زندگینامه حضرت یعقوب

  یکشنبه، 30 آبان 1400   زمان مطالعه 9 دقیقه
زندگینامه حضرت یعقوب
یعقوب پسر اسحاق، نوهٔ ابراهیم است که یهودیان، مسیحیان، مسلمانان به پیامبری او اعتقاد دارند. یعقوب به معنی تعقیب‌کننده است. این پیامبر بزرگ، دارای علم و دانش زیادی بود که از طرف خدا به صورت "علم لدنی" به او داده شده بود.

یعقوب (به عبری: יַעֲקֹב) یا اسرائیل شخصیتی در سفر پیدایش در تنخ است. به گفته این کتاب، او پسر اسحاق و ربه کا، نوهٔ ابراهیم و برادر همزاد عیسو و سومین شه پدر بنی اسرائیل بود. یعقوب در ادیان ابراهیمی، شامل یهودیت، مسیحیت، اسلام و بهائیت، شخصیت محترمی محسوب می شود. به سرگذشت او در قرآن هم اشاره شده است. به گفته سفر پیدایش، ربه کا بعد از ۲۰ سال نازایی، باردار شد و حاملگی سختی داشت؛ او دلیل این مسئله را از الوهیم پرسید و وی پاسخ داد «زیرا دو ملت بزرگ در رحم تو هستند.» در زمان وضع حمل ربه کا، ابتدا عیسو، جد فرضی ادوم، زاده شد و سپس یعقوب، جد فرضی اسرائیل، به دنیا آمد. در بزرگی، یعقوب عیسو را فریب داد و حق نخست زادگی را از او گرفت. چندی بعد، اسحاق که در پیری نابینا شده بود و بر خلاف خدا، به عیسو بیشتر از یعقوب علاقه داشت، تصمیم گرفت به عیسو برکت دهد اما یعقوب به پدرش نیرنگ زد و برکت برادر خود را دزدید. او سپس با توصیه مادرش برای فرار از خشم عیسو، به بین النهرین گریخت. در زمان فرار، خدا بر یعقوب ظاهر شد و به او وعده ارض موعود را داد. یعقوب نزد دایی خود لابان ساکن شد و آنان توافق کردند که لابان در ازای ۷ سال کار، دختر کوچکش راحل را به زنی یعقوب دهد اما در موعد مقرر، لابان دختر بزرگش لیه را به نیرنگ به همسری یعقوب درآورد؛ لذا یعقوب ۷ سال دیگر برای لابان کار کرد تا با راحل ازدواج کند. او ۲۰ سال نزد لابان بود و در این مدت، ۱۱ پسرش متولد شدند. در زمان رفتن، لابان خواست در پرداخت دستمزد یعقوب او را گول بزند، اما یعقوب پیش دستی کرد و دایی خود را فریب داد و سپس راهی کنعان شد. در طول شب، شخص ناشناسی به کنارش آمد و تا صبح با او کشتی گرفت؛ نزدیک سپیده دم، وی که دید نمی تواند بر یعقوب غلبه کند، خواست برود اما یعقوب گفت «تا مرا برکت ندهی رهایت نمی کنم.» آن شخص یعقوب را برکت و نام او را به اسرائیل تغییر داد زیرا «با خدا و انسان کشتی گرفتی و پیروز شدی.» روز بعد، عیسو به نیکی از یعقوب استقبال کرد. او وارد شکیم شد و آنجا زمینی خرید و آن را ایل الوهی اسرائیل نامید. در شکیم، پسر فرماندار به دینه دختر یعقوب تجاوز کرد و پسران یعقوب برای انتقام مردم شهر را قتل عام کردند. یعقوب در ادامه سفرهایش برای خدایش خانه ای ساخت و آن محل را بث ئیل نامید. مدتی بعد راحل در زمان زاییدن بنیامین درگذشت. یعقوب سپس به حبرون رسید و با پدر خود اسحاق دیدار کرد. اسحاق در ۱۸۰ سالگی مرد و یعقوب و عیسو او را دفن کردند. در آخرین بخش داستان یعقوب، پسران او فرزند محبوبش یوسف را بردگی فروختند اما به او گفتند جانوری وی را دریده؛ یعقوب دروغ آنان را باور کرد و به عزای یوسف نشست اما سال ها بعد متوجه شد یوسف زنده و ساکن مصر است. او برای دیدار با وی راهی مصر شد و بعد از ۲۲ سال یوسف را ملاقات کرد و مدتی بعد همان جا مرد. وجود تاریخی یعقوب و شخصیت های مرتبط با او توسط هیچ منبع مستقلی تأیید نشده و باستان شناسان نیز موفق به یافتن هیچ مدرکی نشده اند که موجودیت این شخصیت را اثبات کند. داستان های زندگی او نه به وقایع زندگی افراد واقعی، بلکه به قصه های عامیانه شبیه هستند. مضمون اصلی این داستان ها رقابت میان دو ملت اسرائیل و ادوم است که در اجداد فرضی آن ها، پسران دوقلوی اسحاق، تجلی پیدا کرده است. داستان های یعقوب، اسحاق و ابراهیم در آغاز با یکدیگر مرتبط نبوده اند و این اساطیر را با هم ترکیب کرده اند تا خانواده ای مقدس که جد ملت اسرائیل است، پدیدآورند. همچنین به نظر می رسد نویسندگان بخش های قدیمی تر تنخ با داستان های زندگی یعقوب آشنایی نداشته اند.

