معرفی کتاب دشمن عزیز اثر جین وبستر

  سه شنبه، 16 آذر 1400   زمان مطالعه 5 دقیقه
معرفی کتاب دشمن عزیز اثر جین وبستر
کتاب دشمن عزیز، رمانی نوشته ی جین وبستر است که نخستین بار در سال 1915 منتشر شد.

درباره کتاب دشمن عزیز

کتاب دشمن عزیز نوشته جین وبستر نویسنده کتاب جودی ابوت است. این کتاب داستاین عاشقانه، شاد و لطیف درباره ۱۱۳ یتیم و پزشک لجوج اسکاتلندی است که لبخند زدن را فراموش کرده اند، و سالی مک برایدِ داستان بابا لنگ دراز، که بارها لبخند زدن را به آنها یاد می دهد.

خلاصه کتاب دشمن عزیز

داستان این رمان در قالب مجموعه ای از نامه هایی روایت می شود که توسط سالی مک براید، بهترین دوست جودی ابوت در داستان «بابا لنگ دراز»، نوشته شده اند. همانطور که کتاب «بابا لنگ دراز» به زندگی جودی ابوت و ماجرای بزرگ شدن او می پردازد، رمان دشمن عزیز نیز نشان می دهد که چگونه سالی از دختری ساده دل به زنی مستقل و توانا تبدیل می شود. داستان علاوه بر این، فراز و نشیب های رابطه ی سالی با سیاستمداری ثروتمند به نام گوردون هالوک، و پزشک نوانخانه، دکتر رابین مک رِی، را پی می گیرد. سالی به عنوان مدیر نوانخانه انتخاب می گردد و موفقیت ها و شکست های او در انجام این کار، در قالب داستانی فوق العاده جذاب و سرگرم کننده روایت می شود.

درباره نویسنده کتاب دشمن عزیز

جین وبستر، زاده ی 24 جولای 1876 و درگذشته ی 11 جون 1916، نویسنده ی پرکار آمریکایی بود.وبستر در فلوریدای نیویورک به دنیا آمد و مادرش، خویشاوند مارک تواین، نویسنده ی بزرگ آمریکایی، بود.او در سال 1897 وارد کالج واسار شد. وبستر در رشته ی زبان انگلیسی و علم اقتصاد تحصیل می کرد و پس از مدتی، در دوره های مربوط به «اصلاحات کیفری» شرکت کرد و به مسائل اجتماعی و مدنی علاقه مند شد.او در زمان تحصیل، سفری به اروپا داشت و از کشورهایی چون فرانسه، بریتانیا و به طور مفصل تر، ایتالیا بازدید کرد. وبستر پس از بازگشت به فلوریدا، شروع به نوشتن رمان کرد و زندگی زنان در کالج را در مرکز توجه قرار داد. او آثار داستانی زیادی نوشت که تقریبا همه ی آن ها با بازخوردهای بسیار مثبتی رو به رو شدند.جین وبستر در 11 جون 1916، به خاطر تب بعد از زایمان درگذشت. نام دخترش را به یاد او، جین گذاشتند.

جین وبستر

درباره مترجم کتاب دشمن عزیز

مهرداد مهدویان(متولد 1340 در رشت)، تحصیلاتش را در آمریکا گذراند و تاکنون بیش از چهل عنوان کتاب اعم از مصور و رمان نوجوانان به فارسی ترجمه و منتشر کرده است:«شاه دزد» رمانی برای نوجوانان به قلم کورنلیا خونکه نویسنده آلمانی است که با برگردان مهرداد مهدویان از سوی نشر افق به بازار آمد و تونل زمان، بابا لنگ دراز، دشمن عزیز، خواب فروش، جایی در تاریکی و شورش در دهکده،رمان «باخانمان» اثر مشهور هکتور مالو.

