مشابه با سایر فیلم های ماتریکس، داستان و اتفاقات فیلم چهارم نیز سوالات بسیاری را در ذهن اشخاص ایجاد کرده است. داستان این اثر لایه بندی های نسبتا بیشتری را دارا است و معماهای مختلفی را در خود جای داده است.
در جریان چهارمین فیلم ماتریکس بسیاری از تئوری ها و فرضیاتی که تا پیش از انتشار رسمی آن توسط طرفداران مطرح شده بودند، به صورت کامل تکذیب شدند و برخی از آن ها نیز صحت یافتند. لانا واچوفسکی (Lana Wachowski) در غیاب خواهرش به تنهایی کارگردانی و نگارش فیلمنامه این فیلم را برعهده داشته است. در این اثر شخصیت های کاملا جدیدی در کنار شخصیت های محبوب و قدیمی مجموعه به مخاطبین معرفی می شوند. با این حال همان گونه که از یک فیلم ماتریکس انتظار می رود، در داستان این دنباله به جنبه های مختلفی پرداخته شده و تماشای بسیاری از صحنه های آن نیازمند تمرکز بالا و شناخت کامل روی جهان ماتریکس است. از این رو تصمیم گرفتیم تا در این مطلب به بررسی کامل داستان چهارمین فیلم سری ماتریکس و جوانب مختلف آن بپردازیم.
اگر باید یک ویژگی را از انقلاب های ماتریکس به خاطر بسپارید، این است که نئو (کیانو ریوز) و ترینیتی (کری-آن ماس) مردند. فیلم رستاخیزها، توماس اندرسون را که نئو در دنیای مصنوعی ماتریکس می شناسند، حتی از نظر فنی زنده می یابد. او یک طراح بازی های ویدیویی مشهور جهان است که معروف ترین ساخته او The Matrix است، سه گانه ای درباره افرادی که در دنیای کامپیوتری جعلی زندگی می کنند. او افسرده است، با تصورات عجیب و غریب از یک واقعیت جایگزین غیرممکن تسخیر شده است. او ارتباط عجیبی با زنی (موس) که در کافی شاپ محلی خود می بیند دارد. او فکر می کند که دارد عقلش را از دست می دهد، اما آیا در وحقیقت تازه به حقیقت بیدار می شود؟
این شروع متفاوت ممکن است جذاب به نظر برسد (حتی صحنه ای از یک مدیر اجرایی از برادران وارنر، توزیع کننده ماتریکس هم در داستان و هم در واقعیت وجود دارد که برای دنباله ای برای بازی اندرسون تلاش می کند) اما فیلم به صورت روایی پیش می رود. ماتریکس مجموعه ای درباره لایه هایی از واقعیت است که در واقع در پایان فیلم سه گانه اصلی، کل جهان دوباره تنظیم شد.
با گذشت زمان فیلم به 148 دقیقه، سبکی فیلم محو می شود و ما به پرسش های فلسفی بازمی گردیم که به طور غیرمستقیم بررسی شده اند.
به طور کلی، فیلم با مأموریتی برای رهایی نئو و ترینیتی از ماتریکس هدایت می شود، اما واچوفسکی نمی تواند در برابر گرفتار شدن در افسانه بافی بیشتر مقاومت کند و به نکات تصادفی فیلم های گذشته پاسخ می دهد. شخصیت های خوب جدید تأثیر کمی بر جای می گذارند، اگرچه شرورانی که نامشان را نمی آوریم، اگر انگیزه شان نامشخص باشد به طرز لذت بخشی عجیب و غریب هستند.
این فیلم زمانی زنده می شود که ریوز و ماس دوباره با هم متحد می شوند. آنها یک ترکیب شیمیایی آرام در حال جوشیدن دارند که حتی به گفتگوهای کافی شاپ نیز خطر بالقوه ای را القا می کند. وقتی آنها در حالت نئو و ترینیتی کامل هستند، فیلم بخشی از جادوی فیلم اول را دوباره به تصویر می کشد، اگرچه اکشن این بار به طور شگفت آوری یک دست است. ماس و ریوز هر دو در اواسط دهه پنجاه زندگی خود هستند، بنابراین منطقی است که آنها نتوانند همه بدو بدوهای قدیمی را انجام دهند. اغلب اوقات، نئو فقط با میدان نیروی نامرئی خود، حملات را منحرف می کند که از لحاظ سینمایی جذاب ترین قدرت نیست. در فیلم سه گانه اصلی روی اکشن ظریف و واضح می توانستید تکیه کنید. در این فیلم اکسن به طور کامل ویرایش شده و به نظر خام می رسد.
بعد از شروع پرشور، فیلم هیچ سهم عمده ای برای بقیه داستان باقی نمی ماند. اکثر ساکنان این ماتریکس جدید به طور معقولی خوشحال به نظر می رسند. مشکل اصلی ترینیتی از زندگی کنونی اش این است که او به طرز زشتی به “تیفانی” تغییر نام داده است. حتی نشانه های بصری، با رنگ سبز تیره آلود فیلم سه گانه اصلی که با لطافت فلزی و درخشان جایگزین شده است، همه را کاملاً دلپذیر به نظر می رساند، نه وجود هواپیماهای بدون سرنشین قدیم.
