به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، ملا نصرالدین با دوستی صحبت میکرد. دوستش به او گفت:«خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتادهای؟» ملا نصرالدین پاسخ داد: «فکر کردهام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم.»
دوستش گفت:« خب دنبالش گشتی؟»
ملا گفت:«از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن بسیار زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بیخبر بود. و هیچ علم و دانشی نداشت. برای همین با او ازدواج نکردم. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی دربارهی آسمان داشت، اما زیبا نبود. پس با او هم ازدواج نکردم. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کردهای ازدواج کنم.»
دوستش گفت:«پس چرا با او ازدواج نکردی؟» ملا گفت:« آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی میگشت!»
منبع: یوتیوب داستان های ایرانی