به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعد نیوز به نقل از ایلنا، پدر سامان صیدی گفت: من پرونده اش را نخوانده ام در تلویزیون آقای قاضی با فرزندم صحبت می کند و می گوید شما قبلاً یازده فقره تهدید داشته اید، بچه من یک روز هم حبس نکشیده است و زندان هم نرفته است.
تیمور صیدی پدر سامان صیدی که به اتهام محاربه از طریق کشیدن سلاح کلت کمری و شلیک سه عدد تیر هوایی به اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور محکوم شده است در تماس با ایلنا، با اشاره به سابقه رزمندگی خود در دفاع مقدس عنوان کرد: نه تنها خودم زحمت زیادی برای جمهوری اسلامی ایران کشیدم و برادرم شهید شده است، بلکه باید بگویم ۶۰ درصد از فامیل هایم را در دوره جنگ از دست داده ام که باید هم از دست می دادیم چون باید از این آب و خاک دفاع می کردیم.
وی افزود: الان پسر من را در اعتراضات گرفته اند نسبت به اتهاماتی که به وی داده اند خیلی ناراحتم و درد وجدان می خورم زیرا ما از خانواده شهدا و ایثارگران هستیم.
پدر سامان صیدی ادامه داد: در یکی از موارد به پسرم گفته اند یازده مورد تهدید داشتی. نمی شود تهدید و درگیری وجود داشته باشد اما در این جریان پرونده یا دادگاهی نباشد. در صورتی که تاکنون کسی از او شاکی هم نبوده است و خدا شاهد است یک روز هم حبس نکشیده است. من پرونده اش را نخوانده ام در تلویزیون آقای قاضی با فرزندم صحبت می کند و می گوید شما قبلاً یازده فقره تهدید داشته اید، بچه من یک روز هم حبس نکشیده است و زندان هم نرفته است. اگر پسر من است این چیزها واقعیت ندارد؛ شاید سر تصادفی و حساب و کتابی تا پاسگاه مراجعه کرده و شکایتی کرده است اما سابقه زندان رفتن ندارد.
وی تاکید کرد: ما نمی خواهیم روزنامه ها و شبکه های آن طرف با ما مصاحبه کنند تا خودمان هستیم باید مشکل مان را به خودمان بگویم خواسته ما این است.
وی یادآور شد: در حال حاضر در منطقه تحقیق کنید و ببینید خانواده ما چه طور خانواده ای هستند چه زحمت هایی برای انقلاب و آب وخاک مان که وظیفه مان بوده است، کشیده ایم. ما نه وابسته به حزبی بوده ایم و نه سیاسی بوده ایم و نه الحمدالله فامیل های مان سیاسی بوده اند. حالا نمی دانم از سر هیجان یا هر چیز دیگری بچه من جایی رفته است؛ خانوادگی، از طرف تمام فامیل ها تعهد می دهم اگر من و بچه من یا نزدیک ترین کس من در اغتشاشات بودند بدون چون و چرا محکوم به اعدام شویم.
تیمور صیدی در پاسخ به این سوال که آیا شما ملاقاتی با فرزندتان داشته اید، گفت: با بچه ام ملاقات داشتیم نمی شود دروغ گفت. همیشه زنگ می زند. اما تا سری آخر که حکم صادر کردند، نگذاشتند وکیل بر سر پرونده برود این اواخر یک لایحه روی پرونده گذاشته است. در حال حاضر هم وکیل اصلی ما آقای اسماعیل بیگی است. یک ابهاماتی در پرونده است نخست این که فیلم بسیار تاریک است. کسی که سطل آشغال را که تکان می دهد دستش تتو ندارد و پسر من تتو دارد. یک نکته هایی وجود دارد که باید اجازه دهیم آقای اسماعیل بیگی آنها را از نظر حقوق مشخص کنند.
وی در مورد شغل خود و فرزندش گفت: سامان در کار آهنگسازی و کارهای گرافیکی بود و خودم در چوبداری کارگر بودم.
تیمور صیدی با اشاره به درخواست خود از رئیس قوه قضائیه خاطرنشان کرد: درخواست دارم پسرم مورد بخشش قرار گیرد، اگر خطایی از پسر من سر زده است می خواهم که مورد بخشش و رأفت اسلامی قرار گیرد. حتی خانوادگی تعهد می دهیم اگر یکی از اعضای ما در یک جمعی به ضرر جمهوری اسلامی حرکتی کرد، بدون چون و چرا همه مان را اعدام کنند.
وی در پاسخ به این سوال که فرزندتان در کجا دستگیر شده است؟ وکیل فرزندتان می گوید در منزل یکی از دوستانش دستگیر شده است، گفت: بله درست است.
پدر سامان صیدی در پاسخ به این سوال که چند فرزند دارید، گفت: پسر اول مان در تصادف فوت کرد و مادر سامان همیشه مریض است و الان هم خیلی ناراحت است. ۲ دختر و یک پسر دارم.
وی با بیان اینکه درخواستم از مسئولان جمهوری اسلامی این است که می خواهم فرزندم را مورد رأفت و بخشش اسلامی قرار دهند. خدا می داند اگر خدایی نکرده اتفاقی پیش بیاید ما ۴، ۵ نفر مرده ایم و دیگر زندگی نداریم. همسرم و دخترم چند بار می خواستند خودکشی کنند که گفتم روله چیزی نیست صبر کن، خدا بزرگ است. به خدا همین الان هم جلوی شان را گرفته ام. خانواده ام از هم متلاشی می شود.
پدر سامان صیدی در مورد دستمزد وکلای پرونده فرزندش گفت: وکیل انتخابی خودشان آقای حسین سرتیپی دائم می گفت نمی گذارند من روی پرونده بروم چون پرونده امنیتی است. در واقع آقای اسماعیل بیگی هم وکیل تسخیری هستند زیرا وضعیت مالی ما ضعیف است. روز گذشته هم به دفتر قوه قضائیه درخواست ورود به پرونده داد که تا این ساعت که با شما حرف می زنم هنوز این اجازه را نداده اند.
وی گفت: ما جزو ایلات غرب کشور هستیم تا گیلانغرب و قصرشیرین؛ خدا می داند همسرم در منطقه غرب با تبر از این آب و خاک دفاع کرده است. بچه ام اینجا (کرمانشاه) بود و به خاطر یک لقمه نان به اطراف کرج رفت.