و انسان هایی که در خارج از ماتریکس زندگی می کنند، حالا زندگی نسبتاً آرامی دارند، البته هنوز هم محدود به لباس های بافتنی زشت و غارهای تاریک هستند. دنیای واقعی یک زمین بایر خیس باقی می ماند که در آن مردم می توانند نانو ربات بسازند، اما اصلاً فکر نمی کنند که رنگی شاد روی چیزی استفاده کنند. اگر ماموریت نئو موفق نشود، به نظر می رسد که فقط حدود هفت نفر به این موضوع اهمیت خواهند داد.
واچوفسکی هنوز پر از ایده است، حتی اگر همیشه آنها را در یک طرح قوی درگیر نکند و در این دیدار دوباره به یکی از اصیل ترین جهان های سینما چیزهای زیادی برای لذت بردن وجود دارد. پایان داستان بیشتری را برای گفتن پیشنهاد می کند.
داستان ماتریکس ۴
بیست سال پس از رویدادهای انقلاب های ماتریکس، نئو در ظاهر عادی تحت هویت اصلی اش به عنوان توماس اندرسون در سان فرانسیسکو زندگی می کند و یک روانشناس به او برای مقابله با چیزهای عجیب و غریب و غیرطبیعی که او گاهی اوقات می بینید قرص های آبی تجویز می کند. او همچنین با زنی آشنا می شود که به نظر می رسد ترینیتی باشد، اما هیچ کدام یکدیگر را نمی شناسند. با این حال، نسخهٔ جدیدی از مورفئوس قرص سرخ را به او پیشنهاد و ذهنش را دوباره به دنیای ماتریکس باز می کند، دنیایی که در سال های پس از آلودگی اسمیت امن تر و خطرناک تر شده است؛ نئو به گروهی از شورشیان می پیوندد تا با یک دشمن جدید مبارزه کند.
بازیگران و عوامل ماتریکس 4
- کیانو ریوز
- کری-آن ماس
- نیل پاتریک هریس
- جسیکا هنویک
- یحیی عبدالمتین دوم
- پریانکا چوپرا
- جاناتان گروف
- دنیل برنارد
- جیدا کُرن اسمیت
- کریستینا ریچی
- لمبرت ویلسون
- توبی اونوومر
مهم ترین تغییر جایگزینی بازیگر نقش مورفیوس باشد، با توجه به اینکه کیانو ریوز در نقش نئو و کری آن ماس در نقش ترینیتی بازگشته اند، جای تعجب دارد که چرا لورنس فیشبرن، مورفیوس اصلی، نقش خود را تکرار نمی کند. فیشبرن در مصاحبه ای اعلام کرد که «از من خواسته نشده است که به آن ها ملحق شوم، اما امیدوارم که فیلم فوق العاده باشد و مخاطبان را راضی کند و مردم آن را دوست داشته باشند.» یحیی عبدالمتین دوم که مورفیوس جدید است به هالیوود ریپورتر گفته است که وقتی کیانو ریوز برای فیلمبرداری اولین صحنه مشترکشان وارد صحنه شد، برایش باور نکردنی و شگفت آور بوده است!
ژان ژاک روسو، فیلسوف مشهور فرانسوی در جایی می گوید «دنیای واقعیت، محدودیت های خاص خود را دارد و دنیای تخیل، بی حد و مرز است. با این اوصاف دنیای ماتریکس ۴ چارچوب و اشلی بینابینی دارد؛ یعنی قوانین سیستم ماتریکس جدیدی که می بینیم نیمی وام گرفته از واقعیت و نیمی دیگر وام گرفته از تخیل است. تنها شگفتیِ سیستم ماتریکس فیلم جدید در تله پورت هایی است که افراد جلوی دوربین از یک مکان به مکانی دیگر می روند. البته آشفته بازاری که در اواخر فیلم نیز می بینیم حکایت از وجه اشتراکِ تمامی ماتریکس هایی دارد که تا به آن لحظه اجرا شده و به شکست محکوم شده بودند. بنابراین علنا رستاخیز جدیدی شکل نمی گیرد که ما را به مرز جنون و هیجان برساند.
فیلم ماتریکس ۴ چیزی نیست که امثال من و شما را به فکر فرو ببرد؛ این اثر، آنچنان درگیرکننده نیست که به دنیا و جامعه ی کنونی مان با دقت بیشتری نگاه کنیم. با این که بازیگران زیادی تلاش می کنند حسِ تناقضی که در وجود شخصیت هایشان بین واقعیت و تخیل وجود دارد را به ما منتقل کنند، اما همچنان یک جای کار می لنگد. وقایعِ سلسله وارِ فیلم ماتریکس ۴ در نهایت بیننده را به جایی می رساند که دیگر چیزی برایش مهم نیست. علنا دیگر چیزی باقی نمانده که کنجکاو باشیم در فیلم بعدیِ ماتریکس چه می شود. یک سری دیالوگ بین ترینیتی، نئو و آنالیزور رد و بدل می شود که صرفا برای این در پایان وجود داشته که به نوعی کنجکاومان کند در آینده چه چیزی رخ می دهد اما در نهایت آن چه بیننده آرزو می کند، ساخت قسمت بعدی نیست، بلکه به پایان رسیدن ساخت قسمت های جدید است!
فیلم The Matrix: Resurrections چیزی نیست که بتواند خاطرات خوش گذشته را برای هواداران سری ماتریکس زنده کند. تین ایجری شدنِ قصه، شخصیت پردازی دِمُدِه ی نئو و ترینیتی، کاراکترهای جدیدِ نچسب، اکشن های بی روح به انضمام فقدان مفاهیم زیرمتنی کاری کرده تا دلمان نخواهد تا قیامِ قیامت چیز جدیدی از ماتریکس ساخته شود!