قسمتی از کتاب دشمن عزیز

جودی عزیز:

نامه ات رسید. دو بار آن را در کمال ناباوری خوانده ام. آیا درست متوجه شده ام که جرویز برای هدیه کریسمس به تو مخارج بازسازی خانه گریر و و تبدیل آن به یک تشکیلات نمونه را داده است؟ و این که تو من را به عنوان مدیر اجرایی آن انتخاب کرده ای؟ من، سالی مک براید، مدیر یک پرورشگاه؟ طفلک های من! عقلتان را از دست داده اید؟ معتاد شدید و آیا این فقط هذیان گویی دو فکر تب دار است؟ من همان قدر قابلیت نگه داری از صد بچه را دارم که توانایی مدیریت یک باغ وحش را.

و برای طعمه، یک پزشک اسکاتلندی جالب را پیشکش می کنید؟ جودی عزیزم ــ و هم چنین جرویز عزیزم! ـــ تا ته فکرتان را خوانده ام. کاملاً آن نوع جلسه های خانوادگی پای آتش ِپندلتون ها را می شناسم.

«حیف نیست که سالی، بعد از کالج، هیچ دستاورد دیگری نداشته؟ او باید به جای تلف کردن وقتش با آن معاشرت های اجتماعی بی ارزش ورچستر، کار مفیدی انجام دهد. در ضمن [جرویز می گوید] او دارد به هالوک، آن جوانک سیاستمدار کم سن و سال سردرگم علاقه مند می شود؛ مردک زیاد از حد خوش چهره، فریبنده و دمدمی مزاج است؛ من هیچ وقت از سیاستمدارها خوشم نیامده. ما باید سر سالی را با یک کار شاد و جذاب گرم کنیم تا خطر بگذرد. آها! فهمیدم! مسئولیت مدرسهٔ جان گریر را به او می دهیم.» آه، صدایش آن قدر واضح در گوشم می پیچد که انگار خودم آنجا بوده ام.

بار آخری که به دیدارخانواده دلپذیرتان آمده بودم، گفت وگوی جدی ای با جرویز داشتم دربارهٔ ازدواج، آرمان های سطح پایین سیاستمداران، زندگی های پوچ و بیهودهٔ زنان طبقهٔ اشراف.

لطفاً به همسر با اخلاقت بگو حرف هایش را با جان و دل شنیدم و از زمان بازگشتم به ورچستر، هفته ای یک بار را به شعرخوانی با بیماران مرکز مداوای زنان دائم الخمر می گذرانم. انگار زندگی ام آن قدرها هم پوچ نیست.

در ضمن، بگذار به تو اطمینان بدهم که خطر آن سیاستمدار آن قدرها هم قریب الوقوع نیست که باعث نگرانی شود و در ضمن، این که او سیاستمدار بسیار خوشایندی است. هرچند عقایدش درباره تعرفه، مالیات بر درآمد فردی و اتحادیهٔ اصناف، کاملاً با جرویز همخوانی نداشته باشد.

این تمایل تو به وقف زندگی من در راه جامعه بسیار پسندیده است اما باید ماجرا را از نقطه نظر پرورشگاه نگاه کنی. اصلاً دلت به حال آن بچه های یتیمِ بیچارهٔ بی دفاعِ پرورشگاه نمی سوزد؟ اگر دل تو نمی سوزد ولی دل من می سوزد و با احترام، شغل پیشنهادی ات را رد می کنم. اما با کمال میل دعوت تان برای دیدار در نیویورک را می پذیرم. البته باید به اطلاعت برسانم تفریحاتی که برنامه ریزی کردهای به نظرم چندان چنگی به دل نمی زند. لطفاً چند اپرا و تأتر به همراه شام در چند رستوران را جایگزین پرورشگاه نیویورک و بیمارستان کودکان بی سرپرست کن. من دو دست لباس شب نو دارم و یک کت آبی و طلایی با یقه پوست سفید رنگ. باید سریع تر بروم و آن ها را در چمدان بگذارم؛ پس لطفاً اگر مایلی من را فقط به عنوان خودم ببینی، و نه جانشین خانم لیپت، فوری تلگراف بزن.

دوست همیشگی تو، کاملاً پوچ و مایل به پوچ ماندن

سالی مک براید

شناسنامه کتاب دشمن عزیز


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها