به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، کمالالدین مسعود خُجندی معروف به شیخ کمال و کمال خجندی از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری بود. تولدش در خجند فرارود بود؛ اما پس از سفر حج در تبریز ساکن شد. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر درآمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی از شاعران بزرگ اواخر قرن هشتم است که مخصوصاً در غزل سرایی مهارت داشت. بسیاری او را پیوند دهنده ادب فارسی ایران با ادب فارسی تاجیکستان میدانند. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد و غالبا مقرون به ذوق عرفانی است. کمال خجندی معاصر حافظ بود وی در سال 792 هجری قمری یا 808 هجری قمری درگذشت. آرامگاه او در تبریز است. دیوان اشعار این شاعر نامدار توسط سید جابر موسوی در گنجور در دسترس قرار گرفته است.

ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند
چیدن چه خیالست که دیدن نگذارند!
صد شربت شیرین ز لبت خستهدلان را
نزدیک لب آرند و چشیدن نگذارند
گفتم شنود مژده دشنام تو گوشم
آن نیز شنیدم که شنیدن نگذارند
زلف تو چه امکانِ کشیدن که رقیبان
سر در قدمت نیز کشیدن نگذارند
بخشای بر آن مرغ که خونش گه بسمل
بر خاک بریزند و طپیدن نگذارند
دل شد ز تو صد پاره و فریاد که این قوم
نعرهزدن و جامهدریدن نگذارند
مگریز کمال از سر زلفش که درین دام
مرغی که درافتاد پریدن نگذارند