حضرت یعقوب

نام حضرت یعقوب

نویسنده سفر پیدایش در تورات در روایت تولد یعقوب، دربارهٔ اسم او با کلمات بازی کرده و می گوید یعقوب در زمان بیرون آمدن «پاشنه (aqev) عیسو را گرفته بود.» و به همین دلیل نامش را یعقوب نهادند. این وجه تسمیه برداشتی متاخر است و صحیح نیست؛ معنای دقیق «یعقوب» نامشخص است اما اسامی مشابه در منطقه یافت شده اند؛ یاقوب هر نام مکانی در فهرستی که در کتیبه ای از توتمس سوم (قرن ۱۵ قبل از میلاد) دیده شده، است و همچنین نام یکی از فراعنه هیکسوسی بوده است. هیروگلیف ها مبهم هستند و این اسم می تواند به دو شیوه دیگر «یاقوبعل» یا «یاقوب ئیل» نیز خوانده شود. همین نام در فهرستی حتی قدیمی تر، متعلق به قرن ۱۸ قبل از میلاد هم به چشم می خورد که در خط میخی به صورت ya-ah-qu-ub-el تلفظ می شده است. اولین بار برایت در سال ۱۹۶۰ حدس زد یعقوب مخفف همین نام و به معنای «بادا ال محافظت کند» است. نویسنده داستان همچنین در روایت زایش عیسو نیز او را زمان تولد «سرخ» (adomi) توصیف کرده که این هم بازی با کلمه ادوم است. نام دیگر یعقوب، اسرائیل است که معنای دقیق این عبارت هم مشخص نیست؛ بخش اول از ریشه śarah به معنای «حکومت کردن» یا «غالب شدن» و بخش دوم ال است و می توان نتیجه گرفت که باید به معنای «ال حکومت می کند» باشد.

نام دوم یا لقب حضرت یعقوب

اسرائیل یا ییسائل در عبری از ترکیب دو کلمه سر و اِل تشکیل شده است. سر = رئیس، سردار، حاکم، امیر اِل = خدا که در مجموع به معنای سردار الهی یا خلیفه اله است؛ و نام دیگر حضرت یعقوب (ع) می باشد.

نظر اسلام درباره حضرت یعقوب

نام یعقوب ۱۶ بار در قرآن تکرار شده است. لقب اسرائیل نیز، در قرآن چند جا برای یعقوب آمده است. همچنین سوره ای به نام «اسراء» در قرآن وجود دارد که نام دیگر آن «بنی اسرائیل» است. طبری روایتی نقل کرده و آن را مشتق از سری (به معنی حرکت در شب) دانسته و می گوید:چون در داستان اختلاف میان یعقوب و برادرش عیص ایجاد شد یعقوب از فلسطین گریخت و به سوی (فدان آرام) رهسپار شد و شبها راه می رفت و روزها مخفی می شد اسرائیل نامیده شد؛ ولی امام ششم شیعیان؛ جعفر صادق در روایتی گفته است: اسرائیل به معنای عبدالله است زیرا (اسرا) به معنای عبد است و (ایل) هم نام خدای عزوجل می باشد. در روایت دیگر آمده است که (اسرا) به معنای قوِّت است و ایل هم نام خداست و معنای اسرائیل نیروی خداست. همچنین در دعای سمات یعقوب، اسرائیلِ خدا نامیده شده است.

