معرفی کتاب حرمسرای قذافی اثر آنیک کوژان

  پنجشنبه، 15 مهر 1400   زمان مطالعه 9 دقیقه
معرفی کتاب حرمسرای قذافی اثر آنیک کوژان
کتاب حرمسرای قذافی که برنده جایزه بزرگ باشگاه بین‌المللی مطبوعات است، درباره جنایت‌های جنسی دیکتاتور لیبی، معمر قذافی است. این کتاب زندگی‌نامه ثریا است. «ثریا و چشمان سیاهش، دهان محزونش و خنده‌های بلند و پرسروصدایش.»

درباره کتاب حرمسرای قذافی

حرمسرای قذافی کتاب متفاوتی است. داستان نیست، روایت مستندی است که می تواند مو بر تن هرخواننده ای سیخ کند. آنیک کوژان خبرنگار فرانسوی این کتاب را سال 2013 منتشر کرد. مترجم کتاب خانم کوژان بیژن اشتری است.شخصیت اول این کتاب دختری لیبیایی به نام ثریاست. دختری که از مدرسه ربوده شد و زندگی و آرزوهایش در نوجوانی زیر چکمه های دیکتاتور لیبی از بین رفت . دختران بسیاری در لیبی سرنوشتنی همچون ثريا داشته اند. بسیاری از آن ها از ترس بی آبرو شدن هرگز از رنجشان سخن نگفتند، اما ثریا این قانون نانوشته را زیر پا گذاشت، او شجاع ترین این دختران است.افشای راز قذافی کار آسانی نبود. بسیاری از مردم لیبی حتی پس از سرنگونی دیکتاتور پلیدشان دلشان نمی خواهد از این راز حرف بزنند. دختران محافظ قذافی که همواره در عکس ها اطراف او دیده می شدند و سو ژه ی بسیاری از عکاسان سراسر دنیا بودند همواره چهره ی مردی حامی حقوق زنان به به حاکم مسلمان لیبی می بخشیدند. اما کسی نمی دانست پشت دیوارهای «باب العزیزیه» چه خبر است. «باب العزیزیه» محل دفن آرزوی دختران لیبیایی زیادی شد جایی که در قرن 21 خشونت، تجاوز و آزار جنسی به شکلی جنون آمیز جریان داشت.

خلاصه کتاب حرمسرای قذافی

ثریا، دختری دانش آموز در شهر ساحلی سرت، تنها پانزده سال داشت که «افتخار» این را پیدا کرد تا دسته گلی را به سرهنگ قذافی، «پیشوای کشور»، به هنگام بازدید او از مدرسه تقدیم کند. همین ملاقات، زندگی ثریا را برای همیشه تغییر داد. او خیلی زود به «باب العزیزیه»، عمارت مجلل قذافی در نزدیکی شهر طرابلس احضار شد. ثریا در آنجا به زنان جوانی پیوست که توسط قذافی به شکلی خشونت آمیز مورد سوءاستفاده قرار می گرفتند. کتاب حرمسرای قذافی، داستان ثریا را تعریف می کند؛ داستانی که اولین مورد از نمونه های مشابه ای است که به تدریج در حال شنیده شدن هستند.

نقد کتاب حرمسرای قذافی

کتاب حرمسرای قذافی پس از انتشار سر و صدای زیادی به پا کرد و مخالفان و موافقان بسیاری داشت. «بیژن اشتری» مترجم این کتاب در بخشی از مقدمه ی این کتاب بیان می کند:«حرمسرای قذافی زندگینامه قذافی نیست و خواننده نباید به این کتاب همچوم زندگینامه سیاسی قذافی نگاه کند. این کتاب، در واقع فقط به یک وجه هولناک از زندگی قذافی می پردازد؛ وجهی که عملا تبدیل به جزیی از ساختار حکومتی رژیم قذافی شده بود.» او ادامه می دهد:« قذافی ای که در این کتاب به تصویر کشیده شده به قدری هول انگیز است که شاید باورش برای خوانندگان مشل باشد. اما کتاب به قدری مستند و خوب پژوهش شده است که جای هیچ تردیدی باقی نمی گذارد.» اما تعدادی از منتقدان چنین نظری ندارند.برای مثال «محمدرضا کایینی»، تاریخ پژوه ایرانی، در نقدی که برای این کتاب نوشته کتاب را بسیاری غلو شده و جانبدارانه می داند. در بخشی از نقد او که در سایت «هفت راه» منتشر شده آمده است:« نظامی با خصال و نیز دشمنان حاکمیت قذافی، قطعا با روابط جنسی او وگروکشی های مربوطه سرپا نمی ماند واز همین سربند، این کسبه ی داستان نگار، باید به سوی یافتن دلایلی دیگر دلالت شوند. اساسا براین باورم که ماجرای سقوط قذافی، با سایر سقوط ها در جهان عرب در دهه اخیر، تفاوت های بنیادین دارد. موضوعی که به ظاهر هنوز کسی جسارت واکاوی آن را نیافته است.»بعضی منتقدان نیز ضعف این کتاب را نپرداختن به زندگی خود معمر قذافی و شخصیت او و همینطور شخصیت «مبروکه» زنی که گرداننده ی حرم قائد اعظم و از پرستندگان اوست، می دانند. همچنین بسیاری از منتقدان معتقدند تصویری که خانم کوژان از نیروهای ناتو به عنوان ناجیان لیبی رسم کرده است، تصویر درستی نیست و او با نگاهی پاریسی و خود بزرگبینانه غرب و لیبی را مقایسه کرده است.

درباره معمر قذافي؛ شخصیت اصلی کتاب حرمسرای قذافی

سرهنگ معمر محمد قذافی سال 1942 در شهر «سرت »به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی او در میان قبیله اش قذافذه و سپس در «مصراته» گذشت. معمر قذافی سال 1961 به دانشکده ی افسری در «بنغازی» رفت و پس از 5 سال به عنوان مستشار نظامی از آنجا فارغ التحصیل شد.معمر قذافی در این سال ها تحت تاثیر انقلاب 1952 مصر و «جمال عبدالناصر» بود. او پس از فارغ التحصلی از دانشکده ی افسرس به اروپا رفت و چند سالی هم در مدارس نظامی اروپا تعلیم دید. قذافی سال 1969 به همراه گروهی از افسران که به آن ها افسران آزاد گفته می شد در لیبی کودتا کرد و «محمد ادریس سنوسی» آخرین پادشاه ليبي را برکنار کرد و از آن زمان تا سال 2011 خودش بر لیبی حکومت کرد. این یکی از طولانی ترین دوران زمام داری در تاریخ است.شیوه ی حکومت داری معمر قذافی ترکیبی از سوسیالیسم و اسلام بود. او در کتابی به نام «کتاب سبز» تمام دیدگاه های خود را در زمینه ی حکومت داری آورده است. این کتاب در سال های حکومت قذافی مانند کتاب مقدس در لیبی بود.معمر قذافی سال 2011 در جریان انقلاب لیبی برکنار شد. نیروهای انقلابی او را در «سرت» شهر محل تولدش، درحالی که در فاضلاب پنهان شده بود دستگیر کردند. او در جریان انتقال به «مصراته»کشته شد. علت دقیق مرگ قذافی مشخص نیست اما این پایان کار دیکتاتور لیبی بود.

درباره نویسنده کتاب حرمسرای قذافی

آنیک کوژان، زاده ی 2 آگوست 1957، خبرنگاری فرانسوی است. کوژان که خبرنگار ویژه ی Le Monde است، یکی از تحسین شده ترین روزنامه نگاران فرانسه به حساب می آید. او رئیس کمیته ی «جایزه ی آلبرت لوندره» است که معادل فرانسوی جایزه ی پولیتزر به حساب می آید.

آنیک کوژان

درباره مترجم کتاب حرمسرای قذافی

بیژن اشتری متولد سال 1342 فارغ التحصیل رشته میکروب شناسی از دانشگاه تهران است اما علاقه شخصی او به تاریخ، امروز او را به یکی از معتبرترین چهره های مترجم معاصر ایران تبدیل کرده است.

قسمتی از کتاب حرمسرای قذافی

دیکتاتور لیبی طی چهل و دو سال حکمرانی اش، همه حقوق و آزادی های فردی را نقض کرده، نظام های بهداشتی و آموزشی کشور را تخریب کرده، تاسیسات زیربنایی کشور را رو به قهقرا برده، مردم را فقیر کرده، فرهنگ را به ویرانی کشانده، پول نفت را حیف و میل کرده، و کشور را در صحنه جهانی منزوی کرده بود. (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۴)

پس دو نوع جنایت داریم: جنایت هایی که باید محکوم کرد و جنایت هایی که باید همچون رازهای کوچکِ کثیف پنهانشان کرد. پس برخی قربانیان خوب و شریف هستند و برخی دیگر بد و مایه خجالت. برخی قربانیان را باید مورد لطف و تقدیر قرار داد و به آن ها غرامت پرداخت کرد و برخی دیگر را که دردسرسازند باید مشمول قانون «ورق زدن صفحه تاریخ» کرد. نه. این پذیرفتی نیست. (حرمسرای قذافی – صحفه ۲۱)

او فقط به بدنم تعرض نکرد، بلکه روحم را نیز با دشنه ای سوراخ کرد. آن دشنه هرگز بیرون نیامد. (حرمسرای قذافی – صحفه ۵۴)

نیمه شب بود که مبروکه آمد تا مرا ببرد: «اربابت می خواهد تو را ببیند.» او درِ اتاق ارباب را باز کرد و مرا به سمت او هل داد. ارباب وادارم کرد که برقصم. بعد وادارم کرد سیگار بکشم. بعد مقداری پودر سفید را روی یک تکه مقوا ریخت، یک برگ کاغذ را لوله کرد و با استفاده از آن پودر سفید را درون دماغش کشید. (حرمسرای قذافی – صحفه ۶۷)

ما دخترها هر بار که بین خودمان درباره قذافی حرف می زدیم هیچ وقت اسم یا عنوانش را بر زبان نمی آوردیم. فقط کفایت می کردیم بگوییم «او». او مرکز ثقل زندگی هایمان بود. وقتی می گفتیم «او» هیچ کس قاطی نمی کرد یا نمی پرسید «منظورت کیست؟» (حرمسرای قذافی – صحفه ۹۴)

کتکم زد، به من تعرض کرد، رویم ادرار کرد و موقعی که می رفت دوش بگیرد داد زد: «برو بیرون!» به طبقه پایین رفتم، خیس و مرطوب، درهم شکسته و کاملا مطمئن از این که هیچ دوشی هرگز نخواهد توانست مرا دوباره پاک کند. (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۱۶)

دوست دارم در لیبی جدید زندگی ای برای خودم بسازم، اما از خودم می پرسم آیا چنین چیزی امکان دارد؟ (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۷۲)

از پدر ثریا پرسیدم آیا هرگز به فکر نیفتاد رسما شکایت کند؟ پاسخش این بود: «از که باید شکایت می کردم؟ ثریا را سوار یک ماشین دولتی کرده و بادیگاردهایی که برای رهبر کشور کار می کردند او را با خودشان برده بودند. هیچ اعتراضی حتا قابل تصور هم نبود. موقعی که شما در جهنم هستید، چگونه می توانید شیطان را متهم کنید؟ حتا در خیالتان هم نمی توانید این کار را بکنید!» (حرمسرای قذافی – صحفه ۱۷۹)

رفتارهای رذیلانه و کثیف قائد اعظم به الگویی برای زیردست هایش تبدیل شده بود یا دقیق تر بگویم این رفتارها همچون ویروسی بود که بقیه مردان را در هر شغل و موقعیتی که بودند، مبتلا کرده بود. درست مثل یک بیماری مسری. رهبر یک کشور دیکتاتور هر نقطه ضعفی داشته باشد به زیردست هایش نیز سرایت می کند. اعضای مافیای قذافی درست به شیوه خود او عمل می کردند. سیستم از راس تا ذیل، تا بُنِ استخوانش، فاسد و تباه بود. (حرمسرای قذافی – صحفه ۲۶۰)

ثریا به دریا نمی رود. به اینترنت هم بی علاقه است و در هیچ شبکه اجتماعی ای عضو نیست. او حتا هیچ دوست و رفیقی هم ندارد که یاس های خشمگنانه اش را با او شریک شود یا به اتفاق هم در انتخابات آتی شرکت کنند. اما امیدوار است جنایت های جنسی قذافی هرگز فراموش نشود. «آنیک! من دوست ندارم جنایت های این مرد هرگز فراموش شود؛ حرفم را باور می کنی؟ من اسامی همه آدم ها و مکان ها و همه تاریخ ها را به تو گفته ام؛ هرچه را که می دانستم به تو گفته ام، اما واقعا دلم می خواهد در یک دادگاه شهادت بدهم. چرا باید احساس شرم کنم؟ چرا باید حقایق را پنهان کنم؟ چرا من باید هزینه آسیب هایی را بدهم که او به من زد؟» (حرمسرای قذافی – صحفه ۳۵۳)

شناسنامه کتاب حرمسرای قذافی

  • نویسنده: آنیک کوژان
  • ترجمه: بیژن اشتری
  • انتشارات: ثالث
  • تعداد صفحات: ۳۶۴
  • نسخه صوتی:دارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

مشخصات کتاب صوتی حرمسرای قذافی


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها