باشد. مگر می شود من کاری بکنم که به ضرر تو باشد. این چه سوالی است که می کنی. زن تو کسی است که من می گویم.

عباس می دانست در این باره بیشتر حرف زدن بی فایده است. حرف، حرف مادرش بود و بالاخره درباره مهم ترین مسئله زندگی اش که ازدواج بود هم مادرش تصمیم گیرنده بود. یک هفته ذهن عباس درگیر این مسئله بود. یک هفته بود که عباس نمی دانست چه کار کند. دایم در ذهن اش اسامی همه دخترهایی را که مادرش به آن ها علاقه و لطف داشت مرور می کرد.

روز عقد کنان فرا رسیده بود. نمی دانست شاد باشد یا غمگین ؟ فقط خدا خدا می کرد که انتخاب مادرش زیاد بد نباشد. مادر گفته بود اصلاً لازم نیست که دنبال عروس بروی. خودم همه کارها را رو به راه کرده ام.

سر سفره عقد کنار عروس نشسته بود. بی آن که بداند آن عروس کیست؟ چندبار سعی کرده بود داخل آینه به چهره عروس نگاه کند ولی او چهره اش را در میان چادر پیچانده بود.

فکری بزرگ ذهنش اش را آزار می داد که یک دفعه متوجه صدای خواهرش شد: بگو بله.

بی اختیار بله را گفت. صدای هلهله و شادی فضا را پر کرد. در یک لحظه با دیدن عروس سرش گیج رفت و بیهوش شد.

وقتی به هوش آمد شروع به گریه کرد. مادرش کاری کرده بود که حتی دشمن هم نمی کرد؛ بتول دختر همسایه سرکوچه شان را که سال ها بود با مادرش رفت و آمد داشتند برای او انتخاب کرده بود.

در طول این سال ها هر وقت این دختر را دیده بود دلش به حال او سوخته بود. بتول دختری زشت بود که از نظر ذهنی مشکل داشت. چند روزی به حالت قهر به خانه نرفت بلکه بتواند همه چیز را به هم بریزد. یکی از همکاران وقتی در جریان قرار گرفت به او قول داد که کاری برایش انجام بدهد.

او گفت: ببین عباس تو هم خودت را به دیوانگی بزنی مشکل حل می شود. این طوری هیچ کس به تو کاری ندارد. خودبه خود طلاق دختره را می گیرند.

عباس چند هفته ای از رفتن به سر کار خودداری کرد و کارهایی از او سر زد که هیچ آدم عاقلی انجام نمی داد. ولی از گوشه و کنار شنید که همه می گویند:

این طوری بهتر شد. دو تا دیوانه راحت می توانند با هم کنار بیایند و زندگی کنند. عباس از این که حرفش در دهان ها افتاده بود، به شدت عصبی بود. تا کی باید تحقیر می شد. بالاخره تصمیم خودش را گرفت. بعد از سال ها باید جلوی مادرش می ایستاد، احترام به مادر با تحت سلطه بودن فرق داشت.

به سمت دادگاه خانواده رفت. اول باید تکلیف ازدواج با همسرش را روشن می کرد، زندگی با یک زن بیمار برای او غیرممکن بود.


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
علی دایی: دکترها گفته بودند شاید زیر عمل زنده نمانم+عکس/ همه درآمدم را در ایران سرمایه‌گذاری کردم و یک وجب از خاک وطنم را با هیچ چیز عوض نمی کنم (163 نظر) مهران مدیری: بعد از مراسم خاکسپاری خسرو شکیبایی دیگه توی هیچ مراسمی شرکت نکرده و نخواهم کرد؛ مردم با گاز پیک‌نیکی و مایه کتلت آمده بودن انگار تفریح بود+ویدیو (92 نظر) الهام چرخنده: من که آبرو ندارم خودم را سنجاق کرده ام به اهل بیت (83 نظر) نگرانی همسر رهبر معظم انقلاب از نداشتن شام برای پذیرایی کردن از مهمان آقا/ وقتی آن شب، در سفره غذا چیزی جز سینی نان و پنیر نبود... (82 نظر) نگاهی به مدل مانتو های اعیانی نسرین مقانلو در عین با حجاب بودن/ میشه هم خوشتیپ بود هم با حجاب+عکس (71 نظر) چهره غمزده و کمر خمیده آریا عظیمی نژاد، داور پرانرژی برنامه عصرجدید در مراسم تشییع مادرش/ روحش شاد و یادش گرامی+عکس (61 نظر) نگاهی به ماشین هیوندای هوش پران جعفر غفارنژاد، رقیب مازندرانی هادی چوپان که همه آرزوشو دارن/غول بابلسری سوار بر هواپیمای رویاهایش😍 (53 نظر) عاشقانه های زیبا و دلنشین الهام چرخنده و همسر روحانی‌اش در شهر و حرم امام رضا(ع)/ ایشالا خوشبخت باشین+عکس (46 نظر) خلاقیت زیبا و جالب همسر جوان سید احمد خمینی برای تبریک تولد با یک شعر عاشقانه سنگین و رنگین/ در نگاه من بهارانی هنوز...+عکس (46 نظر) نگاهی به حیاط دلباز و شاهانه ویلای میلیاردی علی پروین در منطقه خوش آب و هوای تهران +تصاویر/ برای خودش یک باغه (41 نظر) مازیار لرستانی: دلم برای شهره لرستانی تنگ شده+ویدئو (39 نظر) نگاهی به گل آفساید گولسیانی به مس رفسنجان از زاویه ای متفاوت +فیلم/ قهرمانی پرسپولیس با اشتباه محرز داوری مسجل شد (39 نظر) نگاهی به ماشین بِنزِ هوش پران حمید لولایی که همه آرزوشو دارن/آقای کمدین سوار بر هواپیمای رویاهایش😍 (38 نظر) خلاقیت خنده دار قصاب شیرازی برای کشاندن مشتری به مغازه حماسه آفرید!/ هنر نزد ایرانیان است و بس +عکس😆 (35 نظر) پنجمین سالگرد ازدواج سوگل طهماسبی با صدای بهنام بانی و این چنین برگزار شد+ویدیو/ خوشبخت بشین و عشقتون مانا😍 (31 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
تیتر امروز   
منتخب روز   
تئاتر دیدن آقای روحانی با تی شرت آبی و بدون عبا و عمامه به همراه دختر و نوه‌اش+عکس واکنش معنادار و عجیب پسر مسعود پزشکیان به استعفای ظریف + عکس یکی از غمگین ترین سکانس های شهرزاد/ مرگ جمشید خان پلاکاردی از محمدرضا شاه در دستان مردم به شکل دراکولا با شاخ های شیطانی+عکس/ نوشتن لقب هایی در شان چهره منفور پهلوی نگاهی به قاب دو نفره چهره‌های سیاسی با مادرشان؛ از حسن روحانی و خاتمی تا هاشمی رفسنجانی و جهانگیری+عکس/ جای خالی تصویر رئیس جمهور شهید با مادرشان با این قاب پر شد! شباهت معنادار و پُرمفهوم درب ورودی خانه رهبر معظم انقلاب و امام خمینی(ره)+عکس/ دری آهنی و کوچک با ساده ترین و بدون تجملات ترین حالت ممکن چهره غمزده و عرض تسلیت صمیمی جمشید هاشم پور به شهاب حسینی در مراسم تشییع پدر جوانش/ روحش شاد و یادش گرامی+عکس (فیلم) فیلمبرداری بی‌شرمانه رضا پهلوی از معاشقه دخترش لب دریا! 😳😳😳 / حاشا به غیرتت! احساسی ترین سکانس سریال عاشقانه جیران /ناصر الدین شاه: حکیم ازت میخوام ثمره این عشق رو نجات بدی قشنگترین سکانس سریال شهرزاد / فرهاد: عشق هر ناممکنی رو ممکن میکنه سکانسی فراموش نشدنی از سریال عاشقانه شهرزاد / وقتی شهرزاد و قباد برای اولین بار باهم تفاهم دارن (عکس) تصویری معنادار از تکیه رهبر انقلاب بر اسلحه هنگام سخنرانی / علی به وقت حماسه عصا به دست نمی‌گیرد ...