معرفی رمان قطار سر وقت اثر هاینریش بل

  دوشنبه، 24 آبان 1400   زمان مطالعه 6 دقیقه
معرفی رمان قطار سر وقت اثر هاینریش بل
«قطار سر وقت» یکی از آثار داستانی هاینریش بُل، نویسنده کتاب معروف «عقاید یک دلقک» است. ویژگی بزرگ هاینریش بل عقاید کاتولیکی و ضدنازی‌اش بود. او در آثارش جامعه آلمان نازی را هجو می‌کرد که «بیلیارد در ساعت نه و نیم» و «سیمای زنی در میان جمع» نمونه‌های بارز انتقادهای تند او است.

درباره کتاب قطار سر وقت

قطار سروقت یا قطار به موقع رسید نام اولین داستان هانریش بل است که آن را در سال 1949 منتشر کرده است. این کتاب متاثر از تجربیات او در جبهه های جنگ بوده و شخصیت اصلی آن یک سرباز است. اغلب داستان های هانریش بل پر از شخصیت هایی هستند که تلاش می کنند زندگی شان را از زیر ویرانه هایی که جنگ از خود به جا گذاشته بیرون بکشند و مسیر زندگی شان را پیدا کنند. نوشته های او به شدت اخلاقی است اما دیدگاه های منحصر به خودش را بیان می کند. هدف او از نگارش این کتاب، اعتراض به جنگ و خشونت علیه انسان هاست.

خلاصه کتاب قطار سر وقت

داستان قطار سروقت از افکار و احساسات آندریاس، شخصیت اصلی داستان آغاز می شود. او به شدت از جنگ می هراسد و مدام به مرگ فکر می کند اما با این وجود سوار قطاری است که او را به لهستان می برد. هانریش بل با قلم گیرای خود گذر از شهرهای مختلف و برخورد آندریاس با سربازها و افراد مختلف را روایت می کند. او که خود زمان زیادی را در جنگ سپری کرده است، درگیری های خونبار و غم انگیز جنگ را با جزئیات زیاد به تصویر می کشد، هانریش بل با درگیر کردن احساسات و ذهن مخاطب تجربه ی نفس گیر مرگ را بیش از هر وقت دیگری به او القا می کند.

درباره نویسنده قطار سر وقت

هاینریش بل، ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن، هم زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه های جنگ به سربرد. با این که خانواده اش با نازی ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند، او در ابتدا با آن ها همدلی داشت.بل در سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آن ها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته ی زبان و ادبیات آلمانی پرداخت.در سال ۱۹۴۷ اولین داستان های خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید؛ در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن جایزه ی ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه، موفق به دریافت اولین جایزه ی ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد، کتاب یادداشت های روزانه ی ایرلند را به چاپ برساند.در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ی ادبی نوبل را از آن خود کند.هاینریش بل، خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۷۶، اعلام کرد. او در ۱۶ ژوئیه-ی ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.

هاینریش بل

ترجمه ی کتاب قطارِ سرِوقت به فارسی

سارنگ ملکوتی مترجم و شاعر ایرانی، در سال 1341 متولد شد. او برای ادامه ی تحصیلات به آلمان مهاجرت نمود و و بیش از سی سال از عمر خود در کشور آلمان سپری کرده است. او هم اکنون مدرس زبان آلمانی و کارمند سفارت آلمان در تهران است. سارنگ ملکوتی کتاب قطار سروقت را از نسخه ی زبان آلمانی به زبان فارسی برگردانده است. از دیگر آثار او می توان به کتاب های «عقاید یک دلقک»، «آدم کجا بودی؟» و «سیمای زنی در میان جمع» اشاره کرد. انتشارات نگاه با هدف ترجمه از زبان اصلی آثار نویسندگان بزرگ جهان، آثار متعدد هانریش بل را ترجمه و منتشر کرده و در اختیار علاقه مندان قرارداده است.

چرا باید کتاب قطارِ سرِوقت را خواند؟

کتاب قطارِ سرِوقت در دسته ی کتاب های رمان و ادبیات آلمانی قرار دارد. این کتاب برای گروه سنی بزرگ سال مناسب است. تعداد صفحات نسخه ی چاپی کتاب 144 صفحه است که با مطالعه ی روزانه 20 دقیقه می توانید این کتاب را در 7 روز بخوانید.کتاب قطارِ سرِوقت حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتاب های طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع رمان و ادبیات آلمانی را بخوانند مفید خواهد بود.

قسمتی از کتاب قطار سر وقت

شاید این یک خواب است که حالا ۱۹۴۳ است و من با یک کت خاکستری ارتش هیتلر اینجا در یک عشرتکده ی لمبرگ نشسته ام، شاید این خواب باشد. شاید من در قرن هفدهم یا هجدهم متولد شده ام. در سالن دلداده ام نشسته و او روی چمبالو برایم می نوازد، همه ی موسیقی های جهان را برایم می نوازد... این کاخ» جایی در فرانسه یا آلمان غربی است و من در سالن قرن هجدهم نوای چمبالوبی را می شنوم که از سوی کسی که مرا می پرستد نواخته می شود دلبری که فقط برای من می نوازد. تمام دنیا در این تاریکی از آن من است. به زودی شمع ها روشن خواهندشد. ما پیشخدمتی را صدا نخواهیم کرد... هیچ پیشخدمتی... من شمع ها را با مشعلی خواهم افروخت. نه. هیچ بخاری دیواری نمی سوزد و من خود شخصا بخاری دیواری را روشن خواهم کرد. رطوبت و سرما از درون باغ می آید. ازپارک کاخ، من جلو بخاری دیواری زانو زده با محبت چوب ها را روی هم خواهم گذاشت و تمامی دفترچه ی سربازیم را مچاله کرده و تمام کلماتی را که بر آن نوشته شده با کبریت به آتش خواهم کشید. این کبریت ها با وام گرو لمبرگ پرداخت می شوند. من جلوی پاهای او زانو می زنم زیرا بی صبرانه در انتظار آن خواهد بود که آتش بخاری دیواری روشن شود. پاهای او کنار چمبالو سرد شده اند. مدت زیادی او در این سرمای مرطوب کنار پنجره ی باز نشسته و برایم نواخته است. خواهر من او چنان زیبا نواخته بود که من تمایلی به برخاستن نداشتم تا پنجره را ببندم... من آتشی خوب و روشن می افروزم. به هیچ پیشخدمتی نیاز نداریم.

1943 قرن وحشتناکی است. مردم چه لباس های زشتی می پوشند. آنها به جنگ و جدال شکوه می دهند و لباس های رنگ چرکین جنگ را بر تن خواهند کرد و ما به جنگ جلالی نداده ایم. جنگ چیز ساخته شده صادقانه ای که گاهی سر آدم برای حقوق خودش کلاه گذاشته می شد و ما برای این چیز دست پرورده لباس های رنگی پوشیده بودیم همان گونه که یک پزشک و یک شهردار لباس های رنگی می پوشند... و یک فاحشه. آنها لباس های زشتی بر تن می کنند و به شکوه و جدال می پردازند. برای سرزمین هایشان مبارزه می کنند، قرن وحشتناکی است؛ 1943...

شناسنامه کتاب قطار سر وقت


دیدگاه ها

  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها