ساعدنیوز
ساعدنیوز

دعایی که وسط گریه «حاج قاسم» را به خنده انداخت

  پنجشنبه، 10 بهمن 1398 ID  کد خبر 60732
دعایی که وسط گریه «حاج قاسم» را به خنده انداخت
ساعد نیوز: حاج قاسم روی صندلی نشست و من هم مقابل او به دیوار تکیه دادم و ایستادم. از من پرسید اسم شما چیست؟ گفتم سید باقر حسینی هستم. در همین حین بدون حرف دیگری از روی صندلی آمد پایین و مقابل من روی زمین نشست.

به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، رزمندگان لشکر فاطمیون که متشکل از برادران افغانستانی هستند بسیار مورد توجه و عنایت حاج قاسم قرار داشتند. «سید باقر حسینی» پدر شهید سید محمد صادق از شهدای همین لشکر است که در بهمن ماه سال ۹۵ در سوریه شهید شد.

سید محمد باقر می گوید: پسرم ساکن قم بود و به تازگی صاحب یک پسر شده بود. از راه سیمان کاری و بنایی خرج خانواده اش را می گذراند. با آغاز جنگ سوریه و اخباری که از جنایت داعشی ها به او می رسد تصمیم می گیرد برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) به آنجا برود.

بدون اینکه به کسی اطلاع دهد نام نویسی می کند و همراه گروه فاطمیون می رود. یک روز تماس گرفت و گفت: پدر من از فرودگاه دمشق تماس می گیرم. آمدم سوریه. من که از اوضاع خبر داشتم پرسیدم چرا رفتی؟ گفت الان نمی توانم خیلی حرف بزنم، تلفن قطع میشه. هفته دیگه دوباره تماس می گیرم زنگ می زنم. گفتم لااقل می گفتی خداحافظی می کردیم. آنجا خطرناک است تو زن و بچه داری، اینجا روزی ۱۱۰-۱۲۰ هزار تومان کار می کردی الان که رفتی خرج زندگی چه می شود؟

گفت بابا هفته دیگه که زنگ زدم جواب همه سوالاتت را می دهم. یک هفته بعد زنگ زد گفت: در روضه ها شنیدی اسرای کربلا را که داخل شهر شام کردند با تازیانه و شلاق می زدند، مثل حضرت زینب (س). حالا اگر ما الان از این مردم و حرم بی بی دفاع نکنیم دشمن با خمپاره و گلوله آن ها را می زند. حرف هایش را که زد آخرش گفت: حالا اگر تو راضی نباشی بر می گردم. گفتم: نه پسرم بمان، اگر قبل رفتنت هم این حرف ها را می گفتی خودم می گفتم برو.

صادق دو روز مانده بود ماموریتش تمام شود به شهادت رسید. آخر هر هفته تماس می گرفت. مدتی بی خبر بودیم. تا اینکه یکی از دوستانش گفت سید صادق تیر خورده. گفتم هر اتفاقی افتاده به من بگو. گفت تو را به خدا از من نپرس از مسئولین بپرس. یکی دیگر از رفقایش گفت پسرت بیسیم چی بود، وسط عملیات کمین خوردند و او شهید شد.

برادر کوچکش هم با تشویق سید صادق به سوریه رفت و الان جانباز است.

تصویر
شهید سید محمد صادق حسینی

بهمن ماه سال ۹۷ به مناسبت سالگرد شهادت پسرم از طرف لشکر فاطمیون ما را برای زیارت حرم حضرت زینب (س) به سوریه بردند. در هتلی که مستقر بودیم حدود ۲۵۰ خانواده دیگر فاطمیون هم حضور داشتند.

یک روز داخل اتاق مان نشسته بودیم که در زدند. من و خانمم نشسته بودیم و عروسم بیرون بود. با صدای در، نوه ام که فرزند شهید بود دوید و در را باز کرد. در کمال تعجب دیدیم مردیست که تاکنون پیش از آن بار ها او را یا در تلویزیون دیده بودیم یا عکسش را مشاهده کرده بودیم. حالا او در چند قدمی ما آن هم در محل استراحتمان بود. بسیار شوکه شدیم.

حاج قاسم سلیمانی با دو نفر دیگر وارد شد. با نوه ام که یک بچه حدود ۵ ساله بود طوری دست داد و احترام کرد که گویی با یک مرد بالغ هم کلام شده. سریع جلو رفتم و با همان حس هیجانی که در درونم ایجاد شده بود او را دیدم. سردار یا الله گفت و همان جلوی در ایستاد. گفتم بیایید داخل. حاج قاسم گفت: اختیار با شماست اگر اجازه دهید. خندیدم گفتم تا اینجا به اختیار خودتان آمدید از اینجا به بعد به اختیار من بیایید. تعارفش کردم به سمت تنها صندلی اتاق که بنشیند.

حاج قاسم روی صندلی نشست و من هم مقابل او به دیوار تکیه دادم و ایستادم. از من پرسید اسم شما چیست؟ گفتم سید باقر حسینی هستم. در همین حین بدون حرف دیگری از روی صندلی آمد پایین و مقابل من روی زمین نشست.

حال و احوالمان را پرسید و از اوضاع خانواده پسرم جویا شد. گفت نام پسرت چه بود؟ گفتم سید محمد صادق. نام پدرم را هم پرسید. گفتم حاج آقا نام پدرم هم ابوطالب است.

بعد بلند شد که برود، پیشانی مرا بوسید. ناگهان دیدم اشک چشمان سردار را پر کرده. با خودم گفتم خدایا! من حرف بی تربیتی زدم یا چیزی گفتم که او ناراحت شد؟

در فکر خودم دنبال علت می گشتم که سردار گفت: شما پدر شهید هستی دعا کن من هم ردیف پسران شما باشم. بلافاصله پس از جمله سردار گفتم: الهی آمین.

سردار خندید و گفت: هنوز دعایی نکردی که الهی آمینش را گفتی. گفتم خودم تا تهش را خواندم. می دانستم وقتی می گوید می خواهم هم ردیف پسرتان باشم یعنی شهادت می خواهد. از او خواهش کردم و شماره خانه مان را دادم. گفتم سردار تو را به آبروی حضرت معصومه هر وقت به اصفهان آمدید به خانه ما هم بیایید. ایشان هم شماره ما را در دفتری یادداشت کرد، اما هیچ گاه قسمت نشد قدم در خانه ما بگذارد.

۵-۶ دقیقه حاج قاسم پیش ما بود و رفت. پشتش رفتم که دیدم سردار از پله ها پایین رفت و حتی سوار آسانسور نشد.


  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
الهام حمیدی: ما مستاجریم برعکس ستاره‌های کاخ‌نشین آن سوی آب‌ها، ما در حسرت یک خانه‌ایم که مال خودمان باشد! (250 نظر) نگاهی به میز عزای ساده و بدون تجملات مراسم ترحیم آیت الله هاشمی رفسنجانی/ تزئین زیبا و اصیل با گل، خرما و شمع+عکس (131 نظر) دبیر زبان انگلیسی رهبر معظم انقلاب: هفته‌ایی 2 روز به رهبری درس میدادم؛ ایشان منظم و دقیق با خطی زیبا تمرین‌هایشان را انجام می‌دادند+عکس (128 نظر) مونا فرخ آذری همسر علی دایی: علی همسر بسیار خوب و فداکاری است فقط یک ایراد بزرگ دارد! (128 نظر) نگاهی به سینی های تزئین شده خرما و حلوای هنرمندان پیشکسوت ایرانی روی میزهای عزای شیک و زیبایشان/روحشان شاد و یادشان گرامی+عکس (110 نظر) داریوش ارجمند: روزی که تندیس حاج قاسم را بوسیدم به من گفتند بت پرست! گفتم هستم 100 بار دیگر هم می بوسم+فیلم (107 نظر) نگاهی به بنز جی ال اس 580 هفتاد میلیاردی بهرام رادان با رنگ سبز زمردی +فیلم/ سلیقه علی سنتوری حرف نداره (103 نظر) مقام معظم رهبری: ما در خانه یک فرش دستبافت داریم که آن هم جزو جهیزیه‌ خانمم بوده که نخ‌نما شده ولی چون یادگاری است نگه داشتیم؛ والاّ همه‌ خانه‌ ما موکت هست (99 نظر) خلاقیت خنده دار اوستا سیم کش برای طراحی پریز در توالت حماسه آفرید+عکس/ هنر نزد ایرانیان است وبس (90 نظر) آزیتا حاجیان مهریِ سریال کیمیا: من 20 سال زندگی خیلی خوبی با آقای شریفی‌نیا داشتم، پدر بچه‌هامه و بعد از طلاق هم دوستیمون ادامه داره+ ویدیو (88 نظر) خلاقیت خنده دار اوستا بنا برای طراحی و ساخت خانه 2 طبقه حماسه ساز شد+عکس/ هنر نزد ایرانیان است و بس😂 (85 نظر) مهرانه مهین ترابی: شاید خلاف مسیر زندگی باشم ولی از اینکه مادر نیستم خوشحالم+ویدئو (75 نظر) کیک تولد خاص و چند بعدی فاطمه دانش پژوه برای تولد سید احمد خمینی با طرح مورد علاقه اش / مبارکا باشه+عکس (70 نظر) خلاقیت خنده دار پدران ایرانی برای ثبت نام دخترشان در ثبت احوال حماسه آفرید/ هنر نزد ایرانیان است و بس+عکس (70 نظر) الهام چرخنده: اگر خواهران منصوریان چادر سر کنند به آنها خانه و ماشین می‌دهم!+فیلم (59 نظر)
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
منتخب روز   
طراحی جالب ساختمان با استفاده از قدرت توهم!به چشمان خود باور نخواهید کرد! تاریخچه جالب و خواندنی تردمیل جدیدترین نمای متفاوت از دریاچه ارومیه پادشاه سگ ها با مو های بلند ابریشمی/افسانه ای ترین سگی که میتوانید ببینید! تصاویر عجیب و جالب از ناپدید شدن استانبول ترکیه در مه غلیظ/شهر زیر مه گم شد! انگشترهای رهبر معظم انقلاب زیر ذره بین ؛ از انگشتر فیروزه نیشابوری تا انگشتر عقیق کبود یمنی/ حقا که دستان با صلابت رهبری زینت بخش انگشتران اند برنده نوبل ادبیات امسال چه کسی بود؟ / "هان کانگ" موفقیت خود را با "گیاهخواری" شروع کرد (عکس) خلاقیت جذاب شهرداری تهران در طراحی بنری مشترک از پزشکیان و قالیباف به زبان فارسی و عبری (فیلم) وقتی منتالیست برنامه عمارت تو شبکه 3 لامپ رو با پیشونی روشن میکنه! (فیلم) هوش مصنوعی این نقاشی‌های معروف قدیمی رو زنده کرد / با این 5 ابزار هوش مصنوعی عکس عزیزانت رو که از دستشون دادی متحرک کن ... روستای تاریخی 7000 هزار ساله کندوان ؛ با خانه هایی در دل صخره هایش در آذربایجان شرقی حامد آهنگی: در زمان قدیم زمان مادربزرگ پدربزرگا هیچ کاری نبود جز بچه دار شدن! / فقط تولید می‌کردن، خدمات پس از تولید وجود نداشت، یه بار موقع زایمان میدیدنش، یبارم از سربازی مرخصی میومد!