خلاصه داستان رسمی فیلم بچه مردم این است: «تاجی: هر قصهای رو دقت کنید میبینید قهرمانش از یه جایی رو پای خودش وایساده. الیور توییست یه جور، سهراب و فریدون اون جور، حضرت یوسف چهار سالش بود رفت عزیز مصر شد. حضرت موسی رو بگو؛ همین دنیا که اومد دادنش به آب. ماشالا نره غول شدین، پاتون اینجاس سرتون اونجا. وقتشه خودی نشون بدین…»
ولی جدای از این، فیلم، قصه کودکی است که مادرش او را سر راه میگذارد و ما همراه او، اتفاقات و جریان پیچیده زندگیاش را دنبال میکنیم…
این نقد و نوشتهها، نظر کوتاه ولی دستاولِ منتقدان و نویسندگان سینمایی است؛ شاید بعدها همه چیز تغییر کند! در ضمن، انتشار آنها -لزوما- به معنای تایید فیلیموشات نیست
اگر شما جزو آن دسته از آدمهایی هستید که از مموسیقی ماجراهای شگفتانگیز آملی پولن یا هوگو خوشتان آمده است، قطعا با موسیقی بچه مردم ساخته کریستف رضاعی ارتباط درجه یکی را برقرار میکنید. همچنانکه فیلم فضایی فانتزی دارد و از ابتدا با تصاویری قدیمی و در عین حال رنگی خاصص بر پرده سینما ظاهر میشود، موسیقی نیز این فضا را با صصدا به بهترین شمل نماییندگیی میکند. موسیقی حجیم و نسبتا دائمی بچه مردم، موسیقی است روایتگر که در تمام مدت تماشای فیلم حضور دارد و در عین حال زیادی و بیش از اندازه نیست.
موسیقی کریستف رضاعی همجون شخصیتهای فیلم با سازبندی و آواهای کودکانه آغاز شده و با لحنی نوجوانانه ادامه پیدا کرده و در آخر صدایی که از فیلم میشنویم صدای کودکیست پاک که سناش بالا رفته. موسیقی رضاعی در واقع توامان با شخصیتها بزرگ شده و قد کشیده و این بزرگ شدن با تغییر سازبندی متجلی شده است. اگر در نیمه اول فیلم سازهای ارف و کودکانه و صداهای فانتزیتر بیشتر به گوش میرسید، در پایان، صدای ویولن و ارکستر پررنگتر است. همچنانکه ابوالفضل آقاجانی یا آنطور که خود شخصیت خودش را صدا میکند؛ آقا ابوالفضل آقاجانی بزرگ میشود و با مسائل مختلف زندگی مواجه میشود، موسیقی نیز پا به پایش در حرکت است.
ملودی جانانه و بیادماندنی تیتراژ نیز که یکی از تیتراژهای متفاوت و دیرهنگام است از نکاتی است که از همان ابتدا بیاد تماشاگر میآورد که با موسیقی فیلمی حرفهای مواجه است. در عین حال چندی نمیگذرد که در سکانس دزدیدن پرونده ها از پرورشگاه شیرخواران، یک قطعه موسیقی طولانی و هیجان انگیز میشنویم که یکی از بهترین پارنهای موسیقیست.
بچه مردم پر اسست از نوستالژی. اگر در فیلم، تصویر ساکهای خرید پلاستیکی و چادرهای گلدار و تلفنهای سیمی خودنمایی میکند، در موسیقی صدای ضرباهنگ آویزهای قدیمی و فنری کنار تخت که با ساز کودکانه بلز یا پیانو نواخته شده بودند، میآید. زمانی که چهار پسر از شبانهروزی به قول خودشان بیرون آمدهاند و اولین شب را در امامزاده میخوابند، موسیقی، همان موسیقی خواب کودکانه است.
اگر در فیلمهای تورناتوره، صدای رویا را علاوه بر تصویر، ب وتسطه موسیقی میشنویم، در بچه مردم نیز این روند مشابه است. رویاگونگی که از ویژگیهای موسیقیهای کریستف رضضاعی است و امسال به شکل و لحنی دیگر در زیبا صدایم کن هم آمده بود، در بچه مردم به شکلی پر و پیمان استفاده شده است.
مثلا سکانس عکاسی را بیاد بیاورید و ابوالفضلی که در میان عکس های ناشناس زنان دنبال عکس مادریست که هرگز او را ندیده. در این سکانس موسیقیای که میشنوید موسیقی سلوی پیانو است. موسیقی صدای تنهایی و در عین حال صلابت ابوالفضل است. یا در زمانی که ابووالفضل به جبهه میرود و نامهرسان خط مقدم است، و بقول خودش راضی، خشنود و خرسند است، صدای والس این خوشبختی به موسیقی به گوش میرسد. موسیقی فیلم بچه مردم یکی از بهترین کارهای کریستف رضاعی طی این سالهاست و باید گفت که در کنار موسیقی زیبا صدایم کن، او صاحب دو موسیقی برتر جشنواره امسال است.
بچه مردم یکی از فیلم های حال خوبکن این جشنواره است. فیلمی با ایده جدید و نو و پرداخت فانتزی که روایتش را جذاب و دیدنی کرده است. مسلما تجربه سالها مستند سازی به محمود کریمی کمک کرده که دنبال ایده واقعی و نسبت به آن دغدغهمند باشد. داستان چند نوجوان از بهزیستی که به هجده سالگی رسیدهاندو حالا به دنبال آینده خودشان هستند هم جذاب است هم دیدنی. اما مهمترین نکته نوع روایت فانتزی و جذاب همراه با ریتم تند که از گزافهگویی پرهیز کرده توانسته فیلمی خوش آب و رنگ روی پرده بیاورد.
بازی های شوخ و شنگ چشمگیر نوجوانهای مبتدی در کنار پیشکسوتهای سینما مثل گوهر خیراندیش، حسن معجونی و رضا کیانیان نتیجه خوبی به بار آورده و نشان از هدایت بازیگری درستی دارد. تا جایی که این فیلم را در زمره سیمرغ بگیران جشنواره چهل و سوم قرار داده است. سالهاست برای خوش رنگ و لعاب بودن فیلم و برای جذب مخاطب فضای زمانی دهه 50 انتخاب می شود خصوصا برای فیلمهای کمدی. گاها هیچ دلیل خاصی هم برای این انتخاب وجود ندارد و صرف مضحک بودن لباس ها و آکسسوارها این اتفاق میافتد. اما کریمی برای انتخاب سال 57 دلیل محکم و موجهی دارد که در پایان فیلم علتش مشخص میشود. در نهایت میشود به محمود کریمی بابت اولین فیلم بلند داستانیاش تبریک گفت به شرط انکه در باقی آثارش همینقدر خلاق و خوشفکر باشد.
بازی های خوب 4 نو جوان
فیلم خوش رنگ است
طراحی صحنه خوبی دارد
هنوز جشنواره به میانه نرسیده، اما میشود شرط بست که اولین تجربه داستانی بلند محمود کریمی، از نامزدهای اصلی سیمرغ بهترین فیلم اول، و چند جایزه اصلی دیگر (کارگردانی، فیلمنامه، بازیگری و…) باشد. فیلمی که در فرم روایی و به لحاظ بصری –بدون هیچ قصدی برای مقایسه- در دنیا، یادآور سینمای وس اندرسون و ژان پییر ژونه، و در سینمای سالهای اخیر خودمان، «مسخرهباز» همایون غنیزاده است. به لحاظ مضمونی هم -باز بیهیچ قیاسی- میشود رگهها و شمههایی از «وضعیت سفید» حمید نعمتالله یا «نفس» نرگس آبیار را در آن دید. بچه مردم در سینمای محافظهکار و نحیف این روزگار، مسیری متفاوت را برگزیده و سوژه جالبش را با لحنی شوخ و شنگ و چست و چابک، روایت میکند. بازیگران نقشهای مکمل در حضورهای کوتاهشان (معجونی، کیانیان، شعیبی، صفری و…) به یادماندنیاند و بعضاً از نقشآفرینیهای تکراری و کسالتبار این سالهای خود فاصله گرفتهاند. چهار بازیگر نوجوان فیلم هم با اجرای یکدست، قابل قبول و (در یکی دو نقش) برجسته خود، نوید ظهور استعدادهایی تازه را میدهند.
مواجهه کریمی با بستر تاریخی فیلمش –بهجز البته فصل ضعیف پایانبندی در جبهه- نیز مثالزدنی و در سینمای این سالها، نادر است. اینکه با قرار دادن رویدادهای تاریخی در پسزمینه اثر، صرفاً از آنها برای ساخت بافت و جهان داستانش (پسری «پرورشگاهی» که به دنبال خانوادهاش میگردد) استفاده کرده و خود آنها را مستقلاً سوژه فیلم قرار نداده. با این حال فیلم خالی از اشکالهای مهم نیست. در میانه خط اصلی داستان، کمرنگ و حتی گاهی محو و فراموش میشود و به حاشیه میرود. هرچند هنوز جادوی تصویر روی پرده عریض، مخاطب را با خود نگه خواهد داشت. اصولاً فیلمنامه بچه مردم یکی دو پلهای عقبتر از کارگردانیاش به نظر میرسد. اما در فصل پایانی -که بحث درباره آن مجال مفصلتری را میطلبد- لحن روایت کاملاً از بخشهای پیشین، گسسته شده و گویی از سینمای فیلمسازانی که ذکرشان رفت، ناگهان از دنیای حاتمیکیا یا «موقعیت مهدی» سر در آوردهایم. یک دوپارگیِ لحنی کاملاً آشکار، که مزاحم و آزارنده به نظر میرسد و شاید ناشی از ضعف فیلمساز در ایجاد تعادلی بین خواستِ سفارشدهنده با آنچه در حدود 90 دقیقه پیشینش (به میل خود) ساخته باشد. اشکالی که حتی در لحظاتی از فصل پایانی، حاصل آن همه کاشته را به باد داده است. با این حال بیتردید فیلم همچنان بیننده را مشتاق تماشای اثر بعدی کریمی نگه میدارد.
بازی کامبیز امینی در نقش «تاجی» (از میان تمام اجراهای دلپذیر نقشهای فرعی)
کارگردانی سکانس عروسی «ایرج»، تنها با عکسهای یادگاری
شوخیهای رندانه و دلچسب فیلم با چپهای سالهای اوایل انقلاب
بچه مردم یک فانتزی اجتماعی است که سعی میکند دغدغهمند باشد و این دغدغهمندی را در روایت داستانی خود بیان کند، وجه تمایز این فیلم با آثار مضمونزده اجتماعی این سالها همین قصهگویی و شخصیت پردازی است که ذیل عناوین پرطمطراق اجتماعی و انسانی گم نمیشود.
برگ برنده بچه مردم کارگردانی آن است، محمود کریمی حتما شگفتانه امسال فیلم فجر است چرا که در نخستین تجربه فیلمسازی بلند خود توانسته اندازه رعایت کند و به دور از شلنگتخته انداختنهای رایج و تکنیکزدگیهای مرسوم به پرداخت فیلمنامهای بپردازد که به شدت فراز و فرودهای جذاب دارد.
پاشنه آشیل بچه مردم، پایان شعاری و کشدار شدن یک سوم یا یک جهارم انتهایی آن است وقتی که فیلمساز میخواهد فرهنگ شهادت و تحول در جبهه را به زور و مکررا تکرار و به خورد تماشاگر دهد.
شعاری شدن بخش انتهایی
بازیهای خوب
توجه به جزییات گونه فانتزی
اینکه برای نخستین فیلمت یک ایده سخت، پر لوکیشن، پر زحمت و پر کاراکتر را انتخاب کنی، حتما از جاهطلبی کارگردان میآید و جسارتش در انتخاب سوژه. نتیجه اما -بیاغراق- بهتر از یک محصول فیلماولی شده است. بچه مردم -بخصوص در نیمه ابتداییاش- یک فانتزی سرحال، خوشبیان و روپا شده است که اگر شما را یاد فیلمهای وسن اندرسون انداخت، تعجب ندارد! برخلاف بسیاری از نمونههای مشابه که نریشنها قرار است باگهای فیلمنامهای را توجیه کنند، متن روی فیلم بچه مردم نه تنها توی ذوق نمیزند که جاهایی به نجات ریتم فیلم میآید و در کنار آن، کاراکترها را به خوبی و دقت و بامزگی معرفی میکند.
فیلم بچه مردم اما، خالی از «پیام گلدرشت» نیست و هرچه به آخر فیلم میرود، آن وسواس اولیه و انسجام متن و پیام از بین میرود. بله! پایان فیلم پایینتر از کلیت آن است ولی شیرینی بخش اول فیلم (حضور هر 4 نوجوان) آنقدر هست که به این ضعف پایانی بیارزد. فیلمی که حال تماشاچیاش را خوب میکند و از سالن بیرون میفرستدش. حالا میشود کریمی را کارگردان خلاق و جاهطلبی دانست که منتظر فیلم دومش هستیم.
فانتزی شیرین و خوشریتم که دل آدم را نمیزند
4 بازیگر نوجوان که شیمی رابطهشان خوب درآمده است
طراحی صحنه و نور و فیلمبرداری بچه مردم هم دیدنی است
«بچه مردم» از آن دست فیلمهایی است که حال آدم باهاش خوب است و اگر پایانبندی آن را قلم بگیریم، میشود راضی از سالن سینما بیرون آمد. بازیها تقریباً درست و بهجا از آب درآمده و ترکیب بازیگران جوان بهخصوص مهبد جهاننوش و مجرب بهویژه گوهر خیراندیش خوب در کنار هم قرار گرفتهاند. بر این مهم، نباید موسیقیِ دلنشینِ کریستف رضاعی، طراحی صحنه دقیق و پرجزئیاتِ بابک کریمیطاری و حتی تیتراژِ خلاقانۀ مهدی موسویتبار را فراموش کرد. موضوعش تازه است، داستان فرازوفرودی منطقی دارد و شعار نمیدهد؛ و اینها همه میتواند برگ برنده نخستین اثر محمود کریمی و حتی جشنواره امسال باشد هرچند کاش اختتامیهاش آنطور نبود!
طرّاحی صحنۀ دقیق و پرجزئیّات
موضوعِ بکر
پایانِ شعاری
دلچسبترین فیلم جشنواره تا انتهای روز سوم. بهرهگیری از فرم فضاسازی فانتزی به سبک وس اندروسن و داستانگویی و قصهسرایی به سبک شهرزاد قصهگو در داستانهای هزارویک شب. چیدمانی موفق در ترتیب رخدادهای فیلمنامه و گروه بازیگرانی کاربلد که نقش خود را به خوبی ایفا میکنند. بچه مردم علاوه بر اینکه در کمدی و تراژدی به خوبی عمل میکند، در پارودی فیلمهای سینمای جنگ نیز موفق بوده و مخاطب را پس نمیزند. فیلم نمایش پیچیدگیهای سرنوشت را برای تماشاگر ساده کرده و مفهوم صبر و صلاح را به خوبی برای مخاطب تفهیم میکند.
تیتراژ به هنگام و خلاقانه بچه مردم بار دیگر اهمیت و تاثیر فرم تیتراژ را به ما یادآوری میکند.
میتوان بنا بر اقتضائات، داستان را در دهههای گذشته بازگو کرد و تاکیدی بر خاطرهبازی و ایجاد احساسات نوستالژیک در مخاطب نداشت.
گوهر خیراندیش، رضا کیانیان، حسن معجونی، بهروز شعیبی، سیامک صفری، سیاوش چراغیپور، امید روحانی، زهرا داوودنژاد، سیدجواد یحیوی، ونوس کانلی، کامبیز امینی، سیامک ادیب، زری کریمی، سیاوش جامع و همچنین 4 نوجوان درخشان این فیلم؛ مهبد جهاننوش، احسان احمدی، فرزین فلسفین و ایلیا یعقوبی بازیگران این فیلم هستند.
محمود کریمی مستندساز باسابقهای است و عمده شهرت او به حضور در برنامه «خندوانه» و ساخت آیتمهای آن برمیگردد. تهیهکننده فیلم هم سیدعلی احمدی است که پیش از این، تهیهکنندگی چند فصل از برنامه «خندوانه» را نیز در کارنامه داشته است. سرمایه گذار فیلم بچهی مردم موسسه خیریه بهشت امام رضا است. همان موسسهای که به واسطه تبلیغ در برنامه خندوانه حسابی معروف شد و به کودکان ناتوان کمک میکند.
دیگر عوامل فیلم عبارتند از؛ مدیر فیلمبرداری: میلاد پرتوی، تدوین: عماد خدابخش، آهنگساز: کریستف رضاعی، انتخاب بازیگر و بازیگردان: علی صلاحی، مدیر تولید: فواد بوربور، طراح صحنه: بابک کریمی طاری، طراح گریم: احسان روناسی، طراح لباس: نازنین خزاعی، مدیر صدابرداری، صداگذاری و میکس: پرویز آبنار، طراح جلوههای ویژه بصری: حسن ایزدی، جلوههای ویژه میدانی: مرتضی رمضانی، مشاور فیلمنامه: مسعود مددی، نویسندگان: فائزه یارمحمدی و محمود کریمی و عکاسان: زهرا مصفّا و باران انوری. مجری طرح فیلم استودیو اِستوا است که به اهتمام و سرمایهگذاری یوسف اصلانی فیلم را ساخته است.
محمود کریمی | کارگردان: این فیلم بر اساس دغدغه چندین و چند ساله یوسف اصلانی است که زندگی خود را در راه بچههای بهزیستی صرف کرده است، ساخته شد. او روزی با پروندهای روبهرو میشود از بچههای بهزیستی که به جبهه رفتهاند. هسته اصلی داستان و ایده کلی از این دغدغه گرفته شد، اما نود درصد فیلمنامه بر اساس تخیل و قصهپردازی ما پیش رفت. در بخش اینترو استوری بورد کشیدیم؛ اما برای دیگر قسمتها از استوری بورد استفاده نکردیم. حضور علی صلاحی یکی از شانسهای من در این پروژه بود که به انتخاب بازیگران کمک کرد. ما از تعداد بسیاری نوجوان تست گرفتیم تا درنهایت به این ترکیب بازیگران رسیدیم. ابتدا در یک جلسه ما درباره موضوع حرف زدیم و صحبت از «بچه مردم» شد. ما آن را بهعنوان نام موقت انتخاب کردیم. کمی بعد با جستجو در اینترنت متوجه شدیم جلال آلاحمد نویسنده، نیز کتابی با همین عنوان دارد که موضوع آن متفاوت از فیلم ما بود، بنابراین همین عنوان را بهعنوان نام اصلی فیلم انتخاب کردیم.
سید علی احمدی | تهیهکننده: یوسف اصلانی سالها به بچههای پرورشگاهی کمک کرد و سالهای طولانی در این حوزه کار کرده و حتی شیرخوارگاهی برای بچهها احداث کرده است. شنیدن روایتهای او از حضور این بچهها در جبهههای جنگ باعث شد که به ساخت فیلم ترغیب شویم. خیلی به فروش فیلم امیدوار هستم. باید بگویم عزیزانی بانی شدند و برای کار سرمایهگذاری کردند تا بعد از اکران، درآمد حاصل از فروش فیلم به «بهشت امام رضا (ع)» اهدا شود.
یوسف اصلانی | ایدهپرداز و نیکوکار: این فیلم آرزوی بیست و چند سال من بود. تا هم امید و انگیزه برای بچههای بهزیستی شکل بگیرد و هم این جریان آگاهیرسانی شود. در مجموعه «بهشت امام رضا (ع)» خود من سیصد بچه را بزرگ کردهام و باید بگویم در این بچهها تعداد بزه بسیار کم و تعداد بچههای موفق بسیار زیاد است. در دوران جنگ 850 کودک در بهزیستی زندگی میکردند و 85 نفر آنها به جبهه رفته و شهید شدند؛ یعنی بیش از ده درصد یک خانواده. باید نگاه مردم به بچههای بهزیستی تغییر کند. من برای ساختهشدن این ایده بارها تلاش کردم؛ اما به ثمر ننشست تا زمانی که با سید علی احمدی آشنا شدم.
کریستف رضاعی | آهنگساز: این همکاری برای من بسیار لذتبخش بود. از این که بچههای این فیلم صبورانه منتظر آمادهشدن موسیقی ماندند تشکر میکنم. چالش این کار دیالوگهای بسیار زیاد آن بود. ما باید موسیقی را در هر سکانس به نحوی رنگآمیزی میکردیم و باید بگویم که این فیلم موسیقی زیادی میطلبید.
مهبد جهاننوش | بازیگر: من علاقهمند به بازیگری بودم و بارها برای تست دادن به دفتر فیلمسازی رفتم و در نهایت از بازیگر شدن ناامید شدم و شروع به کار در کافه کردم. روزی که این فراخوان را دیدم خیلی ناامیدانه برای تست رفتم و خوشبختانه انتخاب شدم. حضور علی صلاحی در این پروژه برای من شانس بزرگی بود.
پرویز آبنار | مدیر صداگذاری: فیلمنامه خانم یارمحمدی فوقالعاده بود و در وهله اول این موضوع من را جذب کرد. اما عوامل کار را نمیشناختم و با بابک کریمی طاری مشورت کردم و او من را به حضور در کار مجاب کرد. نوستالژی، سیر بزرگشدن بچهها و همه جزئیات کار فضایی بسیار ویژه را برای اثر رقم زد.
نازنین خزاعی | طراح لباس: روز اولی که من به دفتر رفتم و فیلمنامه را خواندم، دیدم آقای کریمی همه دورههای زمانی فیلمنامه را روی شیشه نوشته بود. وقتی من فیلمنامه را خواندم ساختن این پروژه به نظرم پیچیده آمد. درنهایت بعد از جلساتی بسیار فیلم ساخته و لباسها طراحی شدند.
بابک کریمی طاری | طراح صحنه: من با فیلمنامهای مواجه شدم که حس کردم بهعنوان طراح صحنه میتوانم در آن بهخوبی مانور بدهم. ضمن این که فکر کردم با تهیهکنندگی آقای احمدی فضای بازی برای ما ایجاد میشود و این اجازه به ما داده میشود که برای طراحی صحنه هزینه کنیم. از سوی دیگر محمود کریمی هم یکبار فیلم را در ذهنش ساخته بود و همه این ماجرا من را به همکاری در این فیلم مجاب کرد. تلاش کردیم از کلیشههای صحنهسازی در آن تاریخ خاص دور شویم و از سبک آرت دکو بهره بگیریم. صفر تا صد پرورشگاه را خودمان ساختیم و بعد با تغییراتی در همان دکور خانهها، مغازه، و…. را طراحی کردیم. در این اثر همه عوامل با دلگرمی کار کردند. حتی در پلانهای خارجی نیز سعی میکردیم همه این مسائل را رعایت کنیم.
میلاد پرتوی | مدیر فیلمبرداری: من آخرین نفری بودم که به این پروژه اضافه شدم و باید خودم را به دیگر بچههای گروه میرساندم. فرم دوربین در سینمای ما خیلی رایج نیست؛ اما من فکر میکردم باوجود ریسک تنها فرم خوب برای این فیلم، همین نوع از فیلمبرداری است. خدا را شکر میکنم که نتیجه نهایی کار مطلوب بود.
منبع: فیلیموشات