درباره کتاب جاده ی سه روزه
کتاب جاده ی سه روزه کتابى که در سال 2005 و 2006 توانست جوایز بسیارى را از آن خود کند. این کتاب تاکنون به پانزده زبان ترجمه شده و در بیش از پنجاه کشور جهان به چاپ رسیده است. کتابى که موفقیت هاى بسیارى را براى بویدنِ ایرلندى-کانادایى به ارمغان آورد، از میان صنوبرهاى سیاه را به عنوان دومین رمانِ این سه گانه به دنبال دارد. سومین قسمت آن هنوز منتشر نشده است. رمان حاضر روایتِ اتفاقاتى است که براى سه شخصیت اصلى داستان در بسترى از حوادثِ جنگ جهانى اول مى افتد. الیاس ویسکى جک و زاویر برد سرخپوستانى از قبیله ى کرى هستند که تصمیم مى گیرند پا به عرصه ى نبرد بگذارند. الیاس و زاویر که از کودکى با هم دوست و همراه بودند، چون دو برادر، با کانویى (قایقى) خانه را ترک مى کنند و به جبهه ى جنگ علیه متفقین اعزام مى شوند.
خلاصه کتاب جاده ی سه روزه
رمان جاده سه روزه که داستان آن در کانادا و میادین جنگی فرانسه و بلژیک می گذرد، رمانی مسحورکننده است که توسط نیسکا و پسرعمویش خاویر روایت می شود؛ نیسکا زنی کانادایی از تبار اجی کری است که با شکار، جمع آوری گیاهان و کشاورزی، هرطور شده زندگی خود را پیش می برد. خاویر با اصرار دوستش الایجا، پسری از تبار کری، برای جنگیدن به ارتش می پیوندد. این دو پسر در سن نوزده سالگی با کشتی به اروپا اعزام می شوند. به دلیل ظاهر بومی و توانایی فوق العاده ی این دو شخصیت در تیراندازی که از طریق سال ها تجربه در شکار به دست آمده است، توسط دیگر سربازان کانادایی به حاشیه رانده می شوند. هردوی آن ها به تک تیراندازانی تبدیل می شوند که به دقتی خارق العاده و چابکی شهرت دارند. اما زمانی که خاویر در تقلای درک هدف جنگ است و به خاطر جان های بی شماری که گرفته، با وجدان خود در ستیز است، الایجا به آدم کشی خو می گیرد و برای تبدیل شدن به زبده ترین تک تیرانداز ارتش، دست به خطر های بزرگی می زند. سرانجام، حقیقت ترسناک و خونین جنگ، چهره ی واقعی خود را به شکل های مختلفی به این دو دوست نشان می دهد و زندگی نیسکا، کسی که در تمام عمر خود شاهد مرگ و میر نزدیکانش بوده، نیز در این برهه با زندگی دو پسر گره می خورد.
درباره نویسنده کتاب جاده ی سه روزه
جوزف بویدن، زاده ی 31 اکتبر 1966، رمان نویس و نویسنده ی داستان کوتاه کانادایی است. او در رشته ی نویسندگی خلاقانه در دانشگاه یورک و دانشگاه نیواورلئان تحصیل کرده است. به گفته ی خود بویدن، او در سنین نوجوانی مبتلا به افسردگی شدید بوده و یکبار هم اقدام به خودکشی کرده است. جوزف به همراه همسر نویسنده اش، آماندا بویدن، در ایالت لویزیانا سکونت دارد.
درباره مترجم کتاب جاده ی سه روزه
محمد جوادی سال ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. در نوزده سالگی و پیش از ورود به دانشگاه، با تکمیل دوره ی زبان انگلیسی، ترجمه ی متون مختلف را آغاز کرد.علاقه اش به یادگیری زبانی دیگر در سال ۱۳۷۸، با ورود به دانشگاه علامه طباطبایی و تحصیل در رشته ی مترجمی زبان فرانسه دوچندان شد.در سال ۱۳۸۰ اولین برگردان کتاب را آغاز کرد و تاکنون ۲۱ عنوان ترجمه از زبان های انگلیسی و فرانسه در حوزه های ادبیات داستانی و روان شناسی از وی منتشر شده است.در سال ۱۳۹۳، جوادی به عنوان مترجم آثار جوزف بویدن در ایران، از طرف «مرکز بین المللی ترجمه ی ادبی بنف» کانادا انتخاب شد تا ضمن دیدار با این نویسنده ی کانادایی-ایرلندی و تبادل نظر درباره ی برگردان رمان «اورندا» جدیدترین اثر وی، میزگرد و نشست های تخصصی در حوزه ی ترجمه ی ادبیات داستانی و چالش های آن، به همراه چهارده مترجم دیگر از سراسر جهان داشته باشد.
