درباره کتاب دلواپسی
کتاب دلواپسی نوشته ی فرناندو پسوا است. این کتاب 47 سال بعد از مرگ نویسنده منتشر شد، نکته ی جالب اینجاست که این نویسنده برای نوشتن این کتاب حدود بیست سال زمان گذاشت و بخش های مختلف آن را سر صبر و حوصله نوشت. او برای نوشتن قطعات کتاب عجله ای نداشت و بعد نوشتن قطعات برخی را تیپ می کرد و برخی را مانند چرک نوشت رها می کرد. به دلیل این شلختگی ها بود که انتشار این کتاب چهل و هفت سال کشید.
خلاصه کتاب دلواپسی
فرناندو پسوا در این کتاب سند وجودی انسان را در رنج از پیرامون خودش ارائه داده است . این اثر بیست سال از عمر نویسنده را به خود اختصاص داده . مطالب آغاز این اثر گره خورده با نمادگرایی است و بخش های بعد برمبنای مندرجات تاریخی نوشته شده است.»کتاب دل واپسی شامل قطعه های مختلفی است که کنار هم گذاشته شده اند. این کتاب شامل 300 قطعه است که هرکدام از این کتاب ها خلاصه ای از تأملات فلسفی فرناندو پسوا درباره ی زندگی و مسائل مختلف زندگی هستند. نخستین بخش های کتاب در سال های 1913 نوشته شده است و نوشتار آخرین بخش های آن به سال 1934 بازمی گردد.کتاب سیر داستانی خاصی ندارد اما هر قطعه، داستان کمک حسابداری به نام برناردو سوارز را شرح می دهد. این کتاب به طور کلی شامل همه ی موضوعات روزمره است، موضوعاتی که کمک حسابدار داستان با آن ها دست و پنجه نرم می کند.
درباره نویسنده کتاب دلواپسی
فرناندو پسوا، زاده ی 13 ژوئن 1888 و درگذشته ی 30 نوامبر 1935، شاعر، نویسنده، مترجم و منتقد پرتغالی بود. پسوا در لیسبون پرتغال به دنیا آمد. او پس از مرگ پدرش در سال 1893 و ازدواج مادرش با مشاوری پرتغالی که در آفریقای جنوبی ساکن بود، به مدت ده سال در شهر دوربان آفریقای جنوبی زندگی کرد. پسوا در این زمان زبان انگلیسی را آموخت و با اندیشه ی روشنفکری آشنا شد. او در سال 1906 به لیسبون بازگشت و قصد کرد که در رشته ی ادبیات به تحصیل بپردازد، اما از این کار منصرف شد. پسوا در سال 1907 به فکر پایه گذاری یک چاپخانه افتاد اما پس از چند ماه ورشکست شد. او یک سال بعد، نمایندگی شرکت های تجاری را پذیرفت و تا پایان زندگی همین پیشه را ادامه داد. منتقدان، او را تأثیرگذارترین نویسنده ی پرتغالی و از بنیان گذاران پست مدرنیسم می دانند.

درباره مترجم کتاب دلواپسی
جاهد جهانشاهی نویسنده، مترجم و منتقد تئاتر ایرانی بود.جاهد جهانشاهی متولد سال ۱۳۲۵ بود و در طول سال های فعالیت هنری خود، کتاب های متعددی از نویسندگانی چون گونتر گراس، گابریل گارسیا مارکز، هاینریش بل، برتولت برشت و توماس برنهارد ترجمه کرده بود.آقای جهانشاهی به دلیل آشنایی اش با زبان آلمانی، تعدادی از آثار این نویسندگان را از زبان آلمانی ترجمه کرده بود. وی، همچنین مترجم برخی سروده های محمود درویش، شاعر و نویسنده عرب نیز بود.وی همچنین یکی از امضاکنندگان متن ۱۳۴ مشهور به متن "ما نویسنده ایم" نیز بوده است. سال ۱۳۷۳ تعداد ۱۳۴ نویسنده، شاعر، نمایشنامه و فیلمنامه نویس، محقق، منتقد و مترجم ایرانی با انتشار نامه سرگشاده یادشده خواستار آزادی اندیشه، بیان و نشر آثار خود شده و به سانسور اعتراض کردند.جاهد جهانشاهی پیشتر رییس انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر بود.صح روز پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۱ در سن ۶۶ سالگی درگذشت.به گزارش خبرگزاری ایسنا همسر این نویسنده اعلام کرده او در حین کوهنوردی در درکه دچار ایست قلبی شده و از دنیا رفته است.او از جمله «نان سال های سپری شده» نوشته هاینریش بل، «مادر » برتولت برشت «گزارش یک آدم ربایی » گابریل گارسیا مارکز و چندین کتاب معروف دیگر را به فارسی ترجمه کرده بود.
قسمتی از کتاب دلواپسی
کار ویرانگر نسل پیشین تاثیر خود را گذاشته بود تا در دنیایی که ما در آن زاده شده ایم، کوچک ترین امنیتی در عرصه ی دینی، تکیه گاهی در عرصه ی اخلاق و کمترین آرامشی در عرصه ی سیاسی وجود نداشته باشد. ما، در ترس از ماورا و هراس از اخلاق و آشوب های سیاسی زاده شده بودیم. (کتاب دلواپسی – صفحه ۲۳)
اگر قلب توان تفکر می داشت از تپیدن باز می ماند. (کتاب دلواپسی – صفحه ۲۷)
فقط چیزی فراتر از حماقت، که اغلب انسان ها با آن زندگی می کنند، مرا به تعجب وا می دارد؛ و آن درایتی است که در این حماقت نهفته است. (کتاب دلواپسی – صفحه ۳۴)
هرکس هستی خود را یکنواخت اداره کند عاقل است. چه در آن صورت هر حادثه ی کوچکی از نعمت معجزه برخوردار می شود. شکارچی شیر پس از سومین شکار دیگر ماجرایی نمی بیند. برای آشپز یکنواخت مهمانخانه صحنه ی کشیده زدن در خیابان چیزی بیشتر از فروتنی مکاشفه ی یوحنا در بر دارد. (کتاب دلواپسی – صفحه ۳۶)
بدترین چیز خیالبافی این است که همه از آن حمایت می کنند. باربر در تاریکی به چیزی فکر می کند، و هنگام روز در حد فاصل دو ماموریت، لمیده به تیر چراغ برق خیال می بافد. من می دانم چه چیز به فکرش خطور می کند: همان چیزی که من هم در حد فاصل ثبت حساب ها در دفتر کل، بی حوصلگی تابستانی دفتر کار آرامم در آن غرق می شوم. (کتاب دلواپسی – صفحه ۵۸)
تنهای تنها بودن چه خوب است، انسان می تواند با خود بلند بلند صحبت کند و قدم بزند، بی آن که نگاه ها مزاحم اش شوند، می توان درون رویایی ناخواسته به پشتی تکیه دهد! کل خانه به مزرعه تبدیل می شود و هر سالنی از گسترده ی زمین کشاورزی بهره مند می گردد. (کتاب دلواپسی – صفحه ۷۰)
من در خودم شخصیت های گوناگون خلق می کنم. اشخاص را مدام کشف می کنم. هر یک از رویاهای من، همین که خیال انگیز جلوه کند، تجسمی از خویش در وجود شخص دیگر است. و اوست که غرق در رویا است، نه من. برای این که بتوانم خلق کنم، خود را ویران کردم، چه بسا خودم را به خویشتن خویش تسلیم کردم، که من در وجود خودم جز به شکلی بیرونی وجود ندارم. من صحنه ای جاندارم که بازیگران گوناگون بر روی آن ظاهر می شوند و نمایشنامه های گوناگونی به اجرا درمی آورند. (کتاب دلواپسی – صفحه ۷۶)
برای من نوشتن تحقیر شخصی است، ولی نمی توانم از نوشتن رها شوم. نوشتن برای من مثل اعتیادی است که از آن نفرت دارم و با وجود این، استفاده می کنم. مانند عادتی زشت که حقیرش می شمرم ولی نمی توانم شرش را از سرم کم کنم. (کتاب دلواپسی – صفحه ۱۳۵)
خالص بودن، نجیب یا قوی بودن نیست، بلکه خود بودن است. (کتاب دلواپسی – صفحه ۱۶۲)
برخی می گویند زندگی بی امید قابل تصور نیست، و برخی دیگر می گویند زندگی با امید، تهی است. برای من که اکنون نه امیدی دارم و نه تردید می کنم، زندگی فقط نقاشی ظاهری است که مرا دربرمی گیرد و بی کمترین حرکتی همچون یک نقاش به تماشایش می نشینم. زندگی محض لذت چشم هایمان آفریده شده. (کتاب دلواپسی – صفحه ۱۷۷)
دیروز وقتی تعریف کردند که کارمند دکه ی سیگارفروشی خودکشی کرده، به نظرم بیشتر به دروغ شباهت داشت. آن نگونبخت نیز به همین ترتیب وجود داشت! همه ما، همه ما که او را به یک نحو می شناختیم، مانند همه آن هایی که او را نمی شناختند، کل چیزها را فراموش کردیم. (کتاب دلواپسی – صفحه ۱۹۶)
من به همان نقطه ای رسیدم که غم تبدیل به شخص، تبدیل به قالب خیال همزیستی من با شخص خودم می شود. (کتاب دلواپسی – صفحه ۲۳۸)
برای اغلب انسان ها زندگی شکنجه ای است که تحمل می کنند، بی آن که متوجه شوند چیزی غمگین از میان پرده ی شاد پدید می آید که به لطیفه شبیه است و انسان هنگام شست وشوی جنازه برای خود تعریف می کند تا پلی بر سکوت شب و تعهد در قبال بیداران بزند. زندگی را چونان دره ی اشک نگریستن، همیشه از نظر من بی حاصل بود: البته که زندگی دره ی اشک است، اما به ندرت در این دره اشک می ریزند. (کتاب دلواپسی – صفحه ۲۷۰)
هنر ما را به شکلی رویایی از درد هستی رها می سازد. تا وقتی که رنج و تحقیر هملت پرنس دانمارک را احساس می کنیم، رنج و تحقیر خودمان را احساس نمی کنیم – رنج های مشترک به ما تعلق دارند و حقیرند، چون رنج ها حقیرند. (کتاب دلواپسی – صفحه ۲۳)
شناسنامه کتاب دلواپسی
- نویسنده: فرناندو پسوا
- ترجمه: جاهد جهانشاهی
- انتشارات: نگاه
- تعداد صفحات: ۳۳۶
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان چگونه رنج بکشیم اثر کریستوفر همیلتون










































