متناقض نما یا پارادوکس (Paradox) برگرفته از Paradoxum در لاتین است که منشا واژه یونانی Paradoxon است، مرکب از Para به معنی مقابل یا متناقض با و doxa به معنی عقیده و نظر. بهترین توصیفی که برای تناقض (پارادوکس) ارائه شده این است: نتیجهگیریهای غیرقابل قبولی که به دنبال استدلالی به ظاهر قابل قبول از مقدماتی به ظاهر قابل قبول حاصل شدهاند. پارادوکسها هم جنبۀ مثبت و هم جنبۀ منفی دارند.
جنبۀ مثبت این است که ممکن است از دیدگاهی متفاوت، صحیح باشند. و جنبۀ منفی هم این است که پوچ و نامعقول و یا مغایرند. منظور از «تناقض» یک ابهامِ تشدید شده است، و چیزی که «متناقض» باشد، همانند یک تنگنا یا کوچۀ بنبست است – به وضوح غیرممکن بوده و روبرو شدن با آن مستلزم شهامت است.پارادوکسها میتوانند یک نیروی پیشبرنده در روند رشد و تکامل انسان باشند، چرا که مغایرتهایی که در آنها نهفته است مطلق نیستند – پارادوکسها نه مطلقاً اشتباهند و نه مطلقاً غیرقابل درک.
پارادوکس تراپی، راهکارهای روان تراپی می باشد که به نظر می رسد با اهدافی که جهت رسیدن به آن ها طراحی شده اند، در مغایرت است. به طور مثال درمانگر ممکن است به مراجعه کننده عمدا نشانه اصلی بیماریش را که از آن دوری می کند را به وی تجویز نماید.در تعریف کلاسیک پارادوکس تراپی یا درمان دوگانه، نوعی دستور العمل ساختار یافته می باشد که شامل موارد زیر است:
رفتاری که مراجعه کننده انتظار دارد عوض شود را تقویت می کند.
به مراجعه کننده گفته می شود با انجام شبیه رفتار بیمارگون، عوض شود.
بر این دلالت دارد که این تقویت کننده ابزار تغییر است.
ادبیات مفهومی و تجربی درباره استفاده از مداخلات پارادوکسیک در روان تراپی در دهه گذشته به صورت قابل توجهی بسط پیدا کرده است. مداخله های پارادوکسیک به این علت نامگذاری شده اند که درمانگر به مراجعه کننده کمک کرده تا برای تغییر رفتار به روش هایی دست زند که به نظر می سد با اصول درمان های مورد انتظار در تناقض یا پارادوکس است.
یک نمونه کلاسیک آن درمان بیماری است که از نوعی بی خوابی به علت نشخوار فکری ناشی از تمیز کردن رنج می برد، است. به بیمار علائمی که سبب بی خوابی می شوند، تجویز می شود. هالی در سال 1984 گزارش داد که در این مورد خاص، بی خوابی مراجعه کننده بعد از گذشت چند هفته بهبود یافت.در روان تراپی، هدف پارادوکسی یا تناقض، تمرین عمدی عادت یا تفکری است که برای شناسایی و حذف علامت و نشانه ها مورد استفاده قرار می گیرد.
در ادامه برای اینکه درک بهتری از پارادوکس و تناقض در رفتار انسان ها داشته باشید، به ذکر چند مثال ساده می پردازیم:
تا به حال شنیده اید که می گویند انسان های به ظاهر شاد که همیشه می خندند و دیگران را می خنداند، از درون غمگین ترین افراد هستند؟ بله! این یک مثال بارز از تناقض است.
شوخی مکانیسم دفاعی این افراد در برابر ناراحتی ها و اندوهی است که احساس می کنند؛ بسیاری از کمدین ها از شوخی به عنوان نقابی برای پوشیدن درک مسائل عمیق استفاده می کنند. جیم کری، بیل هیکز را که می شناسید؟ کمدین هایی که از افسردگی رنج می برند اما در ظاهر بسیار شادند!
هرچه پرهیاهو تر ساکت تر! افراد برون گرا که در مواجه با دیگران پر از شور و اشتیاق و انرژی هستند، زمانی که تنها می شوند، ساکت و آرام هستند. بالعکس! درون گرایانی که دنیای خصوصی شلوغ و پر حرارتی دارند در حضور دیگران آرام و ساکت هستند.
گفته می شود بی بند و باری جنسی، ناشی از احساسات درونی فرد در مورد بی ارزش بودن و زشت بودن است! بنابراین، در زنانی که تجربیات بی قید و بند جنسی دارند، بی قیدی با احساس شایستگی و با ارزش بودن همراه است. فرد به نوعی سعی دارد از احساس پوچی و بی ارزش بودن به سمت بی قید و بند بودن که خود پذیرفته شده نیست، فرار کند.
پارادوکس دیگر در مورد افراد شیرین که در ظاهر مورد قبول همگان هستند، صدق می کند. می گویند هرچه فرد شیرین تر باشد از درون ناآرام تر است. این فرد چون تمایل دارد به چشم دیگران عزیز و دوست داشتنی باشد، ویژگی های منفی خود را در سایه پنهان می کند؛ در نتیجه ممکن است از درون نا آرام، عصبی، پرخاشگر و .. باشد.
از تکنیک قصد پارادوکس یا متناقض به عنوان روش مشاوره ای استفاده که در آن مشاور، به تقویت حالت احساسی مراجعه کننده کمک کرده تا بتواند غیر منطقی بودن واکنش های عاطفی را درک نماید. همچنین قصد متناقض به این معنی است که فرد بیش از اندازه برای رسیدن به برخی خواسته های خود متمرکز شود.
استفاده از این تکنیک برای درمان کوتاه مدت بیماران مبتلا به انواع وسواس فکری و فوبیا توصیه شده است. قصد متضاد بر اضطراب انتظاری شخص تاکید داشته و واکنش های بیماران به حوادثی که وقوع دوباره آن برایشان ترسناک بوده را درمان می نماید. این وضعیت های ترسناک سبب توجه بیش از حد فرد شده و در نتیجه فرصت انجام کارهای روزانه از وی سلب می شود.
از بیمار در قصد متناقض یا متضاد درخواست می شود آنچه برای او ترسناک بوده را به درستی و دقیق توضیح بدهد. به کمک این تکنیک ها توجه بیش از حد فرد به خود کاسته می شود تا فوبیا و وسواس فکری او درمان شود.
با این وجود، تفاوت های قابل توجهی در نحوه استفاده روانشناسان از جهت های مختلف نظری از مداخلات پارادوکسیکال وجود دارد. در مقایسه رویکردهای شناختی-رفتاری و استراتژیک-سیستمیک - دو چارچوب که بیشتر شبیه به پارادوکس درمانی است – تفاوت هایی دیده می شود.
رفتار درمانی از قصد پارادوکسیکال برای قطع چرخه های تشدید درون فرد استفاده می کند.در حالی که درمانگران سیستمهای استراتژیک طیف گسترده تری از مداخلات پارادوکسیکال را برای تعامل بین فردی (خانواده) به کار می برند. تفاوت دیگر این است که رفتار درمانگران دلیل منطقی خود را صریح می دانند و درمانگران سیستمی معمولاً اینگونه نیستند.
بنابراین، یک درمانگر با هدف کاهش اضطراب عملکرد با اتخاذ یک نگرش پارادوکسیکال، به طور معمول توضیح می دهد که قصد مراجع برای اجبار خواب، در واقع تشدید کننده مشکل است و یک قصد متناقض برای بیدار ماندن ممکن است خواب را راحت تر کند.
قصد در این مثال به مراجع مربوط است، نه درمانگر، و انتظار می رود مراجع آنچه به او گفته می شود (یا حداقل سعی کند انجام دهد) را انجام دهد. با این حال، در برنامه های سیستمی، درمانگر گاهی انتظار دارد که یک بیمار یا خانواده بر خلاف آنچه پیشنهاد شده است عمل کند، و از این نظر، هدف درمانگر متناقض است.
تشدید یا تشویق نشانه های بیمار و حتی سعی برای پیشگیری یا محدود نمودن سعی مراجع جهت کاهش علائمش ابتدا به عنوان یک استراتژی جهت ارتقای عملکرد روانی توسعه یافت. این شیوه مفهومی برای تکنیک های پارادوکسیک مطابق ملاحظات نظری و عملی می باشد.منابع مربوط به حل مشکلات با مداخلات پارادوکسی به ابتدای قرن 18 باز می گردد. ما در این مطلب پارادوکس درمانی را مفصلا بررسی کردیم.