داستان‌های کوتاه و زیبایی که باید بشنوید/ منطق الطیر عطار، بخش7؛ حکایت باز و هدهد، پادشاهی که سیب بر سر غلام خود می‌گذاشت و آن را نشانه می‌گرفت

  دوشنبه، 23 تیر 1404

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعد نیوز، فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (540 - 618 قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال 540 هجری برابر با 1146 میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است.

حکایت باز و هدهد


خلاصه داستان حکایت باز و هدهد در منطق‌الطیر عطار، به این شرح است: باز به عنوان نماد غرور و خودبزرگ‌بینی، در جمع پرندگان به تعریف و تمجید از خود و مقامش نزد پادشاه می‌پردازد و از اینکه به عشق پادشاه از خلق روزگار چشم پوشیده، سخن می‌گوید. هدهد در پاسخ، باطن‌بینی و معرفت را به او گوشزد می‌کند و می‌گوید که اگر پادشاه را همتایی در ملک باشد، سلطنت بر او زیبا نیست. هدهد، سیمرغ را به عنوان پادشاه مطلق معرفی می‌کند که بی‌همتاست و کسی را یارای همسری او نیست.

در این حکایت، باز نماد خودبینی و غرور ظاهری است که با ادعای عشق به پادشاه و دوری از خلق، خود را برتر می‌بیند. هدهد، نماد عقل و معرفت، باطن‌بینی را به او یادآور می‌شود و به او می‌فهماند که تنها عشق به پادشاه حقیقی و مطلق، یعنی سیمرغ، می‌تواند انسان را به کمال برساند.

به طور خلاصه، این حکایت درسی اخلاقی است که به اهمیت فروتنی و دوری از خودبزرگ‌بینی و توجه به باطن و معرفت حقیقی اشاره دارد و انسان را به سمت جستجوی کمال و رسیدن به حقیقت راهنمایی می‌کند.

منطق الطیر عطار

داستانهای عطار


برای مشاهده مطالب بیشتر مرتبط با شعر و داستان اینجاکلیک کنید.
و چنانچه علاقمندید قسمتهای قبلب منطق الطیر عطار را بخوانید و بشنوید اینجا کلیک کنید.

1 دیدگاه


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها