درباره کتاب مرغک مینای من
«مرغک مینای من» داستانی است از مهدی پوررضائیان استاد دانشگاه هنر، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر و روانشناس. داستانی با محوریت یک نوجوان و یک مرغ مینا. قهرمان این داستان به دنبال خواندن مطالبی درباره مرغ مینا در سودای داشتن چنین پرنده ای می افتد تا برای او حرف بزند. پدرش او را به واسطه یکی از دوستانش به این آرزو می رساند؛ دوستی که از جانبازان دفاع مقدس است و سال هاست تنها برای عزای امام حسین (ع) نوحه سرایی می کند. مرغ مینا اما در خانه قهرمان داستان لب به سخن باز نمی کند و همین باعث می شود که او را بار دیگر به خانه اولش بازگردانند و این ماجرا منجر به سخن گفتن مرغک می شود اما آنچه مرغک می خواند باعث تعجب همگان می شود.داستان «مرغک مینای من» داستانی است ظریف که در لایه های خود مفاهیم بسیاری را برای مخاطبش به ارمغان دارد؛ از تشویق غیر مستقیم او به مطالعه تا توجه دادنش به مفاهیم اجتماعی و معنوی بسیار. از لزوم احترام به خانواده تا تکریم دوستان و آشنایان.
خلاصه کتاب مرغک مینای من
داستانی خواندنی که درباره ی پسرکی است که دوست دارد یک مرغ مینا داشته باشد. زیرا در کتابی خوانده است که مرغ های مینا می توانند حرف بزنند. او موضوع را به پدر و مادرش می گوید و پدر برایش یک مرغ مینا می آورد. او مرغ مینا را از یکی از دوستانش که جانباز است و سال هاست در عزای حضرت سیدالشهدا نوحه سرایی می کند، می گیرد اما مرغ مینا حرف نمی زند و با تمام تلاشی که می کنند، مرغ نه حرفی می زند و نه آوازی می خواند. آن ها فکر می کنند که با مرغ مینا چکار کنند و در نهایت تصمیم می گیرند آن را به صاحبش پس بدهند. مرغک مینا، بعد از برگشتن به خانه اش، دوباره شروع به خواندن می کند...
درباره نویسنده کتاب مرغک مینای من
مهدی پوررضائیان دکترای روانشناسی بالینی با گرایش سایکو دراما، از دانشگاه دهلی دارد و اکنون عضو هیات علمی دانشگاه شاهد است. به قلم او تاکنون 80 نمایشنامه در قالب 10 کتاب منتشر شده است. برخی از تالیفات او در مراسم کتاب سال و کتاب فصل به عنوان کتاب های برتر نمایشی قدردانی شده است.
قسمتی از کتاب مرغک مینای من
به قفس نزدیک شدم و بی صدا به مرغک ساکتم زل زدم، مینا هم کودکانه سرش را کج کرد و به چشم هایم خیره شد. دستم را در هوا چرخاندم که خداحافظ.ولی دیدم او سر و سینه اش را جلو آورد و پرهای گلویش را پف کرد و دور چشم هایش قرمز شد، عمو نیم خیز شد پدرم جلوتر آمد اما او فقط جیک جیک خفه ای کرد و دیگر هیچ. نومیدانه آهی کشیدم. بلند شدم و به سمت در رفتم که ناگهان...اوهوم .یک سرفه خشک. فکر کردم عموست نگران شدم. سرم را برگرداندم اما عمو نبود .مینا بود تکرار کرد .آری او بود که مثل عمو سرفه می کرد.خدایا درست شبیه عمو .صدا با صدا و سرفه با سرفه کو نمی زد و باز ساکت شد...
شناسنامه کتاب مرغک مینای من
- نویسنده: مهدی پوررضائیان
- انتشارات: کتاب نیستان
- تعداد صفحات: 32
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد