دیدن سالک در خواب نشانه چیست؟ تعبیر خواب به فرایند معنادهی به رویاهایی که در خواب می بینید، گفته می شود. تعبیر خواب سالک را می توانید در ساعد نیوز مطالعه کنید.
تعبیر خواب به روایت منوچهر مطیعی تهرانی
سالک در خواب مقداري پول و مال کهنه و مانده و اندوخته تعبير شده. اين را جاي ديگر هم توضيح داده ام ولي تکرار آن خالي از فايده نيست. در خواب و تعير آن استنباط خود خواب بيننده اصل و اساس قرار مي گيرد و اين استنباط بايد درحين خواب حاصل گردد نه در بيداري و فرداي شبي که خواب ديده ايد. در مورد همين سالک مثال مي زنم. مثلا در خواب مي بينيد که زخمي بر گونه يا ساعد و ساق شما به وجود آمده. اگر در همان خواب استنباط و ادراک حاصل شود که آن زخم سالک است براي تعبير همان استنباط شما يعني سالک ملاک داوري قرار مي گيرد و چنانچه در خواب ندانيد آن زخم چيست اما فرداي شبي که خواب ديده ايد فکر کنيد که دوش در رويا بر گونه و ساعد خويش ديدم احتمالا سالک بوده به هيچ وجه تشخيص شما محل اعتبار نيست و آن زخم به فرض که سالم هم باشد يک زخم عادي تعبير مي شود. پس اگر در خواب زخمي بر صورت يا ساعد و ساق خويش ببينيد و بدانيد که سالک است به طور مطلق مال اندوخته اي است که سبب دردسر و زحمت مي شود. مثل پولي که به امانت نزد کسي گذاشته باشند و اين پول زمان زيادي بماند و صاحبش براي باز پس گرفتن آن اقدام نکند. اين پول اندوخته جهت امانت دار دردسر و زحمت به وجود مي آورد چون نمي تواند از آن استفاده کند و در مقابل مجبور است مراقب و پاسدار آن باشدکه دزد نبرد. همين طور است قالي و البسه گران قيمت که نزدکسي يا جائي امانت نهاده باشند. يکي از معبران نوشته (وام نپرداخته يا طلب کهنه و نگرفته نيز به صورت سالک نموده مي شود که بر گونه وام دار در خواب پديد مي آيد) براي اينکه بهتر روشن شويد به جاي نوشتن تعبير مختلف يک ماجراي واقعي را برايتان نقل مي کنم. با مطالعه اين ماجرا خودتان مي فهميدسالک در خواب چيست و چنانچه در روياهاي خويش سالک ببينيد به راحتي مي توانيد خواب خويش را تعبير کنيد: در قديم بانکي در تهران وجود داشت به نام بانک کارگشائي. نقش بانک مذکور نقش يکصراف نزول خوار بود به اين معني که اشيا و اموال منقول مردم را گرو مي گرفت و پول مي داد و از اين بابت با مرابحه گران دريافت مي نمود. مردم غالبا فرش و زينتي هاي طلا . اشيا نقره اي خويش را به بانک کار گشائي مي سپردند و پول مي گرفتند و سر سال يا اصل پول را مسترد مي داشتند و جنس خوييش را باز پس مي گرفتند يا معامله شرطي و رهني را تجديد مي کردند و نزول را مي دادند. يک روز خانمي به يک معبر که نمي خواهم از او نام ببرم مراجعه کرد و گفت: ديشب در خواب ديدم روي پيشانيم يک سالک گرد بزرگ در آمده. در خواب فهميدم که آن زخم سالک است نه زخم معمولي . تعبير آن چيست؟معبر اظهار داشت: تعبير خواب اين است که پول يا مالي را نزد تو امانت گذاشته اند. اين امانت مدتي است نزد تو مانده و چون در بازپس دادن اهمال مي کني سالک بر پيشانيت ظاهر شده. ظهور سالک در پيشاني براي يادآوري است. ضمير نهفته تو به اين قصور و کوتاهي توجه دارد اما خودت و ذهنت نسبت به آن بي توجهي نشان مي دهيد. زن خنديد و گفت: کسي پولي پيش من ندارد ديگران به من اعتماد نمي کنند که پولشان را به من بسپارند. من نيازمند هستم و پول مال هر که باشد خرج مي کنم. و با ناباوري و تقريبا تمسخر و استهزا رفت اما چند روز بعد مجددا آمد و گفت. ديشب در خواب ديدم که روي دو گونه ام دو سالک در آمده. رفتم در آينه نگاه کنم اما در همين موقع متوجه شدم که روي دست هايم نيز سالک به وجود آمده. معبر پاسخ داد: تعبير سالک همان است که گفتم لازم نيست امانت پول باشد. اين امانت مي تواند شمعدان نقره يا گلوبند و انگشتر و گوشواره طلا يا لباس خز و زيبا باشد. حتي فرش و قالي.تا معبر نام فرش و قالي را بر زبان آورد زن مراجعه کننده با يک دست پشت دست ديگر خود زد و گفت: درست است. درست است. مرا ببخشيدالان که گفتيد قالي يادم افتاد. خدا مرا بکشد چه بد شد. و با دستپاچگي و هراس از جاي بر خاست و چادرش را مرتب کرد که برود. معبر پرسيد چه به ياد آوردي؟ او گفت: برادري دارم که گروهبان ژاندارمري است. او سال گذشته به زاهدان منتقل شد.وقتي مي خواست برود يک قالي کرماني را که جهزيه همسرش بود به خانه ما آورد و آن را به من سپرد که از آن نگهداري کنم و خيلي سفارش کرد که قالي را بيد نزند. جاي مرطوب نيافکنم که بپوسد و بچه ها جوهر و مرکب روي آن نريزند با اين همه سفارش وقتي او به محل ماموريت خودش رفت شوهرم به من اعتراض کرد که چرا امانت برادرت را پذيرفتي. اگر آسيبي به اين قالي وارد بيايد ما با اين درآمد مختصر قادر به دادن تاوان نيستيم و چنانچه تاوان هم نخواهد بار شرمندگيش سنگين تر از بنيه ماست. راستش خودم نيز پشيمان شدم اما ديگر کار از کار گذشته و برادرم رفته بود. ده بيست روز قالي را در خانه نگه داري کردم اما به خاطر آن خانه نشين شده بودم. حتي جرات نمي کرد