درباره کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
اینکه کودکی در آینده دکتر، مهندس و یا خلبان شود (همانطور که رویای اکثر بچه هاست) تا حد زیادی به تلاش و پشتکار خودش بستگی دارد. اما اینکه دکتر و مهندس و خلبانی با روان سالم و روح شادی باشد به خانواده و بستری بستگی دارد که درآن رشد کرده است.کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم با خودکشی لیدیا شروع میشود. دختر شانزده ساله ای که در خانواده ای به ظاهر آرام بزرگ شده است. پدر خانواده یک مهاجر چینی ساکن آمریکاست که به دلیل رفتارهای تحقیرآمیزی که با والدینش در گذشته شده است عقده رسیدن به موفعیت اجتماعی مناسبی را دارد. جیمز استاد دانشگاه میشود. و با همسرش مارلین در یکی از کلاس های تاریخش آشنا میشود. مارلین سودای پزشک بودن را دارد تا به مادر خانه دارش بفهماند که میتواند زندگیش را خودش بسازد. مارلین از مادرش متنفر است اما بعد از تولد دو فرزندش میبیند که دقیقا رسیده است به جایگاه مادرش. یعنی یک زن خانه دار! پس خانه را ترک میکند تا ادامه تحصیل دهد و این اتفاق برای دختر کوچکش یعنی لیدیا ضربه بزرگی میشود که اورا تا ته دریاچه می کشاند. اتفاق وحشتناکی که هیچ یک از اعضای خانواده اش باور نمیکنند اما هرچه بیشتر وارد عمق این خودکشی میروند متوجه میشوند که اصلا لیدیای غمگین و نا امید را نمیشناختند. لیدیا میمرد تا خانواده اش نجات پیداکنند.
خلاصه کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
این رمان هنرمندانه، داستان زندگی خانواده ای چینی-آمریکایی را روایت می کند که در دهه ی 70، ساکن شهری کوچک در اوهایو هستند. لیدیا، فرزند محبوب و سوگلی مارلین و جیمز لی است. این دو نفر مطمئن هستند که او می تواند به رویا های دست نیافته ی خودشان برسد. اما وقتی که جسد لیدیا در برکه ای محلی پیدا می شود، مرکز ثقلی که باعث حفظ تعادل این خانواده می شد و از پاشیده شدن آن جلوگیری می کرد، از بین رفته و آن ها را در آشوب و آشفتگی فرو می برد. رمان تمام آن چه که هرگز به تو نگفتم، داستانی بسیار تکان دهنده از اسرار، حسرت ها، نقطه ی عطفی گیرا و تصویری دقیق از زندگی خانوادگی است و از کشمکش و تقلای همیشگی مادران، دختران، پدران و پسران به منظور درک یکدیگر، پرده برمی دارد.
درباره نویسنده کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
سلست ان جی، نویسنده و رمان نویس چینی -آمریکایی است. سلست نیز مانند شخصیت های داستانش در کنار سفیدپوستان بزرگ شده است. والدین او که هر دو دانشمند بودند، در اواخر دهه ی ۱۹۶۰ از هنگ کنگ به آمریکا آمدند و او در شهری کوچک در حومه ی پیتزبورگ متولد شد.در مدرسه ی او، فقط دو دانش آموز سفیدپوست نبودند، خودش و یک دختر آمریکایی-آفریقایی. سپس در دانشگاه هاروارد به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت و از دانشگاه میشیگان با مدرک استادی هنرهای زیبا فارغ التحصیل شد. او شغل های بسیاری را انجام داده است، از غلط گیری کتاب های درسی تا نوشتن پاورپوینت برای پزشکان.

درباره مترجم کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
مرضیه خسروی متولد سال 1362 و تحصیلکرده حقوق در مقطع کارشناسی ارشد است. از او در 6 سال اخیر کتاب های بسیار زیادی منتشر شده. او احتمالا پرکارترین مترجم چند دهه اخیر ادبیات ایران است . شرلی و جین ایر اثر شارلوت برونته، خانه خاموش اثر اورهان پاموک، صبح فلسطین از سوزان ابوالهواء، رانده شده اثر ساموئل بکت، به خدای ناشناخته اثر جان اشتاین بک،جزیره محکومان اثر فرانتس کافکا، هوو از ویلیام ترور، پرده جهنم از ریونوسوکه آکوتاگاوا، عطر گل های داوودی از دی.اچ.لارنس و ... از آثار منتشر شده این مترجم است. او می گوید کتاب ها زیادی در دست ترجمه و در انتظار چاپ دارد. دواثر ترجمه نشده از هاروکی موراکامی به ترجمه خسروی قرار است در نشر چشمه منتشر شود.
قسمتی از کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
به همین دلیل بخشی از وجودش دوست داشت به نات بگوید که می فهمد: اینکه بقیه دوست دارند دستش بیندازند. اینکه هیچ وقت درست نخواهد شد. اما بخش دیگر وجودش می خواست پسرش را تنبیه کند و از او چیزی متفاوت بسازد.
بعدها، زمانی که نات برای تیم فوتبال خیلی لاغر، برای تیم بسکتبال خیلی کوتاه و برای تیم بیسبال زیادی بی دست و پا بود، وقتی ظاهرا مطالعه و ورق زدن اطلس و تماشای آسمان با تلسکوپ را به پیداکردن دوست ترجیح داد، جیمز یاد این روز خاص در استخر خواهد افتاد؛ نخستین ناامیدی از پسرش، نخستین و دردناک ترین شکاف در آرزوهای پدرانه اش..”
“می دانم از زندگی فعلی ام راضی نیستم. همیشه توی ذهنم زندگی را تصور می کردم بسیار متفاوت از چیزی که حالا هست. ماریلین نفس عمیق و بریده بریده کشید. سالهاست این احساسات را درون خودم نگه داشته ام،داما اکنون و بعد از آنکه بار دیگر به خانه ی مادرم ام رفتم،به او فکر می کنم ومی دانم که دیگر نمی توانم نسبت به علایقم بی تفاوت باشم. می دانم که بدون من زندگی خوبی خواهی داشت. مکثی کرد و سعی کرد خودش را قانع کند که این حرف درست است. امیدوارم بتوانی علت رفتنم را درک کنی. امیدوارم بتوانی مرا ببخشی.”
” می ترسید با اعتراف به این چیزها ماریلین او را به همان شکلی ببیند که خودش تمام عمر خودرا به آن شکل دیده بود: رانده شده ای نحیف و لاغر،کسی که غذای پس مانده خورده، کسی که درسش را می خوانده و تمام هم و غمش قبولی در امتحانات بوده؛ یک دغل کار، از این می ترسید که ماریلین دیگر حاضر به دیدنش نباشد.”
“لیدیا آرام آرام کلمات را خواند:
کدام مادر است که دوست نداشته باشد همراه دختر کوچکش آشپزی کند؟
و زیر آن :
و کدام دختر کوچولوست که دوست نداشته باشد همراه مادرش آشپزی کند؟
سرتاسر صفحه پربود از تپه های کوچک متورم، انگار کتاب زیر باران بوده باشد و لیدیا مثل اینکه بخواهد خط بریل بخواند با نوک انگشتانش آن ها را لمس کرد، لیدیا نمی دانست آن ها چی هستند تا اینکه قطره اشکی روی کاغذ افتاد. وقتی آن را پاک کرد، جایش را تپه کوچکی گرفت. بعد یک تپه دیگر، بعد یکی دیگر. حتما مادرش هم روی این صفحه گریه کرده است.”
” ماریلین بینی اش را توی موهای لیدیا فرو کردو این قول را به خودش داد. اینکه هرگز به او نگوید قوز نکن، شوهر پیدا کن، خانه داری کن. اینکه هیچ وقت به او پیشنهاد کارها، زندگی و یا دنیایی که خودش در نظر ندارد، را ندهد. هرگز نگذارد با شنیدن کلمه پزشک، یک مرد در ذهنش مجسم شود. اینکه باقی عمرش لیدیا را تشویق کند کاری بیش از آنچه مادرش انجام داده، انجام دهد.”
” اما هانا چه؟ آن ها اتاق زیرشیروانی را به عنوان اتاق خوابش تعیین کردند؛ جایی که محل نگهداری وسایل به درد نخور بود و حتی وقتی بزرگ شد_زمانی که به سرعت سپری شد_همه فراموش کردند که اصلا وجود دارد_ شبیه وقتی که ماریلین فقط چهار بشقاب روی میز گذاشت و اصلا متوجه غفلت خودش نشد تا اینکه هانا وارد آشپزخانه شد. هانا که گویا جایگاهش را در منظومه ی خانه درک می کرد، از کودکی ساکت به کودکی هوشیار و مراقب بدل شد :کودکی علاقمند به کنج و گوشه ها، کسی که به کمدها، پشت مبل ها، زیر رومیزی می خزید و به همان خوبی که از نظرها پنهان می شد، از ذهن ها هم بیرون می رفت تا مبادا نظم خانواده برهم بخورد.”
“بعدها، یک روز که آمادگی دارد، پرده ها را کنار می زند، لباس ها را از توی کمد جمع می کند، کتاب ها را از روی زمین برمی دارد و بسته بندی می کند. ملافه ها را می شوید. کشوهای میز تحریر را باز می کند وجیب های شلوار جین لیدیا را خالی می کند. موقع انجام این کارها فقط تکه هایی از زندگی دخترش را می یابد: سکه ها، کارت پستال های فرستاده نشده، یک بسته قرص نعنایی پیدا می کند که هنوز باز نشده و برایش سوال می شود که آیا چیز مهمی بوده یا برای لیدیا معنای خاصی داشته یا اینکه صرفا دورانداخته شده و غیر قابل مصرف بوده. ماریلین می داند که هیچ وقت جواب این سوال را پیدا نخواهد کرد . اما حالا، به جسم خوابیده در تخت نگاه می کند و چشم هایش پر از اشک میشود. کافی است.”
شناسنامه کتاب تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
- نویسنده: سلست ان جی
- مترجم: مرضیه خسروی
- ناشر: کتاب کوله پشتی
- تعداد صفحات: 288
- نسخه صوتی:دارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
شناسنامه کتاب صوتی تمام آنچه که هرگز به تو نگفتم
- گوینده:تایماز رضوانی
- ناشر صوتی: استودیو نوار
- مدت: 11 ساعت و 44 دقیقه
معرفی رمان پیش از آن که بخوابم اثر اس.جی. واتسون










































