به گزارش سایت خبری ساعد نیوز و به نقل از بهداشت نیوز، آیا کسی هستید که هیجانات را شدیدتر و عمیق تر از اطرافیان خود احساس می کنید؟ شاید هم به شما می گویند: «چقدر حساسی!» یا «چقدر زود احساساتی می شوی!». افرادی که هیجانات را شدیدتر از دیگران دریافت می کنند، مغزشان اطلاعات را به طور متفاوتی پردازش کرده و در سطح عمیق تری بازتاب می دهد، جوری که ممکن است حتی احساسات را به شیوه ای کاملا استثنایی دریافت کرده و بروز بدهد. چنین اشخاصی با امواج گوناگونی از احساسات و عواطف به راحتی آشفته می شوند و به شدت تحریک پذیرند.
گفته می شود که ۱۵ تا ۲۰ درصد از افراد در طبقه ی «بینهایت حساس» قرار می گیرند و فاکتور هایی وجود دارد که در این ویژگی دخیل است.
هیجان چیست؟
برای اینکه بهتر بفهمید چه چیزی باعث می شود هیجانات شما احساسات قوی تری ایجاد کنند اول باید بدانید روانشناسان هیجان را چگونه تعریف می کنند. هیجانات شامل واکنش های شما نسبت به فاکتور های محیطی تان می شوند. خشم، نفرت، ترس، شادی، اندوه و تعجب برخی از هیجانات مهمی هستند که اساس احساسات یک انسان را در تجربیاتش شکل می دهند. این هیجانات در عمق وجود ما ریشه دارند و واکنش های ما وقتی که این هیجانات برانگیخته می شوند، معمولا خودکارند.
هیجانات پیچیده تر مانند ناکامی، تواضع و حسرت، ترکیبی از هیجانات اصلی و تفکرات و تخیلات هستند. مثلا احساس ناکامی و فرسودگی می تواند ترکیبی از خشم و این تفکر و قضاوت باشد که راهی برای خروج از یک موقعیت وجود ندارد. در این شرایط خیلی مهم است که درک کنیم تفکر ما چه قدرتی دارد و می تواند واکنش های ما نسبت به تجربیات بیرونی را تحت تاثیر قرار بدهد، حتی زمان هایی که احساس می کنیم هیجانات ما غیرقابل کنترل اند.
مغز افرادی که هیجانات را نسبت به سایرین عمیق تر احساس می کنند، اطلاعات را قوی تر پردازش کرده و شدیدتر هم بازتاب می دهد. شاید به چنین رفتاری برچسب «حساس»، «با ملاحظه» و یا «خیلی حواس جمع» بخورد، اما می تواند همراه با توانمندی های مطلوبی نیز باشد مانند تیزهوشی زیاد، شم قوی، و خیلی هوشیار و نکته سنج بودن. افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، وقتی که زندگی آشفته و نابسامان می شود، ممکن است با دریافت امواج مداوم و متلاطم از پیرامون و تحت تاثیر انرژی های منفی، دچار بهم ریختگی های عصبی و پریشانی قابل توجهی بشوند.
علت های هیجانات قوی
هماهنگ نگه داشتن ذهن و بدن می تواند کمک تان کند بفهمید چه احساسی دارید و چرا. مثلا شاید متوجه شوید سایر فاکتور های مرتبط نیز در وضعیت هیجانی شما نقش دارند مثلا:
استرس
اگر بیش از حد معمول استرس داشته باشید، این استرس زیاد می تواند به صورت فیزیکی خود را بروز بدهد مثلا همراه با سر درد و تنش در تمام بدن، همراه با اضطراب و اندوه و یا خشم. برای کمک به غلبه بر زمینه های هیجانی استرس، باید وقت بگذارید و عوامل اصلی استرس برانگیز در زندگی تان را شناسایی کنید که می تواند کارتان، خانواده تان و یا روابط تان باشد. سپس اقدامات لازم برای کنترل استرس را در پیش بگیرید مثلا با تمرینات تنفسی و فعالیت بدنی منظم.
افسردگی
هشتاد درصد از افرادی که افسردگی دارند هرگز به دنبال درمان نمی روند، زیرا خیلی ها نمی دانند یا انکار می کنند که افسردگی بر سلامت هیجانی شان اثر می گذارد. افسردگی در کنار سایر احساسات شدید می تواند ناامیدی، حسرت و احساس تنهایی فرد را تشدید کند.
کمبود خواب
تا دیروقت بیدار ماندن و شب نشینی می تواند مفرح باشد، اما اگر این اتفاق مکررا روی بدهد می تواند توانایی بدن برای عملکرد مناسب را مختل کند. هر وقت که می توانید، خواب کافی را از خود دریغ نکنید و هر شب هفت تا نه ساعت بخوابید، و هدف تان را روی به موقع به رختخواب رفتن بگذارید.
تغییرات هورمونی
با گذر از مراحل مختلف زندگی، بدن دچار تغییر و تحولاتی می شود. برای خانم ها این تغییرات می تواند شامل نوسانات هورمونی از جمله افت استروژن و یا نوسانات هورمونی ناشی از بارداری باشد. برای آقایان نیز این تغییرات می تواند شامل نوسانات در سطح تستوسترون باشد که بر خلق و خو اثر می گذارد. اگر خلق و خوی شما نیز دچار نوسان و تغییرات پیاپی شده، از پزشک تان بخواهید با یک چکاپ، وضعیت هورمون های تان را بررسی کند.
عادات غذایی
چیزی که در دهان مان می گذاریم می تواند تاثیر بزرگی بر خلق و خوی ما داشته باشد. مثلا وقتی خوراکی خوشمزه ای می خوریم که دوستش داریم بدن ما از طریق مرکز لذت در مغزمان، اندورفین ترشح می کند و باعث می شود احساس خوبی پیدا کنیم. اما چیزی که می خوریم این قدرت را نیز دارد که حال مان را بد کند و اغلب بهبود عادات غذایی با الگو های سالم تر تغذیه ای می تواند تاثیر مثبت خود را بر خلق و خوی ما نیز گذاشته و حال مان را بهتر کند.
یک ضربه ی روحی دلخراش
متاسفانه لحظات سخت زندگی می توانند برپاکننده ی احساساتی باشند که علاوه بر حال، آینده را نیز تحت تاثیر قرار دهند. این لحظات شامل مرگ یک عزیز، تصادف، از دست دادن شغل و یا یک بیماری جدی می شوند که سیلی از هیجانات شدید را به راه می اندازند.
قدرت هیجانات
هرچند هیجانات شدید می توانند واکنشی نسبت به فاکتور های محیطی و تجربیات زندگی باشند، اما هیجان شدید به خودی خود چیز بدی نیست، اما گاهی برخوردی که از سوی دیگران با این هیجانات می شود می تواند در فرد ایجاد حسی از خجالت و ضعف اعتماد بنفس کند. اما واقعیت این است که هیجانات شدید را می توان به عنوان منبعی از قدرت تلقی کرد.
اگر شما هوش هیجانی خوبی داشته باشید، میزان هوشیاری شما می تواند تفاوت مهمی باشد که با دیگران دارید و این شیوه ای منحصربفرد برای دیدن دنیا و تجربه ی آن است که می تواند کمک تان کند ارتباطات و روابطی ایجاد کنید که شاید در حالت طبیعی امکانش وجود ندارد. وقتی به خودتان اجازه می دهید طیف گسترده ای از عواطف را در آغوش بکشید، در های زیادی برای تجربیات اصیل و ارزشمند به روی تان گشوده می شوند که به درک بهتر شما از پتانسیل واقعی تان کمک می کنند.
با همه ی این تفاسیر اگر احساس می کنید دلایل پشت این هیجانات شدید، مانعی برای توانایی های شما در لذت بردن از زندگی هستند، و دوست دارید و واقعا احساس می کنید باید از شدت حساسیت های تان کم کنید تا زندگی بهتری داشته باشید نکات زیر را بخوانید:
چگونه از شدت حساسیت خود کم کنید
وقتی خیلی حساسید، یعنی روی چیزی که واقعا نباید خیلی برای تان مهم باشد، زیاد تمرکز می کنید. گاهی بهتر است از شدت حساسیت تان کم کنید. مثلا ممکن است دوست تان به شما بگوید لباسی که خریده اید به شما نمی آید. احتمالا نمی توانید این نظر ناخوشایند را نادیده بگیرید و به آن فکر نکنید، با وجود اینکه می دانید این لباس را طبق سلیقه و خوشایند خودتان خریده اید و در آن احساس راحتی و زیبایی می کنید، اما باز هم به ابراز عقیده ی دوست تان اهمیت می دهید. پیش خودتان روراست باشید؛ واقعا چقدر مهم است که دیگران در مورد لباس شما چه فکر می کنند؟!
