معرفی رمان بودن اثر یرژی کاشینسکی

  پنجشنبه، 18 شهریور 1400   زمان مطالعه 3 دقیقه
معرفی رمان بودن اثر یرژی کاشینسکی
کتاب بودن درباره‌ یک باغبان بی‌نام و نشانی به نام “چنسی” است که از بچگی در خانه‌ی یک پیرمرد پناه داده شده و باغبانی کرده است.

درباره کتاب بودن

یرژی کاشینسکی با “چنسی” شخصیت اول کتاب، انسانی را به تصویر میکشد که می خواهد ما را یاد اصل خالص و ساده ی انسانیمان بندازد. یک انسان ناب و ساده و خالص و وصل به طبیعت. انسانی که ما را یاد سادگی و صمیمیت وجودمان میندازد که این روزها دیگه محو شده است. راست گویی و آرامش همیشگی چنس و در مقابل برداشت دغل بازانه و سیاست مدارانه از هر حرف ساده ی آن در سرتاسر کتاب مشهود است.

خلاصه کتاب بودن

چنسی باغبان ۴۰ ساله ای است که زمانی که یک کودک یتیم و تنها بود یک پیرمرد او را به سرپرستی قبول می کند. چنسی از کودکی با پیرمرد زندگی می کرده و هیچوقت از خانه ی او بیرون نیامده است. تنها ارتباط او با دنیای بیرون از دریچه کوچک تلوزیونی بوده که در خانه پیرمرد قرار داشته است؛ اما بعد از مرگ پیرمرد تصمیم می گیرد که دنیای جدیدی را تجربه کند. او حالا می خواهد محلی که سال ها در آن زندگی کرده را ترک کند. از طرفی هم چنسی برای مردم فردی عجیب است؛ اما یک اتفاق او را به خانه یکی از سیاستمداران شهر می رساند و داستان از اینجا شروع می شود.

درباره نویسنده کتاب بودن

یرژی نیکودم کوشینسکی (به لهستانی: Jerzy Nikodem Kosiński) (زادهٔ ۱۴ ژوئن ۱۹۳۳ در لودز، لهستان، درگذشتهٔ ۳ مه ۱۹۹۱ در نیویورک، آمریکا) داستان نویس لهستانی-آمریکایی یهودی تبار است که همهٔ آثارش را به زبان انگلیسی نوشته است. رمان های پرنده رنگین، عروج و گام ها مهمترین آثار اوست. بر اساس رمان حضور فیلمی به همین نام ساخته شده است.

یرژی نیکودم کوشینسکی

درباره مترجم کتاب بودن

مهسا ملک مرزبان متولد 1353 می باشد که در حوزه های ترجمه، روزنامه نگاری، گویندگی، اجراء، برنامه سازی و تهیه کنندگی فعالیت می کند. فارغ التحصیل کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد اسلامی در سال ۱۹۹۶ است.او همسر سابق شهرام شکیبا (مجری، شاعر) بوده است و هم اکنون از هم جدا شده اند.ملک مرزبان از سال ۱۳۷۵ ترجمه را با مطبوعات شروع کرد. سال۱۳۷۶ اولین کتاب ترجمه اش به نام «فانی و الکساندر» نوشته اینگماربرگمان به چاپ رسید.سانست پارک، گوشواره های گیلاسی، هفده انگلیسی مسموم، بخور و نمیر، بودن، خاطرات سیلویا پلات و قلبی به این سپیدی برخی از کتاب هایی است که او تالیف یا ترجمه آنها را به عهده داشته است.اردیبهشت، کتابنامه، چشم شب روشن و هنرنامه هم برنامه هایی است که وی در سمت های مختلف در آنها حضور داشته است.

قسمتی از کتاب بودن

چنسی به خودش آمد. حس کرد ریشه ی افکارش به یکباره از داخل خاک مرطوب کنده شده و با فشار به سمت فضایی غریب رانده شد. به فرش چشم دوخت. بالاخره گفت “رشد گیاهان باغ فصل خاصی دارد. بهار و تابستان هست، اما پاییز و زمستان هم از راه می رسد. بعد دوباره بهار و تابستان می شود. تا زمانی که ریشه ها خشک نشدند، همه چیز درست است و ختم به خیر می شود.” نگاهش را از زمین کند. راند به او نگاه کرد و به تائید سری تکان داد. انگار رئیس جمهور هم خوشش آمده بود.

چنسی رو به دوربین ها نشسته بود، دوربین هایی که با لنزهای بی احساس و بزرگشان که به لوله تفنگ می مانست او را هدف گرفته بودند و او تنها تصویری بود که میلیون ها آدم واقعی می دیدند. آنها هرگز خود واقعی او را نمی شناختند چون تلویزیون نمی توانست افکارش را نشان بدهد. برای او هم بیننده ها فقط انعکاس افکارش بودند که به صورت تصویر دیده می شدند. او هم هیچوقت نمی فهمید که آنها چقدر واقعی اند، چون آنها را به عمرش ندیده بود و از افکارشان خبر نداشت.

توی باغ، هر چیزی رشد می کند… اما قبل از آن پژمرده و خشک می شوند، درخت ها باید برگ هایشان را از دست بدهند تا برگ های جدید دربیاورند و ضخیم تر، قوی تر و بلندتر شوند. برخی درخت ها می میرند و نهال های جدید جایشان را می گیرند. باغ به مراقبت زیادی نیاز دارد. اگر باغتان را دوست دارید نباید از کار کردن در آن دست بکشید، کمی صبر کنید. فصلش که برسد حتما شکوفه ها سر می زنند.

شناسنامه کتاب بودن

  • نویسنده: یرژی کاشینسکی
  • ترجمه: مهسا ملک مرزبان
  • انتشارات: آموت
  • تعداد صفحات: ۱۳۶
  • نسخه صوتی:دارد
  • نسخه الکترونیکی: دارد

شناسنامه کتاب صوتی بودن


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر