دنبال فرصت برای جواب به این سوال بودم که امروز مطلبی با عنوان «چرا اوکراین؟» در یکی از گروه ها خواندم. اهمیت بخش اقتصادی اوکراین را خوب شرح داده بود. این اهمیت هرچند به تنهایی برای سلطه گران وسوسه انگیز است. اما ویژگی اوکراین از منظر کرملین علاوه بر اینها و بیشتر حیاتی و امنیتی است؛ چون تنها همسایه روسیه است که در جایگاه ویژه رصد و شکار این بزرگترین خرس جهان قرار دارد !
خاطرنشان می شود که فدراسیون روسیه مقام اول یا دوم جهان از نظر ذخایر نفت و گاز، الماس، اورانیوم، طلا، مس، آهن، فلزات کمیاب، آب شیرین، جنگل، مراتع و... در 15 میلیون کیلومترمربع سرزمین است. روی این خزانه بی نظیر اژدهایی به نام ارتش روسیه خوابیده که زیر پر خود هزاران موشک قاره پیما با چند هزار کلاهک اتمی دارد. از این رو کسی جرات دست درازی به سوی این خزانه وسوسه انگیز را ندارد.
برای بی اثر کردن موشکهای رعب آور و ویرانگر روسیه، رادارهای سیستم سپرموشکی امریکا باید در نزدیکترین نقطه به قلب روسیه مستقر شوند، تا با رصد روشن شدن موتور موشک ها و رهگیری اولیه، انها را در بین راه منهدم کنند. بهترین نقطه برای این منظور اوکراین است.
روسها با علم به این حقیقت، همچنین یقین دارند که غرب درصدد تجزیه فدراسیون روسیه و تملک ذخایر افسانه ای رو و زیزمینی آن است. این حقیقت را در اوایل فروپاشی شوروی به چشم خود دیدند، زمانی که سرزمین، هویت، فرهنگ و ناموس روسها بی پروا مورد هتک غربیان قرار گرفت. آنها نفوذ را تا جایی پیش بردند که بروزفسکی یهودی را بر صندلی دبیری شورای امنیت ملی روسیه نشاندند و هم او به صراحت گفت که مسکو باید به سرزمین کوچک روسیه بسنده کند! یعنی فدراسیون باید منحل شود.
از آن طرف کشاندن اوکراین به جبهه ناتو از بدو فروپاشی در برنامه غرب بود. آنها برای تصرف اوکراین از سلاح نرم استفاده کردند و به لطایف الحیل به خاخول ها (ملت اوکراین) درصورت دوری از مسکو زندگی افسانه ای وعده کردند و نزدیکترین خویشاوندان خونی شان (روسها) را دشمن اوکراین جلوه دادند!
من در سال 2008 از نزدیک شاهد شکل گیری توطئه موسوم به انقلاب نارنجی اوکراین بودم. به بهانه اعتراض به نتیجه انتخابات، در چله زمستان چادرهای عالی در میادین شهرها برپا کردند، چادرها را با انواع مشروبات گرانقیمت و تنقلات پر نمودند. روزی سه نوبت غذای گرم به تظاهرکنندگانی که شب را مستانه در آغوش هم در کیسه خوابهای گرم و نرم می خوابیدند، پخش می کردند. روزها گروه های معروف موسیقی غربی به جوانان شوریده اوکراینی در خیابان ها حال می دادند و دوربین های معروف ترین شبکه های خبری جهان چشمان جوانان باحال خاخول را خیره و آنها را کیفور می کرد. این اوضاع و احوال بیشتر به کارناوال رقص و آواز امریکای لاتین شبیه بود تا تظاهرات و مبارزه سیاسی!
کسی هم به خود زحمت نمی داد که بپرسد آب این آسیاب از کجاست؟!
چرا باید افرادی مثل سورس یهودی هزینه عیش و نوش دهها هزار جوان اوکراینی را برای برپایی تظاهرات ضد روس بپردازد؟
اوکراینی ها سالها بدینگونه مسحور شدند تا جایی که یک هنرپیشه کم مایه یهودی به نام زلنسکی را که بازیگر نمایش های سخیف کمدی بود، به ریاست جمهوری برگزیندند! و عضویت در ناتو را به قانون اساسی علاوه کردند!