کشتی گرفتن حضرت یعقوب با فرشته در باور یهود

در سِفر پیدایش فصل ۳۲ فقرات ۲۴ تا ۳۰ چنین آمده است: ۲۴ و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی می گرفت. ۲۵ و چون او دید که بر وی غلبه نمی یابد کف ران یعقوب را لمس کرد و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد. ۲۶ پس گفت: مرا رها کن زیرا که فجر می شکافد. گفت: تا مرا برکت ندهی تو را رها نکنم. ۲۷ به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب. ۲۸ گفت: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکه اسرائیل زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی. ۲۹ و یعقوب از او سؤال کرده گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا می پرسی؟ و او را در آنجا برکت داد. ۳۰ و یعقوب آن مکان را فنیئیل نامیده (گفت:) زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد

فرار و ازدواج های حضرت یعقوب

یعقوب بعد از فرار ناگهانی از بئرشبع، در راهی در زمان غروب خورشید، به خواب رفت و در آن خواب، خدا بر او ظاهر شد. یعقوب دید که فرشتگان از نردبانی که آسمان را به زمین متصل کرده بود، بالا و پایین می رود. سپس خدا بر او وارد شد و وعده ارض موعود و فرزندان بسیار را که به ابراهیم داده بود، دوباره تکرار کرد. در ادامه به یعقوب وعده هایی داد: قبایل زمین از نسل تو برکت خواهد یافت، هر کجا که روی با تو خواهم بود تا از تو محافظت کنم و روزگاری به سرزمینی که از آن می گریزی، باز خواهی گشت. یعقوب که از خواب پرید، وحشت زده شد و دانست که «خدا در این مکان است و اینجا خانه خداست.» در نتیجه، نام محل را به «بث ئیل» (خانه خدا) تغییر داد و عهد کرد زمانی که بازگردد، خانه خدا را آنجا بسازد. یعقوب به سفر خود به سمت حران ادامه داد. زمانی که به آنجا رسید، به صورت اتفاقی راحل را دید که مشغول چراندن گوسفندان پدر خویش است. پس یعقوب جلو رفت و راحل را بوسید و گریست. بعد به او گفت که «من از خویشان پدرت و پسر ربه کا هستم.» راحل به سمت پدر خود رفت تا او را از آمدن یعقوب خبردار کند. لابان به یعقوب خوشامد گفت و او را در خانه خود گرامی داشت. یک ماه بعد، لابان به یعقوب گفت «تو نباید به رایگان به من خدمت کنی؛ پس مرا بگو که دستمزد تو چقدر است؟» یعقوب بدو پاسخ داد که «در ازای هفت سال کار، دختر کوچکت راحل را به من بده.» لابان پذیرفت؛ یعقوب هفت سال او را خدمت کرد و چون کار به پایان رسید، لابان را گفت «زنم را به من بده تا با او در آیم.» لابان همه ساکنان منطقه را گرد آورد و ضیافتی به پا کرد اما در روز ازدواج که تاریک بود، او به نیرنگ دختر بزرگ خود لیه را به زنی یعقوب داد. صبح که شد، یعقوب دریافت که لابان او را فریب داده است. پس یعقوب مجبور شد هفت سال دیگر برای لابان کار کند تا بتواند با راحل که زیباتر بود، ازدواج کند و بعد از هفت سال کار، این بار موفق شد. لابان به هر کدام از دخترانش کنیزی هدیه داد: زلفه به لیه و بلهه به راحل.

درگذشت حضرت یعقوب

حضرت یعقوب پس از رنجها و ناملایمات و مشقات زیادی که در زندگی دید، درسن 140 یا 147 سالگی در مصر از دنیا رفت. یعقوب در مصر در گذشت ولی از آنجا که به یوسف وصیت کرده بود تا او را در کنعان در مقبره خانوادگی در کنار ابراهیم و همسرش سارا و اسحاق و همسرش ربکا و همسر خود یعقوب لیه خاک کنند، یوسف از فرعون وقت مصر اجازه گرفت و به کنعان رفته و او را در آنجا دفن کرد.


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر