درباره کتاب فیستا
«فیستا» داستان د ل باختگی یک روزنامه نگار آمریکایی است به یک زن انگلیسی. عشقی نومیدانه و جونده، از آن جهت که شخصیت محوری داستان (جیک) در جنگ، جراحتی برداشته و توان فیزیولوژیکِ جنسی خودش را از دست داده است. برای همین زن (برت) به سمت روابط با مردان دیگر گرایش پیدا می کند. زمینه وقوع داستان پاریس و اسپانیا هستند و فضای داستان سرخوردگی و یأس دوره ای از ناامنی های ذهنی-روانیِ پساجنگِ جهانی اول در دهه بیست میلادی است. زمانی منتقدی گفته بود که فیستا اقتباسی است از آن افسانه قدیمی که تی اس الیوت شعر مشهورش، سرزمین اموات، به شدت مُلهِم از آن بود. افسانه پادشاهی که از کمر به پایین فلج و دائم در رختخوابش دراز کشیده بود و بنابراین پادشاهیش به اضمحلال و بی حاصلی فرو افتاده بود. جیک بارنز هم، به همین ترتیب، زخمیِ جنگ است و در جهانی عقیم و بی حاصل و روبه اضمحلال زندگی می کند. این رمان به بیان و نمایش تغییرات عمیق انسانی که از لحاظ روانی، اخلاقی و اجتماعی در کهنه سربازانِ جنگ جهانی اول ایجاد شده، می پردازد.
خلاصه کتاب فیستا
فیستا مراسمی است که هر ساله در اسپانیا برگزار می شود و گاوبازی یکی از اجزای اصلی این جشن است.داستان این کتاب در مورد گروهی از جوانان آمریکایی و انگلیسی است که در فرانسه هستند و برای دیدن جشن فیستا به اسپانیا سفر می کنند.شخصیت اصلی این کتاب جیک است که ماجراهای کتاب نیز از زبان او روایت می شود.این کتاب زندگی جوانان نسل “از دست رفته” را روایت می کند. نسل از دست رفته نسلی است که دوران بلوغ و جوانی آن ها با جنگ جهانی اول همراه بوده است.
درباره نویسنده فیستا
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در اوک پارک ایالت ایلینوی متولد شد. پدرش کلارنس یک پزشک و مادرش گریس معلم پیانو و آواز بود. ارنست تابستان ها را به همراه خانواده اش که در شمال میشیگان به سر می برد و در همان جا بود که او متوجّه علاقه شدید خود به ماهیگیری شد.او پس از اتمام دورهٔ دبیرستان، در سال ۱۹۱۷ برای مدّتی در کانزاس سیتی به عنوان گزارشگر گاهنامهٔ استار مشغول به کار شد. در جنگ جهانی اول او داوطلب خدمت در ارتش شد امّا ضعف بینایی او را از این کار بازداشت در عوض به عنوان رانندهٔ آمبولانس صلیب سرخ در نزدیکی جبهه ایتالیا به خدمت گرفته شد. در ۸ ژوئیه ۱۹۱۸ مجروح شد و ماه ها در بیمارستان بستری بود.در بازگشتش به ایالت متحده مردم شهر و محله اش در اوک پارک از او مانند قهرمانان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت. در پاریس ارنست برای تورنتو استار مشغول به کار شد. آن ها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده می کردند و ارنست به کار داستان نویسی نیز می پرداخت. طیّ همین دوران یعنی بین سال های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.سبک ویژهٔ او در نوشتن او را نویسنده ای بی همتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستان های کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاص او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان «عید متغیر» انتشار یافت، برداشتی شخصی از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ است.ارنست و هدلی در اکتبر ۱۹۲۳ صاحب یک فرزند پسر شدند و نام او را جک گذاشتند (با نام مستعار بامبی). این خانوادهٔ جوان به مکان های زیادی از اروپا به ویژه اروپای مرکزی سفر می کردند و در زمستان ها به اسکی می پرداختند. در تابستان ها برای شرکت در جشنواره سن فرمین در پامپلونا به اسپانیا سفر می کردند که اولین سفرشان در تابستان ۱۹۲۳ بود. در سال ۱۹۲۶ اولین رمان او بر پایه تجربه های بدست آمده اش از اسپانیا با نام «خورشید همچنان طلوع می کند» به چاپ رسید.ارنست همینگوی بیشتر عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی شدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اولتا شرکت در خط مقدم جبهه های جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیات وحش آفریقا تا ماهی گیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. سرانجام نیز با اسلحه شکاری خودکشی کرد.

درباره مترجم کتاب فیستا
علیرضا دوراندیش متولد : 1349 شهرستان منوجان تحصیلات : فوق لیسانس مترجمی زبان انگلیسی شغل: دبیر زبان انگلیسی دوره متوسطه با 20 سال سابقه تدریس - چند ترجمه داستان کوتاه از جیمز جویس ، او هنری و ترجمه هایی در مورد مسائل روانشناسی و اجتماعی که در ضمیمه های ادبی رودبارزمین یا سایر نشریات محلی استان کرمان و همچنین فصلنامه الکترونیکی مایا (استان فارس) چاپ شده اند. -ترجمه رمانپل سن لوئیس ری نوشته تورنتون وایلدر نشر افراز...چاپ اول 1394 -ترجمه رمان بی سایگان نوشته ی فرانسواز ساگان نشر نون...چاپ اول 1394 ترجمه رمان فیستا نوشته ی ارنست همینگوی (زیر چاپ توسط نشر نون)- -تالیف کتاب تاریخی مینوجهان (تاریخ اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی منوجان) نشر فرهنگ عامه...چاپ اول 1394 -عضو هیات داوران جشنواره داستان نویسی جنوب استان که در خرداد ماه سال نود در شهرستان کهنوج برگزار گردید. -عضو هیات داوران جشنواره ی شعر کنگره شهید شهسواری شهرستان کهنوج که در اسفند نود و سه در کهنوج برگزار شد. - عضو هیات داوران جشنواره داستان نویسی شهید شهسواری شهرستان کهنوج که در اسفند ماه سال نود و یک در شهرستان کهنوج برگزار گردید -مسئول انجمن قصه و داستان شهرستان منوجان
قسمتی از کتاب فیستا
ببین، گوش بده رابرت، رفتن به کشور دیگه هیچ تغییری در آدم ایجاد نمی کنه. همه این جور کارها رو من امتحان کردم. با رفتن از جایی به جای دیگه نمی تونی از دست خودت فرار کنی. این کارا بی فایده ست.
صبح، وقتی بیدار شدم، رفتم کنار پنجره و به بیرون نگاه کردم. هوا صاف شده بود و روی کوه ها هیچ ابری دیده نمی شد. بیرون، زیر پنجره، چند گاری و یک دلیجان قدیمی بود. چوبِ سقفِ دلیجان تَرَک خورده و تحت تاثیر شرایط آب و هوایی در حال پوسیدن بود. ظاهرا هردو از روزگارانِ پیش از ورود اتوبوس و اتوموبیل باقی مانده بودند. یک بزغاله پرید روی یکی از گاری ها و بعد هم روی سقف دلیجان. داشت سرش را برای بزغاله های دیگری که پایین بودند تکان تکان می داد. وقتی من دستم را برایش تکان دادم، جستی زد و پرید پایین.
ضربه اولِ قزل آلا را حس نکرده بودم. اما تا نخ را کشیدم، حس کردم یکی گرفته ام. شروع کردم به بالا کشیدنش. ماهی بیرون از آب های خروشانِ پای آبشار در حال جنگیدن بود و چونب ماهیگیری تا حدّ شکستن خم شده بود، اما بالاخره موفق شدم. پرتش کردم روی دیواره سد. قزل آلای نر درست و حسابی بود. سرش را محکم کوبیدم روی کُنده سد، طوری که بلافاصله از جست و خیز افتاد و بعد سُراندمش توی کیسه.
دو روز بعد پامپلونا روزهای ساکت و آرامی داشت و از قیل و قال خبری نبود. شهر داشت برای فیستا آماده می شد. کارگران داشتند چارچوب دروازه خیابان های فرعی را نصب می کردند که قرار بود این خیابان ها هنگام رها کردن و دویدن نرگاوها از طویله های شان در صبح روز فیستا به سوی میدان گاوبازی بسته بمانند.
شناسنامه کتاب فیستا
- نویسنده: ارنست همینگوی
- ترجمه: علیرضا دوراندیش
- انتشارات: نون
- تعداد صفحات: ۳۱۶
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد
معرفی رمان بلبل اثر کریستین هانا









































