درباره کتاب سیزده نفر سر میز شام
کتاب سیزده نفر سر میز شام داستانی از آگاتا گریستی با ترجمه بهرام افراسیابی است. این داستان ماجرای قتل همسر یک هنرپیشه مشهور است که به طرزی عجیب و وحشیانه کشته شده و خبر قتل، مدت ها است که ذهن مردم را به خود مشغول کرده است. از این کتاب بارها اقتباس های تئاتری صورت گرفت و تئاتر لندن شاهد اجرای چندباره این نمایش بود.
خلاصه کتاب سیزده نفر سر میز شام
این رمان درمورد جین وینکلسون که بازیگر بسیار حرفه ای و زیبا و هم چنان خودخواه و مغرور می باشد. که تمام وقت از همسر خود متفر بوده است و سر زبانش این بوده کخ اگر از من جدا نشود او را خواهد کشت. او بعد از مدتی پیش پوآرو رفته و از او می خواهد که یاریش نماید.پوآرو با آنکه کارآگاه بوده اما قبول می کند که با لرد. آجور حرف بزند. و با تعجب و شگفت زدگی متوجه می شود که همسر او آقای لرد آجور با درخواست طلاق موافقت کرده و می خواهد اورا طلاق دهد. ام در روز بعد لرد آجور به قتل می رسد. حافظه های مردم به طور معمول زیاد خوب نمی باشد و تمام چیزها را بسیار زود از یاد میبرند. و یکی از آن مسائل اتفاق کشته شدن جرج آلفرد استی وینست مارشال بود که زمانی بر سره زبانها افتاد و پس از مدتی مردم تمام چیز را از یاد بردند . و با از یاد رفتن آن موضوعات اتفاقات دیگری جای رویدادهای قبل در ذهن مردم نقش بست.
درباره نویسنده کتاب سیزده نفر سر میز شام
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.

قسمتی از کتاب سیزده نفر سر میز شام
پوارو شگفت زده شد و بعد از چندلحظه به خود آمد و گفت:
- اما مادام از شر شوهر راحت گشتن در تخصص من نیست!
- می دانم، این را می دانم.
- خانم این کار در تخصص یک وکیل است شما باید به یک وکیل مراجعه بفرمایید.
- جناب پوارو این درست جایی است که شما اشتباه می کنید. من از این وکلا سیر شده ام، من با وکلای بسیار زیادی آشنا هستم از وکیل خوب، کارآگاه، صادق گرفته تا وکیل شارلاتان و حقه باز، البته هیچکدام از آنها به کار من نمی خورند. می دانید وکلا فقط قانون می شناسند آنها با حس طبیعی هیچ گونه آشنایی ندارند.
- حالا شما فکر می کنید که من با این حس طبیعی آشنایی داشته باشم؟ جین خندید و گفت:
- جناب پوارو من در مورد شما و کارآیی شما به قدری مطالب شنیده ام که شما را یک روباه خوب می دانم.
- ببخشید روباه خوب؟! روباه که خوب ندارد من نمی توانم مفهوم جمله شما را بفهمم؟!
- خب هر چه که می خواهید اسمش را بگذارید، حلال مشکلات.
- مادام ممکن است من ذهن خوبی داشته باشم اما موضوع شما موضوعی نیست که در توانایی و تخصص من باشد. ای کاش می توانستم آن را انجام دهم.
- من نمی دانم چرا این مشکل من این قدر پیچیده شده، ولی به نظر من شما تنها کسی هستید که می توانید مسئله مرا حل کنید.
- او مسئله است؟
- مسئله ای مشکل. جین نگاهی به پوارو انداخت و افزود:
- شما مردی نبودید که از مشکلات دیگران در بروید!
- از لطفتان و حسن نظرتان خیلی متشکرم اما فرق نمی کند، من می دانم نظرتان چیست، ولی در مورد طلاق دخالت نمی کنم چون که طلاق را مضموم می دانم، طلاق عمل خوبی نیست.
- اوه مرد عزیز، من از شما نمی خواهم که برای من جاسوسی بکنید، می خواهم که برای من با یک اقدام صحیح و رک و راست و ماهرانه، مرا از شر شوهرم راحت کنید. مطمئنم که شما می توانید، به من بگوییدکه چگونه از شر او راحت شوم؟
پوارو قبل از این که جواب بدهد به فکر فرو رفت و موقعی که متوجه شد خانم جین می خواهد توضیح بدهد ساکت شد. اما خانم جین خواست ببیند بازتاب آقای پوارو چیست؟ پوارو گفت:
- قبل از هر چیز خانم شما باید به من بگوییدکه چرا این قدر علاقمند هستید که از شر لرد اجوار راحت شوید؟ خانم جین ویلکینسون بی درنگ به این پاسخ جواب داد، مثل این که جواب را در آستین داشت. اوگفت:
- چرا؟ چون می خواهم با شخص دیگری ازدواج کنم. دلائل دیگری نیز البته وجود دارد. چشمان پوارو از تعجب بازماند:
- به طور یقین شما می توانید طلاق بگیرید طلاق گرفتن که کار ساده ایست!
شناسنامه کتاب سیزده نفر سر میز شام
- نویسنده: آگاتا کریستی
- ترجمه:بهرام افراسیابی
- انتشارات: مهرفام
- تعداد صفحات:365
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی کتاب انگشت اتهام اثر آگاتا کریستی










