حساسیت زیاد می تواند مانع رسیدن شما به هدف های تان شود، زیرا آنقدر نگران این هستید که دیگران در مورد شما چه فکری می کنند که دیگر نمی توانید پیش خودتان هم راحت باشید و به خواسته های خودتان فکر کنید. بیشتر افراد موفق در زندگی، تا حدودی پوست کلفت اند و قضاوت های دیگران و اظهارنظر های آن ها اثری روی شان ندارد. در واقع هر چه شما موفق تر باشید، نقد و انتقاد های بیشتری را هم باید تحمل کنید. مطمئنا زمان هایی در زندگی وجود دارد که باید حساس و همدل باشید، اما زمان هایی نیز هستند که باید حساسیت ها را کنار بگذارید و به چیز های بی ارزش اهمیت ندهید.
صبر را تمرین کنید
شما مجبور نیستید به هر چه مردم می گویند یا انجام می دهند واکنش نشان بدهید. صبر یکی از بهترین ابزار هایی است که باید به آن مجهز شوید.
نقد دیگران را بخواهید و تمرین کنید که اهمیت ندهید
از دیگران دعوت کنید و بخواهید که نظر بدهند! از آن ها بپرسید نظرشان در مورد یک موضوع خاص چیست و یاد بگیرید که هر چه می گویند شخصی تلقی نکنید. هر چه نقد و نظر بیشتری دریافت کنید، بازخورد بیشتری می گیرید، اما نسبت به آن ها کم کم حساسیت زدایی هم می شوید و این بخشی از رشد طبیعی روحیه شما می شود.
از منطقه ی امن و راحت خود بیرون بزنید
سعی کنید خود را در معرض چیز هایی قرار دهید که با آن ها راحت نیستید یا فکر می کنید دوست ندارید! حتی تماشا کردن فیلمی که فکر می کنید از آن متنفرید یا گوش دادن به نوعی موسیقی که فکر می کنید نمی توانید تحملش کنید یا خواندن کتابی که با نظر نویسنده اش موافق نیستید به شما یاد می دهد که قدرت تحمل تان را نسبت به چیز هایی که مخالف سلیقه تان هستند بالاتر ببرید و حتی شاید متوجه شوید جنبه هایی در این موارد وجود دارد که دوست شان دارید.
به چیز هایی که عصبانی یا دلخورتان می کنند توجه کنید
وقتی می بینید از چیزی عصبانی یا دلخورید، از خودتان بپرسید: «واقعا چه چیز این مسئله ناراحتم می کند؟». جواب این سوال ممکن است کمک تان کند متوجه شوید به چیزی بیشتر از ارزش واقعی اش واکنش نشان می دهید.
دست از فاجعه سازی و بزرگنمایی بردارید
خیلی وقت ها بزرگنمایی کردن مسائل باعث می شود بعضی از افراد دچار حساسیت های بی مورد شوند. آن ها یک موقعیت کوچک و نه چندان مهم را به معضلی بزرگ تبدیل می کنند و همین زمینه ساز هیجانات شدید نیز می شود.
به خودتان اعتماد کنید
تمام مدت به دنبال تائید دیگران نباشید. یادتان باشد که تنها چیزی که مهم است، تائید خودتان است. به خودتان اعتماد کنید و انتخاب های درست را طبق تائید خودتان انجام دهید.
به دنبال این نباشید که یک نفر دیگر درمان تان کند
حساس بودن یک ویژگی روحی و خلقی است، نه یک اختلال پزشکی. پس شما هیچ ایراد یا مشکلی ندارید. البته درست است که افرادی که خیلی حساس و هیجانی اند معمولا دچار آلرژی یا حساسیت هایی نسبت به مواد غذایی، مواد شیمیایی، دارو ها و ... نیز هستند و زودتر دچار استرس و اضطراب می شوند که ممکن است بیمارشان نیز بکند، اما حساس بودن به خودی خود مشکلی نیست که لازم باشد یک نفر دیگر آن را برای تان درمان کند.
آدم های شبیه خودتان را پیدا کنید
احتمالا فکر می کنید کسی به اندازه ی شما حساس نیست، اما واقعیت این است که افراد حساس تر از شما هم وجود دارند و شما تنها نیستید. خیلی از افراد حساس به دلیل این تصور اشتباه که خصوصیت آن ها منحصر به خودشان است، دچار انزوا و گوشه گیری از اجتماع می شوند. اما اتفاقا برای این افراد لازم است که از لاک خود خارج شده و افراد دیگری را که خصوصیات مشابهی با خودشان دارند پیدا کنند. شاید دیگران به تجربیاتی رسیده باشند که شما هنوز نرسیده اید و نگاه و نگرشی داشته باشند که کمک تان کند از حساس بودن تان به نفع خود استفاده کنید.
در هر موقعیتی به دنبال مثبت های ریز و پنهان بگردید و به آن ها توجه کنید
مغز یک فیلتر قدرتمند است که سعی می کند دریافت های شما را از واقعیت ها جدا کند. اگر شما فکر کنید که دنیا مکان خطرناکی است، مغزتان برنامه ریزی شده که به دنبال شواهد خطر بگردد. اگر شما باور کنید که دنیا جای بدی نیست و می توان فرصت های زیادی برای عشق ورزیدن پیدا کرد، مغزتان نیز روی دریافت عشق بیشتر تمرکز خواهد کرد. برای یک آدم حساس، هر چه محیط منفی تر باشد، رنج و ناراحتی نیز بیشتر خواهد بود. اما عکس این مطلب نیز درست است یعنی هر چه پیرامون تان مثبت های بیشتری را بینید، شادتر خواهید بود.
افکار ما محرکی برای سیستم عصبی مان هستند. یکی از مهم ترین کار هایی که آدم حساس می تواند انجام بدهد این است که نسبت به افکار منفی خودش آگاه باشد و آن ها را نادیده نگیرد، زیرا در برابر هر چیزی مقاومت کنید، ماندگارتر خواهد شد. افکار منفی تان را بشناسید، اما رهای شان کنید و خودتان را در افکار مثبت غرق نمایید و در موقعیت هایی خود را قرار دهید که به شما احساس خوب و آرامشبخش می دهند.
با خودتان مهربان باشید
از آنجایی که آدم های حساس به شدت مهربان و همدل اند، بیشتر اوقات راحتی دیگران را به راحتی و رضایت خود ترجیح می دهند. ضمنا این افراد بزرگ ترین منتقد خودشان هستند. شما اگر آدم حساسی باشید به خودتان فشار زیادی می آورید و تا آخرین حد توان تان تلاش می کنید، سپس اگر موفق نشوید خودتان را به باد انتقاد و سرزنش می گیرید و جوری خود را قضاوت می کنید که هرگز در مورد دیگران این کار را نمی کنید.
کنترل سرزنش گر درون برای مهربان بودن با خود کافیست. اما برخلاف باور عمومی، نباید با بی رحمی و تندی این کار را انجام دهید. ژرف اندیشی یکی از نعمت هایی است که دارید، پس چرا از قدرت آن استفاده نکنید؟ با گوش دادن به افکارتان بدون اینکه آن ها را قضاوت کنید، کنترل شان کنید و سپس به سمت افکاری بچرخید که هیجانات مثبت تری را در بدن تان برانگیخته می کنند. وقتی احساس بهتری پیدا کنید، بهتر می توانید رفتار هایی در پیش بگیرید که مراقب خود و دیگران باشید.
افراد حساسی که موفق اند با خودشان همان اندازه مهربان اند که با دیگران. شاید اول خودخواهانه به نظر برسد، اما این طور نیست. اگر صدای سرزنش گر درون تان سعی دارد ارزش های تان را کم جلوه بدهد، با مهربانی جوابش را بدهید.
خط قرمزهایتان را مشخص کنید
افراد حساسی که موفق اند، حد و مرز های شخصی شان معلوم است و پای آن می ایستند. اگر با خود در جدالید که چگونه اول به نیاز های خودتان رسیدگی کنید، پس باید مهارت «نه» گفتن با احترام و محبت را تمرین کنید و برای خودتان احترام بیشتری قائل باشید و اراده کنید و به این باور برسید که راضی نگه داشتن دیگران مقدم بر راضی نگه داشتن خودتان نیست.
عادت های سالمی برای خود ایجاد کنید که متناسب با نیازهای تان باشند
ساعت ها طولانی کار کردن، اهمیت ندادن به تغذیه، از خواب و استراحت زدن و صرفنظر کردن از باشگاه رفتن برای رسیدگی به درخواست یک دوست، تله هایی هستند که یک آدم حساس به راحتی گرفتارشان می شود.
ضمنا برخی از عادت های ظاهرا سالم واقعا برای سیستم عصبی سخت و دشوارند، مثلا تمرینات سنگین ورزشی که همرا به تغذیه ی مناسب با استراحت کافی نیستند. اگر بیش از حد به بدن خود فشار بیاورید و از آن طرف، به خودتان خوب رسیدگی نکنید، در معرض بیماری های مزمن قرار می گیرید.
شما باید عادت هایی برای خود ایجاد کنید که واقعا روح و جسم تان را تغذیه کنند. اگر مشکلی در سطح انرژی خود دارید حتما علت را بررسی کنید، مثلا شاید بی انرژی بودن تان ناشی از کمبود خواب باشد یا شاید برای تفریحات مورد علاقه تان وقت صرف نمی کنید.
4 سال پیش