انتخاب زلنسکی یهودی برای اوکراینی های ناسیونالیست مسیحی ارتدکس، شاید نشانه مسحور شدن کامل این ملت و رسیدن زمان عضویت آن در ناتو و استقرار پایگاه های ناتو در کنار قلب روسیه بود.
در همین حال؛ روسیه به رهبری فردی امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و سیاسی به نام ولادمیر پوتین، که شاهد فروپاشی دردناک شوروی و به سفالت افتادن ملت خود بوده، و چند دهه همزمان با تقویت بنیه دفاعی کشورش، موقعیت و توانایی دشمنان و رقیبان را رصد می کرد و چهارچشمی مترصد فرصت بود.
با شکست مفتضحانه امریکا در خاورمیانه و رودررویی بی سابقه سیاسی در واشنگتن، بروز اختلاف در درون ناتو بین اروپا و امریکا از یک طرف و بین اعضای اروپایی از طرف دیگر، پوتین دریافت که ناتو دیگر حال و توان مجادله جدی نظامی با حریفی مثل روسیه را ندارد. بویژه حالا که کرونا نفس اروپایی ها را گرفته و قطع گاز و ترس از سرما آنها را به لرزه در می آورد.
برای روسیه وقت حرکت رسیده بود. پوتین در اولین قدم با نشان دادن چنگ و دندان و یاد آوری بدعهدی غرب و برنامه ناتو برای تهدید حیاتی کشورش، شرط رها کردن تضمینی اوکراین از سوی ناتو را پیش کشید و با شنیدن جواب رد، یورش بی پروای نظامی را آغاز کرد.
خاخول های شیفته غرب و مطمئن از حمایت هم جانبه آنها، وقتی به هوش آمدند که گلوله توپ دیوار خانه شان را فرو ریخت! حال، شهرهای شاد و شنگولشان دوروزه رنگ ماتم گرفته و ملت بر خاکستر سرد نشسته و پریشان و بی پناه دنبال بنزین و نان می گردد و هاج و واج چشم و گوش به واکنش امریکا و اروپا دوخته اند که بشدت روسیه را محکوم می کنند! و قول تحریم می دهند! روسیه از هم اکنون به اهداف عمده خود رسیده! به دنبال همین بود؛ تا نشان دهد:
1_هر کشور همسایه روسیه به فکر هم پیمانی با غرب برای ضربه زدن به منافع روسیه باشد، به خاک سیاه می نشیند. الهام علیف اولین تواب بود که روز اول رفت دو زانو جلو تزار پوتین نشست و مثل بچه آدم بیعتنامه امضا کرد!
2_ اروپا و امریکا حاضر به هزینه برای دفاع از قربانیان و فریب خوردگان خود نیستند. اگر هم بخواهند نمی توانند. گذشت آن زمان ها!
نه پوتین صدام است و روسیه عراق و نه غربیها آن تاب و توان را دارند که شبانه لشکرکشی کنند.
3_ روسیه کشور قدرتمند و قادر به دفع و رفع خطرات و تهدیدات پیرامون خود است و در این راه به صغیر و کبیر رحم نمی کند.
این حرکت روسیه، صرف نظر از بعد اخلاقی و انسانی آن، جای تحلیل کلان دارد. می گویند نشان پایان دوران امریکاسالاری و اروپا سروری در جهان است.
نباشد هم
جهان امروز و مناسبات بین المللی حاکم برآن، جهان دیروز نیست و جهان فردا اصلا نخواهد بود.
دوران جدیدی است.
حال و روز ما در دوران جدید چه خواهد شد؟
با کدام فرصت و تهدید هایی رودرو خواهیم شد؟
برای غافل گیر نشدن در دوران جدید چه تمهیدات و اقداماتی را باید انجام دهیم؟
نقاط ضعف و قوت ما در آرایش جدید بین المللی کدام است؟
با چه کشورهایی اشتراک و یا تضاد منافع خواهیم داشت؟
و....
افسوس که در کشورمان آزردگی های سیاسی باعث شده است که همه اعم از عوام و خواص، همه تحولات و مقولات داخلی و خارجی را با فیلتر حب و بغض نسبت به حکومت و دولت می بینند و بر آن اساس قضاوت می کنند. کاری با اهمیت و حقیقت موضوع ندارند.
سفید یا سیاه! والسلام!