لطیفه های قدیمی ولی شیرین/ داستان خنده‌دار ازدواج ملانصرالدین/ دلم کباب شد واسه ملا😄

  جمعه، 10 اسفند 1403
ساعد نیوز: داستان ها و حکایت های ملانصرالدین هیچگاه قدیمی نمی شوند. این داستان ها علاوه بر سرگرمی می توانند حاوی نکات جالبی باشند.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، ملا نصر‌الدین با دوستی صحبت می‌کرد. دوستش به او گفت:«خوب ملا، هیچ وقت به فکر ازدواج افتاده‌ای؟» ملا نصر‌الدین پاسخ داد: «فکر کرده‌ام. جوان که بودم، تصمیم گرفتم زن کاملی پیدا کنم.»

دوستش گفت:« خب دنبالش گشتی؟»

ملا گفت:«از صحرا گذشتم و به دمشق رفتم و با زن بسیار زیبایی آشنا شدم اما او از دنیا بی‌خبر بود. و هیچ علم و دانشی نداشت. برای همین با او ازدواج نکردم. بعد به اصفهان رفتم؛ آن جا هم با زنی آشنا شدم که معلومات زیادی درباره‌ی آسمان داشت، اما زیبا نبود. پس با او هم ازدواج نکردم. بعد به قاهره رفتم و نزدیک بود با دختر زیبا با ایمان و تحصیل کرده‌ای ازدواج کنم.»

دوستش گفت:«پس چرا با او ازدواج نکردی؟» ملا گفت:« آه، رفیق! متاسفانه او هم دنبال مرد کاملی می‌گشت!»

منبع: یوتیوب داستان های ایرانی


برای خواندن شعر و داستان های بیشتر با گروه فرهنگ و هنر ساعد نیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها