جوک های خنده دار
گفتن جوک های خنده دار می تواند حتی برای دقایقی موجب شادی و خنده اطرافیان و دوستان شود، در ادامه گلچینی از بهترین جوک خنده دار برای شما عزیزان گردآوری کردیم با ساعد نیوز همراه باشید.
ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮی
ﮐﻪ ﺗﺎﺯﻩ ﻏﺬﺍﺷﻮ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﯾﮏ ﮔﺎﺯ ﺍﺯ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭽﺶ ﺧﻮﺭﺩ و ﺭﻓﺖ
ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻏﺬﺍﯼ ﻃﺮﻑ
ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﻠﻌﯿﺪﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﻧﮕﻮ ﺭﻓﺘﻪ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺸﻮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﻟﻔﺮﺍﺭ
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
يك توصيه پزشكی بسیار مهم
به هیچ وجه شاتوت را خصوصا وقتی که تازه از درخت چيده شده مصرف نکنید!
صبرکنین منم بیام نامردا
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
هر روز شش و نیم صبح
همزمان با آغاز زندگی
بیدار میشوم و میگویم
خدایا شکرت که امروز را هم دیدم
بعدش پس از اینکه
از زنده بودنم مطمئن شدم
.
.
میگیرم تا 11 میخوابم
یه بار تو جمع دوستام به یکی گفتم سفسطه نکن عزیزِ من گفت چی؟؟
گفتم سفططه نکن گفت یبار دیگه بگو گفتم سسفطه نکن .
دوستیمو باهاش بهم زدم ادم پیگیری بود
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
بچه بودیم میدیدیم بزرگترا عروسی می کنن!
بزرگ شدیم میبینیم کوچکترا عروسی میکنن!
.
.
.
خدایا تعارف نکن اگه مارو واسه تماشا آفریدی خوب بگو فدات شم!!!
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
بابای ﻣﻦ ﺁﺧﺮ ﺩﻣﻮﮐﺮﺍﺳﯿﻪ!
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻓﺤﺶ ﺑﺪﻩ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﻣﻢ ﻣﯿﭙﺮﺳﻪ؛ﻣﺜﻼ ﻣﯿﮕﻪ:
.
.
.
میخوای فحشت بدم؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﻧﻔﻬﻢ؟؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺑﯿﺸﻌﻮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭ؟؟؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﺍﺣﻤﻖ؟؟؟؟
توهین نمیکنه ها حق انتخاب بم میده
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
حیف نون میره تو چین راننده ی تاکسی میشه
.
.
.
هرکی براش دست بلند میکنه میگه شوخی نکن دیگه
تورو الان رسوندم !
مورد داشتیم
پسره با دختره تو خیابون بوده
بابای دختره دیدشون گفته
دخترم ! چرا دوستت حجابشو رعایت نمیکنه !
مگه نگفتم با اینجور دخترا نگرد ؟
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
عجب رسمیه ، رسم زمونه
خونه مون عیدا ، پر از مهمونه
می رن مهمونا ، از اونا فقط
آشغال میوه ، به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟ خدا می دونه !
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
رفیقم به باباش پیام داد گفت یه میلیون نیاز دارم, باباش جواب داد گفت چشم پسرم الساعه واریز میکنم
حالا من یه بار به بابام گفتم هزار تومن میریزی بتونم ده تومن برداشت کنم؟ گفت آره میریزم سگ خور.
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها ...
که عشق آسان نمود اول،
ولی افتاد تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا
... آنهم از آن سرویس خوشگلها... و از این جور مشکلها
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
یک روز ملانصرالدین خرش را در جنگل گم می کند.
موقع گشتن به دنبال آن یک گورخر پیدا می کند
به آن می گوید: ای کلک لباس ورزشی پوشیدی تا نشناسمت