به گزارش سایت خبری ساعد نیوز، ایران نوشت: صبح ۶ آذر امسال یکی از کارگران فضای سبز شهرداری با دیدن خودروی پرایدی که در کنار خیابان رها شده بود به موضوع مشکوک شد و پس از نزدیک شدن به خودرو ناگهان بدن خونین مرد جوانی را پشت فرمان دید که با طناب به صندلی بسته شده بود.
وی با دیدن این صحنه بلافاصله به پلیس 110 خبر داد. دقایقی بعد مأموران کلانتری 133 شهرزیبا با حضور در محل تحقیقات خود را آغاز کردند.
نخستین بررسی ها نشان داد جسد متعلق به مرد 40 ساله ای به نام بهرام بوده که با ضربات متعدد چاقو به شکم و قفسه سینه به قتل رسیده بود.در ادامه مشخص شد مقتول راننده تاکسی اینترنتی و همچنین در کار پخش شارژرهای گوشی تلفن همراه بوده است.
با به دست آمدن هویت قربانی، خانواده او در شهرستان شناسایی شده و مادر مقتول مدعی بود که پسرش برای کار به تهران آمده و قرار بوده که با زن جوانی به نام شراره ازدواج کند.
ردیابی گوشی سرقتی
از آنجا که عامل یا عاملان جنایت گوشی تلفن همراه مقتول را نیز به سرقت برده بودند، ردیابی تلفن همراه وی آغاز و مشخص شد گوشی سرقتی در اختیار نگهبان تعمیرگاهی در منطقه آزادی است. بدین ترتیب کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت راهی تعمیرگاه شده وبه تحقیق از نگهبان پرداختند اما وی مدعی شد چند روز قبل گوشی تلفن همراه را در خیابان پیدا کرده است.طبق اظهارات نگهبان تعمیرگاه، محلی که گوشی تلفن همراه پیدا شده بود در نزدیکی محل جنایت قرار داشت همچنین از سوی دیگر مشخص شد شراره که متأهل است نیز در محدوده صادقیه و چند کوچه پایین تر از محل جنایت زندگی می کند.
دستگیری زن جوان
در حالی که احتمال می رفت سرنخ کشف این معمای جنایی در دستان این زن 38 ساله باشد ، شراره به همراه همسر و برادر نوجوانش بازداشت شدند.
زن جوان زمانی که در مقابل بازپرس جنایی قرار گرفت خیلی زود به قتل اعتراف کرد و گفت: قتل را به تنهایی انجام دادم و شوهر و برادرم در این جنایت نقشی نداشته اند، اما اظهارات ضد و نقیض زن جوان و مدارکی که به دست آمد احتمال اینکه وی هنگام جنایت همدست داشته باشد را پررنگ کرد. بدین ترتیب برادر نوجوان شراره به دادسرای اطفال فرستاده شد و زن جوان و همسرش برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شدند.
گفت وگو با شراره
با مقتول چطور آشنا شدی؟
دو سال قبل به عنوان مسافر سوار خودروی پرایدش شدم. همان موقع همسرم با من تماس گرفت و سر موضوعی جر و بحثمان شد، ما باهم اختلاف داشتیم و قرار بود که از هم جدا شویم. آن روز به قدری عصبانی بودم که سفره دلم را برای راننده باز کردم و همین موضوع باعث آشنایی شد.
پس چرا طلاق نگرفتی؟
موقعی که با بهرام آشنا شدم، می خواستم از همسرم جدا شوم، اما به خاطر وساطت و پادرمیانی فامیل مدام این موضوع به تعویق می افتاد تا اینکه حدود یک سال قبل متوجه شدم باردارم و وجود بچه مانعی شد برای جدایی از شوهرم.
خب چرا به ارتباطاتت با مقتول ادامه دادی؟
می خواستم این رابطه را تمام کنم اما او قبول نمی کرد. به او گفتم می خواهم به خاطر بچه ای که در راه دارم یک فرصت دیگر به همسرم بدهم و زندگی ام را از نو بسازم اما او قبول نمی کرد و اصرار داشت که به این رابطه ادامه دهیم.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
با هم قرار گذاشتیم تا آخرین صحبت ها را انجام دهیم وقتی سوار ماشین او شدم خیلی خواهش و التماس کردم که دست از سر من بردارد. از او خواستم که به این رابطه پایان دهد اما بی فایده بود. از قبل چاقویی به همراه داشتم، از حرف هایش عصبانی شدم و با چاقو چندین ضربه به او زدم و فرار کردم. من این جنایت را به تنهایی انجام دادم و کسی همدستم نبود.