غم و سوگ برای توانایی ما بر ادامه حیات بعد از مرگ عزیزانمان مهم است/ فراموش کردن عزیزان از دست رفته چاره کار نیست بلکه باید یاد بگیریم که چگونه آنها را در زندگی مان حفظ کنیم حتی زمانی که دیگر نیستند.
ساعد نیوز: آیا غم برای کنار آمدن با مرگ عزیزانمان که هر روز شاهدش هستیم کافی است؟
پروفسور مایکل چالبی: غم یک تجربه دشوار است - در واقع، غم می تواند یکی از رویدادهای بسیار اضطراب آور در زندگی ما باشد. هر از گاهی، حتی مردم از فرط غم جان می دهند! اما غم در عین حال یک ابزار قدرتمند برای کنار آمدن و درک مرگ کسانی است که برای ما اهمیت دارند. بخش اعظمی از آن چیزی که ما در غم احساس می کنیم، بد است؛ ما نوعاً وقتی دچار غم هستیم، احساس یأس داریم، اما هستند کسانی که به هنگام غمزدگی با احساسات و عواطف منفی سر و کله می زنند، مثل احساس گناه، آشفتگی، یا آزردگی.
این عواطف و احساسات زنگ خطری است برای ما درباره بحرانی که در رابطه مان با شخصی که فوت شده و ما برای او سوگواری می کنیم؛ ما نمی توانیم با کسانی که مرده اند، مثل زمانی که در قید حیات بودند ارتباط برقرار کنیم، و خود این افراد هم نمی توانند همان نقشی را برای ما ایفا کنند که در زمان حیاتشان ایفا می کردند. غم حتی درباره این که ما چطور باید بدون عزیزانمان ادامه حیات دهیم سرنخ های روشنی را به دست می دهد.
بنابراین، غم و سوگ برای توانایی ما بر ادامه حیات بعد از مرگ عزیزانمان مهم است - البته نه با فراموشی یا "بیخیال شدن" بلکه زیستن زندگی به سانی که شخص فوت شده نیز به بخشی از این زندگی تعلق دارد! گاهی غم و سوگواری به تنهایی برای کنار آمدن با داغ از دست دادن عزیزانمان کافی نیست. اما من مطمئن هستم که اگر همین توانایی بر سوگواری و غم در وجود ما نبود، ما نمی توانستیم با این حوادث ناگوار و تلخ به کلی کنار بیاییم.
ما بالطبع موجوداتی اجتماعی هستیم، باید غم و سوگواری را به عنوان منبعی ارزشمند برای زیستن زندگی آسیب پذیری تلقی کنیم که آن را با موجودات شکننده دیگر قسمت می کنیم!
ساعد نیوز: آیا غم و سوگواری چیزی را به شخصیت وجودی و اگزیستانسیال ما اضافه می کند و آیا این توانایی بر سوگواری ما را انسان تر می سازد؟
پروفسور مایکل چالبی: من در کتاب "فلسفه سوگواری و غم" چنین استدلال کرده ام که غم و سوگواری در واقع بهترین معرف نهاد بشری است. غم نشان می دهد که ما میتوانیم به صورتی عقلانی نسبت به تهدیدهایی که که نسبت به چیزهایی وجود دارد که ما به آنها اهمیت می دهیم واکنش نشان دهیم و ارزش ها و اهدافمان را با آن سازگار کنیم. اگر بخواهیم از یک تشبیه استفاده کنیم، باید بگوییم که وقتی مرگ دیگران، خانه ای را که ما در آن زندگی می کنیم تهدید می کند، غم و سوگواری به ما اجازه می دهد که این خانه را تعمیر کنیم، مستحکم ترش سازیم، و حتی آن خانه را از نو طراحی کنیم تا بتواند در برابر آن تهدید مقاومتر شود. برخی فیلسوفان (خصوصاً در دوران باستان) با این دیدگاه موافق نبودند. آنها غم را اندکی مایه شرمساری می دانستند - از نظر آنها، غم چیزی بود که در نهایت باید با آن کنار آمد نه چیزی بیشتر از این! دلیل این رویکرد آن بود که از دیدگاه این فلاسفه، حیات فضیلتمند خودبسنده است و حیاتی نیست که در آن، ما به کسان دیگری وابسته باشیم. اما از آنجایی که (به باور من)، ما بالطبع موجوداتی اجتماعی هستیم، باید غم و سوگواری را به عنوان منبعی ارزشمند برای زیستن زندگی آسیب پذیری تلقی کنیم که آن را با موجودات شکننده دیگر قسمت می کنیم!
فهم غم به روشی فلسفی باعث می شود که ما بدون ترس با غم و سوگواری روبرو شویم و از آن به بهترین وجه برای توانمند ساختن خودمان برای زیستن یک زندگی رضایت بخش و معنادار استفاده کنیم.
ساعد نیوز: آیا نحوه فهم غم و سوگواری فرقی به حال خود غم می کند؟
پروفسور مایکل چالبی: رویکردها و نگرش های خاص ما به غم و سوگواری، منابع بسیاری دارند. امروز غم و سوگواری یکی از موضوعات رایج در هنر، موسیقی، فیلم و ادبیات است. "غمنامه" امروز یک ژانر ادبی کاملاً رایج است. پژوهش خود من بر روی این موضوع متأثر از این باور است که فهم غم به روشی فلسفی باعث می شود که ما بدون ترس با غم و سوگواری روبرو شویم و از آن به بهترین وجه برای توانمند ساختن خودمان برای زیستن یک زندگی رضایت بخش و معنادار استفاده کنیم.
کووید 19 نشان داد که تا چه اندازه وجود ما با غم سرشته است/ شکننده بودن بدن ما در عین خطرناک بودن آن، دیگر درس پاندمی کرونا است.
ساعد نیوز: بزرگترین مساهمت کووید 19 به گفتمان معاصر غم و سوگواری چیست؟
پروفسور مایکل چالبی: اولاً، تعداد بیشمار مرگ و میرها باعث شده است که ما به شدت نسبت به همواره در معرض سوگواری و غم بودن خودمان آگاه شویم. و مرگ و میرهای حاصل از کووید به نسبت انتظارات فرهنگی و هنجارهای پزشکی مان نامعمول هستند - این مرگ و میرها با سرعت حیرت آوری رخ می دهند حتی سریع تر از آن چیزی که مثلاً ما در مورد بیماری خطرناکی مثل سرطان شاهدش هستیم و حتی در این مورد، نیاز هست که فرد آلوده از دیگران جدا شود و در قرنطینه قرار بگیرد. ثانیاً، کووید باعث شد تا ما به این نکته هم واقف شویم که جوامع انسانی تا چه حدی در برابر امواج غم و سوگواری حاصل از این پاندمی شکننده هستند. در بسیاری از جوامع حتی با کمبود مکان برای نگهداشتن بقایای قربانیان کووید مواجه شدند؛ در مواردی حتی برخی جوامع مجبور شدند تا از روشهایی برای از بین بردن اجساد قربانیان استفاده کنند که با ارزش های آن جوامع در تضاد است. (سوزاندن اجساد در هوای باز در هند شاید یکی از روشن ترین مثال ها برای این مورد باشد).
من امیدوار هستم که این پاندمی به ما کمک خواهد کرد تا درک کنیم که مرگ و فناپذیری ما انسان ها می تواند زمینه اتحاد ما آدمیان باشد.
ساعد نیوز: آیا ما در جهان پساکرونا درک و منظری متفاوت درباره مرگ و غم خواهیم داشت؟ این منظر به چه شکل خواهد بود؟
پروفسور مایکل چالبی: من آدمی نیستم که همیشه به نیمه پر لیوان نظر داشته باشم - بخواهم بگویم که بله، کووید در کلان قضیه، برای ما نتایج خوبی هم به همراه داشته است. با این حال، ما باید از تجربه جمعی مان درباره کووید مطالب زیادی یاد بگیریم. از جمله چیزهایی که من امیدوارم بتوانیم یاد بگیریم این است که رابطه مان با بدن هایمان را از نو تعریف کنیم. کووید به ما این نکته را متذکر شد که بدن ما انسان ها بسیار شکننده است اما در عین حال (به نحو خنده داری) خطرناک هم هست! یک شخصی که به ویروس کرونا آلوده است در حقیقت یک خطر زیستی است! همچنین، من امیدوار هستم که این پاندمی به ما کمک خواهد کرد تا درک کنیم که مرگ و فناپذیری ما انسان ها می تواند زمینه اتحاد ما آدمیان باشد. آنها از جمله نادرترین چیزهایی هستند که ما همه به صورت یکسان از آنها بهره مندیم، و بسیار امیدبخش خواهد بود اگر این واقعیت بتواند به جای این که ما را از همدیگر جدا سازد، مایه همبستگی اجتماعی مان شود!
ساعد نیوز: ما به لحاظ فلسفی چگونه می توانیم مردم را متقاعد سازیم که غم و سوگواری سایرین اهمیت دارد و ماباید نسبت به این موضوع دقت داشته باشیم؟
پروفسور مایکل چالبی: به نظرم خیلی مردم نیازی ندارند که در این خصوص متقاعد شوند. خیلی از مردم می دانند که سوگواری و غم دیگری مهم است. به نظرم چالش عمیق تر درک این است که چطور باید نسبت به سوگواری دیگران اهمیت داد - این که نیازهای انسان های داغدار چیست و چطور ما می توانیم این نیازها را برطرف سازیم. این یک موضوع مهم جامعوی و بیناشخصی است. و البته، ما نیز باید فهمی غنی از تجربه ها و نیازهای خودمان در ایام سوگواری داشته باشیم تا بتوانیم درباره دیگران به نحو بهتری عمل کنیم.
تفکرات مارتا نوسبام بسیار در شکل گیری افکار فلسفی من درباره غم و سوگواری و نیز مرگ تأثیرگذار بوده است.
ساعد نیوز: آیا فیلسوفی وجود دارد که در این روزهای سخت پاندمی افکارش بتواند برای درک وضعیت شکننده انسانی به ما کمک کند؟
پروفسور مایکل چالبی: منظورتان فردی جز من است؟ بله! یکی از فیلسوفانی که تفکر مرا درباره این موضوعات شکل داد، مارتا نوسبام است. در میان فیلسوفان معاصر، شاید او تنها کسی است که بیشترین توجه را به اهمیت عدم قطعیت و عدم امنیت موجود در زندگی بشری کرده است. بخش اعظمی از فلسفه هدفش ایجاد یقین و ایمنی بیشتر است، و ما نباید نسبت به ارزش این کارویژه مهم فلسفه بی تفاوت باشیم. اما حتی در شادترین لحظات زندگی آدمی (یا حتی در عادل ترین جوامع تاریخ بشر) برخی ناملایمات و ناایمنی ها و عدم قطعیت ها وجود دارد. نوسبام خیلی تلاش کرده است تا این واقعیات را به ما متذکر شود و پرسش های فلسفی را از این واقعیت ها اخذ کند.
ساعد نیوز: به عنوان یک فیلسوف غم و مرگ، پیشنهاد شما به مردم غمزده جهان سوم که به راحتی توسط قدرت های جهانی نادیده گرفته می شوند و از واکسن محروم هستند چیست؟ آیا فلسفه می تواند برای این موقعیت ملموس بشری کاری بکند؟
پروفسور مایکل چالبی: شما باید نسبت به توزیع ناعادلانه واکسن ها در جهان عصبانی باشید. فلسفه ابزارهایی را در اختیار شما قرار می دهد تا این عصبانیت را تشخیص داده و بیان کنید.