قسمتی از کتاب جاده ی سه روزه
زمانى که به دنیا آمدم سفیدپوستان در همه ى امور به ما محتاج بودند و مانند بچه ها از ما اعانه جمع مى کردند. وقتى زمستان سرد آمد، براى محافظت در مقابل سرما و گرسنگى به آنان پوست و گوشت گوزن دادیم. زمانى که بهار آمد به آنان یاد دادیم که چگونه با سوزاندن شاخه هاى صنوبر سیاه در آتش، پشه ها را از خود دور کنند. به آنان یاد دادیم که ماهى ها با افزایش گرما در تابستان در کجاى رودخانه پنهان مى شوند و چگونه سگ آبى شکار کنند بدون این که آنها را فرارى دهند. مردمان قبیله ى کرى بسیار بخشنده بودند. مردمان سفیدپوست همچون ساس هاى جنگلى به ما چسبیدند، چاق و پروار شدند تا آن جا که روزى آمد که ما باید به آنان جواب پس مى دادیم.
جنگ، زندگى را از سنت الوا برده و این شرایط را به وجود آورده است و همچنان به دنبال گرفتن جان انسان هاى بیشتر، به راه خود ادامه مى دهد تا گرسنگى سیرى ناپذیرش را رفع کند.
گل هاى قرمز کوچک در غیرمنتظره ترین مکان ها در خط مقدم، اطراف سربازان مرده و تفنگ هاى آنان شکوفه داده اند؛ تلاشى ضعیف براى مخفى نگه داشتن ترس و وحشت، قبل از این که توپخانه، گل ها را به لجن تیره تبدیل کند.
به نظر مى رسد هرکارى که این سفیدپوستان انجان مى دهند به صورت سه تایى است. این عدد، فعالیت هاى آنان را تحت الشعاع قرار مى دهد. خط مقدم، خط پشتیبانى و خط ذخیره فقط شروع آن است. گروه عملیاتى آنان به گروه سه تایى تقسیم مى شود و طبق آن شمارش مى شوند. سرباز اول، نگهبان است و سرباز دوم و سوم کار مى کنند. حتى ارتش شان را هم به سه بخش تقسیم کرده اند؛ پیاده نظام، توپخانه و سواره نظام و این سه بخش، سه دوره ى مشابه، آموزش، جنگ و سپس تجدیدقوا را مى گذرانند.
این عشق به عدد سه تمامى افراد را دربرمى گیرد؛ از آن عده اى دستور مى دهند تا آن عده اى که دستورها را اجرا مى کنند. به محض این که براى استراحت از خطوط دور مم شویم، از همان طرح پیروى مى کنیم؛ غذا، استراحت و زنان. حتى به صورت سه گانه مى میریم. بارها چگونه مردن یک سرباز را دیده ام. قبل از این که گلوله به او اصابت کند، یک انسان است اما هنگامى که صدمه مى بیند و درد وارد بدنش مى شود، پى مى برد که فقط دقایقى مى تواند در این دنیا باشد، تبدیل به موجودى مستاصل مى شود. در نهایت، به طور گریزناپذیر به یک جسد تبدیل مى شود. گاهى وقت ها در مراسمى که سفیدپوستان ترتیب مى دهند، شرکت مى کنم و در این مراسم، آنان سه روح مقدس را احضار مى کنند؛ پدر، پسر و روح القدس. شاید به این علت است که بیشتر مواقع عملکرد سفیدپوستان به صورت سه تایى است.
هنگامى که روز آرام است، در سنگر دراز مى کشم و به این مسئله فکر مى کنم که چگونه دنیاى سربازان از خیره شدن به آسمان، خزیدن روى زمین در شب و زندگى در زیر آن در طول روز، تشکیل شده است. در تاریکى شب به این مسئله فکر مى کنم که این سفیدپوستان زندگى مرا به سه قسمت تقسیم کرده اند؛ زندگى قبل از آنان و ارتش شان، زندى در زمان حضور در ارتش آنان و اگر کشته نشوم، زندگى پس از ترک ارتش و بازگشت به خانه. باید جادویى در عدد سه ى آنان وجود داشته باشد. نیسکا، تو بودى که به من آموختى همه روزى از این جاده ى سه روزه مى گذریم و اینک متعجبم که چه ارتباطى بین دنیاى آنان و دنیاى من وجود دارد. شاید دانستن این مسئله کمک کند تا با تمام این مسائل کنار بیایم.
عید بزرگ سفیدپوستان نزدیک است، یک هفته ى دیگر یا بیش تر. آنان در این عید، که کریسمس مى نامند، تولد روح اعظم شان را جشن مى گیرند، مى خورند و مى نوشند. اما من، خداى آنان را در آن جا نمى بینم. حدس مى زنم که خداى آنان یک روح جنگجو است، هرچند مردان مقدس سفیدپوست درباره اش این کونه صحبت نمى کنند. وقتى آنان درباره و او حرف مى زنند، از لغت هایى مانند بخشش، گذشت، پاکدامنى و معصومیت استفاده مى کنند. اما معتقدم که خداى آنان باید یک جنگجو باشد، چون تمام سربازان سفیدپوست قبل از حمله به آلمانى ها، به درگاهش دعا مى کنند. هیچ وقت این خدا و مردمان سفیدپوست را درک نخواهم کرد.
شناسنامه کتاب جاده ی سه روزه
- نویسنده: جوزف بویدن
- ترجمه: محمد جوادى
- انتشارات: مروارید
- تعداد صفحات: ۳۸۲
- نسخه صوتی:ندارد
- نسخه الکترونیکی: دارد