درباره کتاب ما تمامش می کنیم
داستان ما تمامش می کنیم داستانی جذاب و مصداقی بارز برای این جمله است: گاهی اوقات کسی که دوستت دارد، بیش از همه آزارت می دهد. لیلی بلوم با مردی به نام رایل کینکید آشنا می شود. مردی که جراح مغز و اعصاب است و رفتارش با لیلی زندگی او را به بهشت تبدیل می کند. زندگی زیبایی که حتی در رویای لیلی هم وجود نداشت. اما دغدغه هایش او را به یاد عشق اولش، اتلس کاریگن، می اندازد. مردی که از لیلی محافظت می کرد، با او نقاط مشترک فراوانی داشت و ناگهان، دوباره سر و کله اش پیدا شده است...این داستان زیبا و خواندنی، قلبتان را می شکند و درست لحظه ای که همه چیز را تمام شده می پندارید، از امید سرشارتان می کند. داستانی که از زنان، انتخاب های آنان و شجاعتی که باید به خرج بدهند می گوید. علاوه بر این کالین هوور در مسیر روایت داستان در دام کلیشه های رایج داستان های عاشقانه هم گرفتار نمی شود.
خلاصه داستان ما تمامش می کنیم
شخصیت اصلی این کتاب دختری به نام «لیلی» است که در بوستون زندگی می کند. او به تازگی پدرش را از دست داده است.لیلی با یک جراح مغز و اعصاب به نام «رایل کینکید» آشنا می شود و این مسئله آنچنان زندگی را برایت زیبا می کند که در رویا نیز نمی توانسته تصور کند؛ اما وقتی در د غدغه های این آشنایی جدید ذهن او را به خود مشغول می کند، خاطرات اتلس کاریگن، اولین دوست پسرش و رشته ای که او را گذشته پیوند می دهد، درگیرش می کند.اتلس در گذشته با لیلی نقاط مشترک فراوانی داشته و از او محافظت کرده است. به همین علت، وقتی ناگهان و به دنبال این آشنایی تازه پیدایش می شود، هر آنچه لیلی با رایل ساخته، مورد تهدید قرار می گیرد و این معنی را در ذهن لیلی پررنگ می کند که گاهی اوقات، کسی که دوستت دارد بیش از همه آزارت می دهد.انسان ها در مسیر زندگی بر سر دوراهی تصمیم قرار می گیرند که گاهی تصمیم برای رفتن در مسیر درست سخت است.کالین هوور، در کتاب «ما تمامش می کنیم» تصمیم های زندگی یک زن و راه های بیشماری را که پیش روی او قرار دارد به تصویر کشیده و مخاطب را با او در جهت تصمیم گیری درست هدایت کرده است. هوور در این داستان عشق، خشونت، گذشت و عقلانیت را به دور از کلیشه های همیشه و با پایانی متفاوت بیان کرده است.
درباره نویسنده ما تمامش می کنیم
کالین هوور در ۱۱ دسامبر ۱۹۷۹ در سولفور اسپرینگز تگزاس متولد شد. او در سالتیلو بزرگ شد و در سال ۱۹۹۸ از دبیرستان سالتیلو فارغ التحصیل شد. در سال ۲۰۰۰، با هیث هوور ازدواج کرد و در حال حاضر از او سه پسر دارد. هوور از دانشگاه ای اند ام کامرس تگزاس در رشته خدمات اجتماعی فارغ التحصیل شد. او قبل از شروع حرفه نویسندگی در خدمات اجتماعی و تدریس کار می کرد.در نوامبر ۲۰۱۱، کالین شروع به نگارش اولین رمان خود، بسته، کرد؛ بدون اینکه قصد چاپ آن را داشته باشد. او از یک ترانه از گروه اوت برادرز الهام گرفت. به همین دلیل ترانه آن ها را در داستانش گنجانید. بعد از چندماه، رمان او بررسی شد و ماریس بلک، یک وبلاگ نویسبزرگ، به او ۵ ستاره اعطا کرد. بعد از آن، فروش به سرعت افزایش یافت و بسته و دنباله آن، نقطه عقب نشینی، هردو در لیست بهترین فروش نیویورک تایمز آورده شدند.او اولین رمانش با نام، بسته، را در ژانویه ۲۰۱۲ منتشر کرد. از آن به بعد، تمام رمان هایش جزء بهترین فروش های نیویورک تایمز شدند.
قسمتی از کتاب ما تمامش می کنیم
در مورد دیگران فکر می کنم و اینکه در نهایت، چظور تصمیم می گیرند به زندگیشان پایان بدهند. آیا بعدا برای این تصمیمشان تاسف می خورند؟ حتما درست پس از آنکه اقدام به این کار می کنند و یک لحظه پس از آنکه کار شروع می شود، هنگام سقوط آزاد سریع، کمی احساس پشیمانی می کنند. آیا در حالی که زمین به سرعت به طرفشان می آید، به زمین نگاه می کنند و می گویند: «عجب گندی زدم. چه فکر مزخرفی بود؟» (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۹)
قبلا بهترین روش تخلیه ی خشم برای من باغبانی بود. هر وقت دچار استرس می شدم، به حیاط خلوت می رفتم و هر گیاه هرزی پیدا می کردم، بیرون می کشیدم. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۱۳)
یه بار، یکی به من گفت که چیزی به اسم آدم بد وجود نداره؛ همه ی ما آدمایی هستیم که گاهی اوقات، کارای بد انجام می دیم. این حرف برای همیشه تو ذهن من مونده، برای اینکه حقیقت داره. همه ی ما، تو وجودمون یک کمی خوبی و بدی داریم. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۵۶)
سرم را تکان می دهم و همان طور که صدایم را پایین می آورم، می گویم: «متوجه نمی شی، مگه نه؟» در حال حاضر، شکست خورده تر از آنم که بتوانم به فریاد زدن بر سر او ادامه بدهم. «رایل، من دوستت دارم. شاید اگه چند ماه پیش بود، می تونستیم به همین روابط سرسری ادامه بدیم. تو می تونستی بری و منم به راحتی می تونستم برم سر زندگیم اما موضوع مال چند ماه پیش نیست. تو خیلی صبر کردی و اجزای زیادی از من، تو وجودت انباشته شده. پس لطفا منو بازی نده، عکس منو به دیوار آپارتمانت نزن و برام گل نفرست؛ چون وقتی این کارو می کنی، من احساس خوبی بهم دست نمی ده، رایل. این کارا منو آزار می ده.» (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۹۸)
نگران بودم که رابطه با تو، به مسئولیت هام اضافه کنه. همه ی عمرم از این مسئله دوری می کردم. قبلا به اندازه کافی سختی کشیده بودم و دیدن تنشی که ازدواج پدر و مادرم براشون به وجود آورده بود و شکست بعضی از دوستام توی ازدواج، باعث شده بود اصلا حاضر نباشم، توی چنین روابطی نقشی داشته باشم. اما امشب متوجه شدم که خیلی از آدما دارن اون کارو اشتباه انجام می دن. چون اتفاقی که داره بین ما می افته، شبیه مسئولیت نیست. احساس می کنم مثل یه پاداشه و من در حالی به خواب می رم که فکر می کنم چی کار کردم که سزاوار چنین پاداشی بودم. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۱۶۶)
همه ی انسان ها اشتباه می کنند. چیزی که شخصیت ما را می سازد، اشتباهات ما نیست، بلکه نحوه ی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آن ها، به جای توجیه تراشی است. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۱۹۲)
شاید دوست داشتن، چیزی نیست که یک چرخه ی کامل باشد و به سرانجام برسد؛ شاید چیزی است دارای افت و خیز و زیر و بم، درست مثل آدم هایی که در زندگیمان با آن ها برخورد می کنیم. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۲۲۰)
هر انسانی سزاوار آن است که به او فرصت دوباره ای داده شود؛ به خصوص کسانی که برایمان از هر کس دیگری عزیزتر هستند. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۲۵۳)
چشم هایش پر از غم می شود و همین موجب می شود بفهمم که در حال حاضر، رفتن بهترین کار است. هیچ کدام از ما، یکدیگر را از فکرمان بیرون نکرده ایم و نمی دانم هرگز این کار را خواهیم کرد یا نه. دارم به این فکر می افتم که فراموشی، یک تصور غلط است و بودن در اینجا، در زمانی که من هنوز دارم به اتفاقاتی که در زندگی ام افتاده است، فکر می کنم، اوضاع را برایم بدتر می کند. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۳۱۷)
الگوها وجود دارند زیرا شکستن آن ها دردناک است. برای تغییر الگویی که به آن عادت داریم، به توانایی تحمل رنج و شجاعت خیلی زیادی نیاز است. گاهی اوقات، به نظر می رسد ادامه ی همان روال همیشگی، آسان تر از روبه رو شدن با ترسی شبیه آن است که بالا بپریم در حالی که احتمال دارد دیگر روی پاهایمان فرود نیاییم. مادرم این روال را ادامه داد. من آن را ادامه دادم. اما حالا ما تمامش می کنیم. (کتاب ما تمامش می کنیم – صفحه ۳۷۴)
شناسنامه کتاب ما تمامش می کنیم
- نویسنده: کالین هوور
- ترجمه: آرتمیس مسعودی
- انتشارات: آموت
- تعداد صفحات: ۳۸۴