معرفی کتاب آقای کوئین در رویستون اثر آگاتا کریستی

  شنبه، 08 آبان 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی کتاب آقای کوئین در رویستون اثر آگاتا کریستی
کتاب "آقای کوئین در رویستون" یک مجموعه داستان کوتاه از نویسنده انگلیسی آگاتا کریستی است.

درباره کتاب آقای کوئین در رویستون

کتاب ماجراهای آقای کوئین (سه): آقای کوئین در رویستون نوشته ی آگاتا کریستی می باشد که سیمین تاجدینی آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب توسط انتشارات ویدا چاپ و در 394 صفحه به بازار عرضه شده است.آخرین چاپ آن مربوط به سال 1392 بوده و می توان به لحاظ موضوع بندی آن را در بخش مجموعه داستان جهان قرار داد. در ترجمه فارسی این کتاب که بر عهده "سیمین تاجدینی" بوده است، تلاش شده تا کیفیت لحن بخصوص آگاتاکریستی در این کتاب حفظ شود. این کتاب در ایران به همت نشر "ویدا" منتشر شده است.

خلاصه کتاب آقای کوئین در رویستون

شب سال نو است و یک مهمانی ویژه در خانه روستایی تام اشام و همسرش ، لیدی لورا در حال برگزاری است. تعدادی از دوستان آنهاد به این مهمانی دعوت شده اند. در این مهمانی گفت و گو های ساده و مرور خاطرات گذشته جنجال آفرین می شود. همانطور که می توانید حدس بزنید. همه چیز در داستان های آگاتاکریستی از یک موقعیت به ظاهر ساده آغاز می شود. با تبحری که او در خلق شخصیت ها و موقعیت های پیچیده دارد، مجموعه داستان های این کتاب نیز شما را شگفت زده خواهد کرد. لحن صمیمی و پر جوش و خروش آگاتاکریستی در این داستان ها از نکات برجسته این کتاب است.

درباره نویسنده کتاب آقای کوئین در رویستون

آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

آگاتا کریستی

درباره مترجم کتاب آقای کوئین در رویستون

سیمین تاجدینی مترجم، متولد ۱۳۴۹ است.
ترجمه ها:
انسان گرگ نما/آر.ال. استاین
ماجراهای دوشیزه مارپل/آگاتا کریستی
ماجراهای هرکول پوآرو/آگاتا کریستی
خانواده ی جاودان تاک/ناتالی ببیت
انتقام از جن های زیرزمینی/آر.ال. استای

قسمتی از کتاب آقای کوئین در رویستون

شب کریسمس بود. افراد مسن ترِ مهمانی « رویستون » ( ۱) در سرسرای بزرگ جمع شده بودند. آقای « سَتر وِیت » ( ۲) خوشحال بود که جوان ترها رفته بودند بخوابند. او دوست نداشت آن ها در جمعشان باشند. به نظرش جوان ها خام، خسته کننده و فاقد قوه تشخیص بودند و با گذشت زمان پخته و پخته تر می شدند.
آقای سترویتِ ۶۲ ساله کمی خمیده و مردی خشک با صورتی منحصربه فرد بود که به آدم کوتوله ها شباهت داشت و به شدت به زندگی دیگران علاقه مند بود. در همه عمرش ردیف جلوی تئاتر نشسته و به داستان نمایشی زندگی های مختلف آدم های پیش از خودش نگاه کرده بود.
او همیشه تماشاچی بود، اما حالا که به پیری رسیده بود، می دید هر روز بیش از قبل از نمایش های عاطفی انتقاد می کند. او حالا به چیزی بیش از نمایش های معمولی روی صحنه نیاز داشت و بی تردید با تجربه زیادش برای ردیابی چنین موضوع هایی شامه تیزی هم داشت. او به شکل غریزی می دانست که چه زمانی عناصر نمایش عاطفی واقعی در دستش هستند. عصر همان روز در رویستون همچون اسبی جنگی، حس درونی اش او را تکان داده و گویا به او دستور آماده باش داده بود؛ این حس به او می گفت که اتفاق جالبی افتاده یا خواهد افتاد. خانه ای که در آن مهمانی برگزار شده بود خانه بزرگی نبود. آنجا منزل « تام اِوِشام » (۳) بود، صاحبخانه خوش مشرب، شوخ طبع و همسر جدی سیاست مدار او که قبل از ازدواج به خانم «لورا کین » ( ۴) معروف بود.
یکی از مهمانان « سِر ریچارد کانوی » ( ۵) ، مردی نظامی، اهل مسافرت و ورزش بود و غیر از آن ها شش هفت جوان هم بودند که سترویت اسمشان را نمی دانست، همچنین مرد دیگری به نام « آلکس پورتال » (۶) . به نظر سترویت، پورتال آدم جالبی بود و آن طور که فهمیده بود همسرش استرالیایی بود. پورتال دو سال قبل به استرالیا رفته و در آنجا با همسرش آشنا شده، بعد با او ازدواج کرده و او را با خودش به انگلستان آورده بود.
همسر او تا قبل از ازدواج هیچ وقت به انگلستان نیامده بود، اما اصلاً به زنان استرالیایی که آقای سترویت تا به حال دیده بود شباهتی نداشت. سترویت دزدکی او را نگاه می کرد. زن خیلی جذابی بود؛ زیبا نبود، اما قدرت جادویی خطرناکی داشت که از نظر هیچ مردی مخفی نمی ماند. بخش مردانه وجود سترویت با او صحبت می کرد، اما بخش زنانه وجودش- چون آقای سترویت به خوبی ظرافت زنانه را درک می کرد- به همان اندازه مشتاق پیدا کردن جواب این سوال بود که چرا خانم پورتال موهایش را رنگ کرده؟

شناسنامه کتاب آقای کوئین در رویستون


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها