درباره مهرداد صدقی
مهرداد صدقی (زاده ۱۳۵۶) نویسنده ایرانی زاده شهر بجنورد است صدقی با کتاب آبنبات هلدار معروف شد سریال تلویزیونی پدر پسری اقتباسی از کتاب آخرین نشان مردی نوشته صدقی است. همچنین کتاب آبنبات هلدار نوشته مهرداد صدقی در سری دوم مسابقه کتابخوانی بخون و ببر خندوانه یکی از کتاب های مسابقه بود.
درباره کتاب آبنبات پسته ای
داستان مفرح این کتاب با فضولی محسن برای سر در آوردن از راز دوستش سعید شروع می شود. با اتفاقات مختلف و عجیبی که در این میان رخ می دهد، محسن به این نتیجه می رسد که کاش هیچ گاه برای فهمیدن راز دوستش خودش را به آب و آتش نمی زد! بعد از داستان های رمان آبنبات هل دار، حالا دیگر جنگ به پایان رسیده و قصه ی کتاب آبنبات پسته ای (Pistachio candy) وارد دهه ی 70 شمسی شده است. محسن نوجوان سربه هوا و بازیگوشی ست که به زبان درازی هم شهرت دارد؛ این دو خصوصیت در کنار شکمو بودن فضای مفرح و خنده داری را در داستان رقم می زند. محسن به همراه خانواده اش در کوچه ی سیدی شهر بجنورد زندگی می کند. خواهرش ملیحه که دختری جوان و دم بخت محسوب می شود، خواستگاران بسیاری دارد. رابطه ی بامزه ی محسن با خواستگارهای ملیحه، فضای طنزآمیز و خنده داری را در داستان به وجود می آورد. داستان های به هم پیوسته ی کتاب پیش رو در بازه ی زمانی سال 1370 تا 1372 می گذرد که در کنار نوستالژیک بودن برخی خاطرات، بخشی از حوادث تاریخی آن دوره که بر زندگی خانواده ی محسن و همسایه هایشان اثر گذاشته را به تصویر می کشد. نویسنده به خوبی توانسته فضای طنز و نوستالژی و رویدادهای مهم تاریخی همچون حمله صدام به کویت، تخریب دیوار برلین، تجزیه شوروی، المپیک بارسلون، انتخابات مجلس چهارم و... را در داستان خود نمایش دهد.
در بخشی از کتاب آبنبات پسته ای می خوانیم:
برای اینکه به او نشان دهم ما با هم دوست هستیم، یک آدامس هم به او تعارف کردم؛ اما وقتی نخورد، به شوخی گفتم: «خا شما که هم مردین، هم سبیل دارین، هم دسته چک دارین، هم زن و بچه، دیگه برای چی آدامس نمخورین؟ نکنه قراره دیگه من ته تغاری نباشم؟» آقاجان درحالی که داشت ظرف سوهان قم را از توی دخل برمی داشت و زیر ترازو جاسازی می کرد، لبخندی زد که نفهمیدم از شوخی ام خوشش آمده یا نظرم را به عنوان نقشۀ راه آینده پسندیده است. مثل معتادهایی که سعی می کنند دیگران را هم معتاد کنند، هر طور بود خواهش کردم حالا که آمده ام بازار و همکار شده ایم، لااقل یک دانه از آن را بجَوَد. وقتی بالاخره راضی شد، با اکراه به آن نگاه کرد و گفت: «ما به جای این آت آشغالا سقز طبیعی مخوردیم.» آقا جان به هر ضرب و زوری بود، جویدن آدامس را شروع کرد. ظاهراً از طعم آن بدش نیامده بود. چند لحظه بعد، یک مشتری وارد مغازه شد که می خواست به خانه شان تلفن بزند. وقتی دید تلفن مجهز به قفل بند شده است، کمی جیب هایش را برای پول خرد گشت؛ اما به بهانۀ اینکه الان خرد ندارد، از آقاجان برای بازکردن قفل بند، سکه خواست. آقاجان که سکه ها را توی ظرف سوهان قم ریخته بود، با نگاهی که معصومیت و صداقت از آن می بارید، گفت: «خدا شاهده یک دانه پنش تومنی َم توی دخل نداریم!» وقتی مشتری رفت، آقاجان به ظرف سوهان قم که بیرون از دخل بود، اشاره کرد و گفت: «دومین درسِ بازارِ یاد گرفتی؟»
- بله... باید بعضی وقتا دروغ بگم، ها؟
- دروغ که نه؛ ولی توی بازار باید یاد بگیری چه جوری راست بگی که اگه خیلی راست نباشه، ولی خا دروغم نباشه.
فهرست مطالب کتاب
- هرزه چنه
- هزار و سیصد وهفتاد
- فرنی مخصوص
- جنگ برفک ها
- سازندگی و برازندگی
- حالت تحول
- مشت آهنین
- خرتر از موتوری
- گامبو و دامبو
- راز رومئو و ژولیت
- شَپَل
- وصیت نامه
- رسوایی
- کشتن گربه دم حجلۀ ساندویچی
- دروغ، خر است
- نامزدی
- کلپاسه
- علم بهتر است یا قدرت؟
شناسنامه کتاب آبنبات پسته ای
- نویسنده: مهرداد صدقی
- زبان: فارسی
- ناشر چاپی: نشر چرخ فلک
- تعداد صفحات: 352
- موضوع کتاب:کتاب طنز
- نسخه الکترونیکی:دارد
- نسخه صوتی : ندارد
بنابراین اگر به داستان های طنز علاقه مند هستید این کتاب را از دست ندهید. امیدوارم از محتوای معرفی کتاب نهایت لذت را برده باشید و برای کسانی که کتاب دوست هستند، میتوانید ارسال نمایید و برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر میتوانید به بخش فرهنگ و هنر ساعدنیوز مراجعه نمایید. همچنین شما نیز بهترین کتابی که تا حال مطالعه کرده اید، برای ما معرفی نمایید. از همراهی شما بسیار سپاسگزارم.