یکی از مشکلاتی که در زندگی مشترک زن و شوهرهای جوان امروزی بسیار دیده می شود، این است که پس از مدتی که از ازدواجشان می گذرد، آن عشق و علاقه آتشین، آن مهرورزی های دلبرانه، آن روابط رمانتیک خلاقانه، آن هیجانات جذب کننده و در کل آن رابطه صمیمانه ای که ابتدای زندگی، در قلبشان نهادینه و جاگیر شده بود بتدریج کمرنگ می شود و نکته قابل توجه آن که اغلب همسران هم نمی دانند علت این سردی رابطه چیست و چه شد که آن تعلقات خاطری که در زمان آشنایی، نامزدی، عقد و حتی تا مدتی پس از ازدواج در زندگی مشترکشان جاری و ساری بود، محو و نابود شد؟
به آنها پدر و مادر خوب نمی گویند!
شریعت پناهی بیان می کند: پدر و مادرهای امروزی به اشتباه تصور می کنند اگر از زندگی و روابط همسری خود بزنند و تمام توجه را معطوف فرزندان کنند و حتی کوچک ترین مسائل فرزند را مدنظر قرار دهند و نسبت به آن حساس باشند، به آنها می گویند پدر و مادر خوب! ولی آنان کلید تربیت را گم کرده اند و این مسیر تربیت، پایانی جز والدین بدهکار و فرزندان طلبکار ندارد و اگر والدین قسمتی از این تلاش و توجه را صرف خود نکنند، دیگر سهمی از انرژی برای انجام وظایف زناشویی به آنان تعلق نمی گیرد و همه انرژی روی فرزندان متمرکز می شود. او ادامه می دهد: تمرکز روی کودک باعث بالا رفتن سطح توقع فرزند شده و وقتی کودک بفهمد در مرکز توجه قرار دارد، خودخواه بار می آید و این امر، فرصت پویایی شخصیت را از فرزند می گیرد و این موضوع در خانواده های تک فرزند بیشتر دیده می شود.
این روان شناس می افزاید: اگر در برهه خاصی روی شخصیت کودک کار نشود به شخصیتی ایستا و منفعل تبدیل می شود؛ شخصیتی که تحمل آن برای خود فرزند و حتی والدین قابل قبول نیست! شریعت پناهی تصریح می کند: زن و شوهری که فرزند را حلقه اتصال خود بدانند و یکدیگر را به خاطر فرزند تحمل کنند یا حتی به زبان بیاورند که فقط به خاطر بچه با تو مانده ام درروزگار ما بسیار زیادند. این نوع زن و شوهر ها بیشتر از آن که در پی خوشبختی خود باشند، به دنبال بدبختی های خود می گردند و از این که برای خود نمی توانند کاری کنند، خوشبختی گمشده خود را در فرزندان جستجو کرده و بیش از حد روی درس خواندن و موفقیت تحصیلی و شغلی فرزندان تاکید می کنند که این هم برای زن و شوهر و هم فرزندان اضطراب زاست.
زن و شوهر خوب بودن، عامل پایداری خانواده
شریعت پناهی در پاسخ به این پرسش که با تمام این تفاسیر زن و شوهر خوب بودن بهتر است یا پدر و مادر خوب، می گوید: اگر هر دوی این وظایف با هم اعمال شود بسیار ایده آل است، ولی اغلب، یکی از این وظایف نادیده گرفته می شود. او تصریح می کند: زن و شوهر خوب و صمیمی بودن ملاک اولیه برای داشتن آرامش و تربیت خوب فرزندان و محور اصلی زندگی خانوادگی است و نباید از یاد برد که تامین نیازهای عاطفی و جنسی و دستیابی به آرامش ازجمله مواردی است که موجب می شود فرد با تلاش و همت بسیار، دوره تجرد را رها و وارد دوران تاهل شود تا بتواند این قبیل نیازهایش را به حداقل برساند و تامین کند. پس اگر زن و شوهر نتوانند در زندگی مشترک به نیازهای شخصی شان دست یابند حتی با خوشبختی فرزندان هم اقناع نخواهند شد و همواره ناخشنودند.
این روان شناس با تاکید بر این که زندگی یک موهبت تکرارنشدنی است، می گوید: هر انسان فقط یک بار فرصت زندگی کردن دارد. اگر پدر و مادر در کنار توجه به آرزوی فرزندان، در برآوردن آرزوها و اقناع نیازهای زن و شوهری خود بکوشند، این منفعت را دارد که هم والدین از زندگی صمیمانه و عاشقانه خود لذت بیشتری می برند و هم فرزندان در سایه صلح و سازش پدر و مادر به آرامش می رسند و این از ارکان یک زندگی سالم و پویاست. در این نوع زندگی، شرایط به گونه ای است که فرزندان از روابط محبت آمیز و صمیمانه والدین الگوبرداری کرده و همین ارتباط سالم را با همسر آینده خود برقرار می کنند. پس اندکی از پدر و مادر خوب بودن فارغ شوید و به زن و شوهر خوب بودن بیندیشید و به دنبال آن باشید که چگونه و از چه راه هایی می توانید یکدیگر را به کام رسانده و خوشبختی را برای خود نهادینه کنید و در استحکام آن بکوشید و در صورت پیشی گرفتن از جایگاه زن و شوهری یا جابه جا شدن این نقش، آن را به جای واقعی و اصلی خود برگردانید و بدانید زن و شوهر خوب به احتمال زیاد پدر و مادر خوبی خواهند بود، ولی هر پدر و مادر خوبی لزوما زن و شوهر خوبی نیستند!