جوک درباره مادر شوهر
در این مطلب مجموعه زیبایی از جوک درباره مادر شوهر، جوک دعوای عروس و مادرشوهر و… را برای شما آماده کرده ایم.
پروفایل دوستای من:
بعد عقد: عکس دست و حلقه
بعد عروسی: آقاییم دنیامه
برای در آوردن لج مادرشوهر: منو آقامون حالمون خوبه حسودا در چه حالن
بعد از دعوا باشوهر: بابام دنیامه
وقتی مادر شوهر واسشون سوسه میاد: و من شر حاسد اذا حسد!
و همچنان ادامه دارد…!
※※※※※※※※※※※※※※
عروس وارد مجلس عروسی میشه
مادر شوهر میگه:
صلی الله محمد، دشمن جونم اومد!
عروس میگه:
عقربِ زیر قالی، خواستی پسر نیاری!
※※※※※※※※※※※※※※
خانمه میره آرايشگاه آرایشگره در حین کوتاه کردن ازش می پرسه حال مادر شوهرت چطوره؟؟
خانمه جواب میده: الحمدلله خوب هستند.
بعد دو دقیقه دوباره آرایشگره می پرسه حال مادر شوهرت چطوره؟؟
خانمه میگه: سلام می رسونن.
دوباره آرایشگره میخواد بپرسه خانمه میگه: تو چرا هی احوال مادر شوهر منو میپرسی؟!
آرایشگره میگه آخه وقتی اسمشو میارم موهات سیخ میشه راحت تر می تونم کوتاه کنم!
※※※※※※※※※※※※※※
یه دختر تازه ازدواج کرده بلد نبوده غذا درست کنه، زنگ زده به مادر شوهرش.
مادر شوهرش گفته اول دوتا لیوان آب بزار جوش بیاد تا بهت بگم چکار کنی. اونم آب رو گذاشته جوش اومده و عکسشو گرفته فرستاده واسه مادر شوهرش… مادر شوهر هی غش میکنه هی هوش میاد کل می زنه!
زن و شوهری با هم میرن طلا فروشی.
شوهر به زنش میگه: عزیزم انتخاب کن!
زنه دست پاچه میشه به شوهرش میگه: واقعا راست میگی؟
شوهرش میگه: اره عزیزم تو انتخاب کن.
زنه باد تو دماغش میندازه میگه:
آقا لطفا اون گردنبند رو بیار!
خلاصه خانم های گل؛ سرتون درد نیارم. شوهره گردنبند رو خرید.
خانم هم به شوهرش هی می گفت: عسلم تو بهترین شوهر دنیایی
شوهرش گفت: من برات کاری نکردم عزیزم.
تا اینکه رسیدند خونه ی… کی ….؟؟؟
اگه گفتید؟
خونه مادر شوهر!
پسر مامانشو تو بغل گرفت گفت: مامان تولدت مبارک!
به زنش گفت: عسلم تو کادوی مامانو بده!
رحم الله من یقرا الفاتحه مع الصلوات!
※※※※※※※※※※※※※※
میوه های فامیل!
مادر شوهر: نارنج! چون انقدر حرصت میده فشارت رو میاره پایین طوری که دیگه کامیون آب قندم جواب گو نیس!!!
شوهر: نارنگی! چون راحت میشه پوستش رو کند!
جاری: لیموشیرین! چون اولش شیرینه ولی به مرور تلخ میشه!
خواهرشوهر: خیار! چون از دستش رودل می کنی!
جرات داری بفرست واسه قوم شوهر!
※※※※※※※※※※※※※※
مادر شوهر چیست؟!
شريک اجباری سفرهای پسر و عروس
کميته انضباطی پوشش عروس!
شادترين شخص در دعواها!
مسبب 99% دعواها
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازيگر نقش اول درنقش “بيگناه” در تمام آشوب ها و دعواها با ديالوگ به یاد ماندنی: “مگه من چی گفتم؟!” “توام مثل دختر من!”
واااااااااالااااااا
جرات داری بفرست واسه مادر شوهرت؛ من فرستادم خوبی بدی دیدین حلال کنید
یارااان چه غریبانه…
رفتند از این خانه…!
شاهقلی می خواست خودکشی کنه، حکیمی دیدش بهش گفت : چرا میخوای خودتو بکشی؟
گفت : مشکل خانوادگی دارم
حکیم گفت: مشکلی نیست که حل نشه، بگو مشکلت چیه؟
شاهقلی گفت : با یک زن بیوه ازدواج کردم که یه دختر داشت. پدرم تا دخترش را دید با اون ازدواج کرد!
پدرم شوهر دخترم شد و من پدر زنش!
بعد از مدتی زنم بچه دار شد که پدرم پدربزرگش شد و همانطور که فرزندم برادر زن پدرم است او خاله ام شد و فرزندم داییم !!
و زمانیکه زن پدرم بچه دار شد فرزندش برادرم شد و در آن واحد نوه ام، چون نوه زنم می شد و زنم چون مادربزرگ برادرم می شد مادربزرگ منم هست. با این حساب من همسر مادربزرگم هستم و پدربزرگ برادرم از پدرم و پدربزرگ خودم و نوه خودم!
حکیم گفت: توکل به خدا کن و خودکشی کن. خدا خودت و پدرت رو نابود کنه و لعنت بر پدر و مادر کسی که دوباره ازت سؤال کنه!
※※※※※※※※※※※※※※
شخصی مادر پیرش را در زنبیلی می گذاشت
و هرجا می رفت، همراه خودش می برد
روزی شیخی او را دید، به وی فرمود آن زن کیست؟
گفت: مادرم است
فرمود: او را شوهر بده
گفت: پیر است و قادر به حرکت نیست
پیرزن دو دستش را از زنبیل بیرون آورد و بر سر پسرش زد
و گفت آخه نکبت تو بهتر می فهمی یا شیخ؟!