غزل‌خوانی شورانگیز عبدالجبار کاکایی از غزلیات مولانا در وصف زیبایی‌ و تلخی عشق + ویدئو / عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من ...

  چهارشنبه، 03 اردیبهشت 1404
ساعدنیوز: در این فیلم شعرخوانی زیبای عبدالجبار کاکایی از دیوان شمس مولانا در برنامه اکنون سروش صحت را مشاهده می کنید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، عبدالجبار کاکایی 15 شهریور 1342 در ایلام به دنیا آمد و همان ابتدای تولد به همراه خانواده خود در عراق سکونت گزید و هنگامی که یک سال و نیم بیشتر نداشت با خیل رانده شدگان به ایران بازگشت. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در زادگاه خود گذراند. شاعر شدن کاکایی به روایت خودش از پانزده سالگی آغاز شد.

او در سال 1360 دیپلم اقتصاد گرفت. در سال 1361 به تهران آمد و تحصیلات خود را تا مقطع کاردانی زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای تربیت معلم ادامه داد. او در سال 1364 وارد دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در سال 1368 به دریافت مدرک کارشناسی زبان و ادبیات فارسی نایل آمد. سپس به منظور ادامه تحصیل در سال 1371 به جمع دانشجویان دانشگاه آزاد مرکز تهران پیوست و در سال 1373 مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را دریافت کرد.

عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من

گفتم می می نخورم گفت برای دل من

داد می معرفتش با تو بگویم صفتش

تلخ و گوارنده و خوش همچو وفای دل من

از طرفی روح امین آمد و ما مست چنین

پیش دویدم که ببین کار و کیای دل من

گفت که ای سر خدا روی به هر کس منما

شکر خدا کرد و ثنا بهر لقای دل من

گفتم خود آن نشود عشق تو پنهان نشود

چیست که آن پرده شود پیش صفای دل من

عشق چو خون خواره شود رستم بیچاره شود

کوه احد پاره شود آه چه جای دل من

شاد دمی کان شه من آید در خرگه من

باز گشاید به کرم بند قبای دل من

گوید که افسرده شدی بی‌من و پژمرده شدی

پیشتر آ تا بزند بر تو هوای دل من

گویم کان لطف تو کو بنده خود را تو بجو

کیست که داند جز تو بند و گشای دل من

گوید نی تازه شوی بی‌حد و اندازه شوی

تازه‌تر از نرگس و گل پیش صبای دل من

گویم ای داده دوا لایق هر رنج و عنا

نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من

میوه هر شاخ و شجر هست گوای دل او

روی چو زر اشک چو در هست گوای دل من

غزل شمارهٔ 1814


شاعر در این غزل به عشق و حالاتی که بر دلش حاکم است، می‌پردازد. او بیان می‌کند که عشق معشوقش هم خوشایند و هم تلخ است، مانند طعم می که در ابتدا لذت بخش و سپس دردناک است. شاعر از حالاتی می‌گوید که عشق او را مست کرده و او همچون رستم دچار آسیب گشته است.

شاعر همچنین از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود و اظهار می‌دارد که بدون او پژمرده و افسرده شده است. او به معشوقش می‌گوید تنها اوست که می‌تواند حال او را درمان کند و در دلتنگی‌هایش تسکینی باشد. در نهایت، این عشق را به میوه‌ای می‌داند که از شاخ و برگ درختان می‌بارید و نشانگر زیبایی و عمق احساسات اوست.


برای مشاهده سایر اشعار با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

2 دیدگاه


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
یاسر
2 روز پیش

عاشقتم ،،، عشقی عشق ،،،
🦅❤️🕊🌹❤️⚘️
4 روز پیش

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️⚘️❤️⚘️⚘️⚘️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها