ساعدنیوز
ساعدنیوز

روایت خواهر خبرنگار مقتول از روز قتل / قاتل اعتراض کرد چرا وارد خانه من شدید!

  سه شنبه، 22 آبان 1403 ID  کد خبر 418486
روایت خواهر خبرنگار مقتول از روز قتل / قاتل اعتراض کرد چرا وارد خانه من شدید!
ساعدنیوز: خبر قتل بانوی 52 ساله‌ با ضربات چاقو و دمبل توسط همسرش روز یکشنبه 20 آبان منتشر شد؛ او «منصوره قدیری‌جاوید» خبرنگار و پژوهشگر خبرگزاری ایرنا بود.

به گزارش سرویس حوادث پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از ایرنا، انتشار خبر قتل هولناک یک زن در شمال پایتخت روز یکشنبه 20 آبان رسانه‌ها را بهت‌زده کرد؛ طبق اعترافات همسر این خانم، انگیزه و عامل وقوع این جنایت مشاجره خانوادگی عنوان شد اما زمزمه این رخداد جنایی آن زمان پررنگ‌تر شد که مشخص شد مقتول «منصوره قدیری‌جاوید» خبرنگار و پژوهشگر خبرگزاری ایرنا بوده و همسرش نیز پروانه وکالت داشته است البته بارها مقامات قضایی اعلام کرده‌اند که شغل و پیشه اشخاص در اتهام انتسابی تاثیرگذار نیست و هر فردی ممکن است در هر جایگاه و موقعیت اجتماعی مرتکب بزه شود؛ به هر روی از آن جهت که طرفین این رخداد به لحاظ پایگاه اجتماعی مطمح نظر بودند، بازتاب این خبر در رسانه‌ها نمود بیشتری پیدا کرد.

با انتشار این خبر در خبرگزاری ایرنا همه بهت زده، همکاران شوکه از اینکه شاید اشتباهی رخ داده باشد یا تشابه اسمی باشد با چشمانی گریان به دفتر کار او در طبقه پنجم رفتند. متاسفانه این خبر تلخ صحت داشت حتی در لحظات اولیه انتشار خبر بسیاری از همکاران در ایرنا نمی‌دانستند که خانم قدیری جاوید دقیقا کدام یک از همکاران است و دنبال عکسی از او بودند. چهره‌ای متین و محجوب که همیشه لبخندی بر لب داشت. زمزمه این رخداد جنایی آن زمان پررنگ‌تر شد که مشخص شد مقتول «منصوره قدیری‌جاوید» خبرنگار و پژوهشگر خبرگزاری ایرنا بوده و همسرش نیز پروانه وکالت داشته است. ایرنا به سوگ نشست اشک و ماتم خانواده ایرنا را فرا گرفت و ایرنا به سوگ نشست. هر لحظه که در برخی از رسانه‌ها جزئیات بیشتر از این واقعه هولناک جنایی منتشر می‌شد؛ غلیان احساسات و افسوس‌ها و دریغ ها و سوالات و ابهامات هم بیشتر می شد؛ یعنی چه شده که همکارمان که هر روز در کنار ما بود روز شنبه سرکار نیامد و ... . ابعاد این حادثه تنها به ایرنا محدود نشد و روح جمعی رسانه‌های کشور را نیز جریحه‌دار کرد تا جایی که بسیاری از رسانه‌های مجازی و مکتوب به این مهم پرداختند و سوالاتی از باب خشونت خانگی، خشونت علیه زنان، طلاق و از همه مهمتر سونوشت لایحه «پیشگیری از آسیب دیدگی زنان و ارتقای امنیت آنان در برابر سوء رفتار» مورد پرسش قرار گرفت.

روح بلند همکارمان پرکشید و پیکرش روز دوشنبه 22 آبان در خانه ابدی آرام گرفت؛ منصوره با صبر و مهر مادری، بغض‌های فروخورده و ترس‌های هر روز رفت اما ممکن است زنانی با وضعیت منصوره هر روز در اطراف ما باشند از اینرو در ادامه اظهارات خواهر مقتول به جهت بیان روایت دقیق و با هدف تنویر افکار عمومی از وقوع یک قتل ناگوار آمده است. خانم منصوره قدیری جاوید، در خانواده به «فلور» مشهور بود. خواهر او که به واسطه ارتباط نزدیک با او همیشه همراه او بوده است، می‌گوید: با توجه به تسلط شوهر خواهرم و خواهر او به قوانین و فنون وکالت، نگرانیم از عقوبت خلاص شود و درخواست قصاص داریم.

او روز وقوع حادثه را چنین روایت می‌کند: «حوالی ساعت 12 بود که همکار منصوره با من تماس گرفت و از من پرسید، چرا خواهرت امروز سر کار نیامده است؟ آن روز من و منصوره ساعت 5 بعد از ظهر وقت دکتر داشتیم و قرار بود به خیابان کارگر برویم. بنا داشتم جلوی محل کارش با او قرار بگذارم. وقتی همکارش از غیبت او خبر داد، من با منصوره تماس گرفتم اما جواب نداد. به بهانه‌ای با مادرم تماس گرفتم تا ببینم از منصوره خبر دارد یا نه که او هم خبری نداشت. با برادرم تماس گرفتم و گفتم از منصوره خبر داری یا نه؟ چون از محل کار او با من تماس گرفتند و گفتند که امروز سر کار نرفته است؛ دلشوره داشتم. برادرم گفت چه کار کنیم؟ گفتم می‌خواهم به خانه او بروم. 6 سال یا بیشتر بود که همسر منصوره با ما ارتباط خانوادگی نداشت و ما فقط خواهرم را بیرون از منزلش می‌دیدیم. همه خانواده اختلافات او و همسرش را می‌دانستند؛ با برادرم به سمت منزل او راه افتادیم و نزدیک ساعت 4 بود که به درب منزل منصوره رسیدیم.

چون شرایط را می‌دانستم، گفتم اگر زنگ در را بزنم ممکن است از آیفون تصویر مرا ببینند و در را باز نکنند؛ به همین خاطر زنگ طبقه پنجم را که صاحبخانه ساکن است، زدم و گفتم مستاجرتان در را باز نمی‌کند که ایشان گفت باید زنگ سرایداری را بزنی. زنگ سرایدار را زدم و در باز شد و از در پارکینگ وارد شدم. سرایدار از من پرسید کجا می‌روی؟ حق نداری از پارکینگ به داخل بروید. به او توضیح دادم که از صبح خواهرم گم شده و در جستجو برای یافتن او هستم و می‌خواهم ببینم خانه است یا نه؟ این موضوع را که گفتم، سرایدار همراه من به طبقه بالا آمد. درب آکاردئونی واحد باز بود و درب چوبی بسته بود. با دست و انگشترم محکم به در کوبیدم اما در را باز نمی‌کردند؛ در حالی که با سرایدار مشغول صحبت بودم، یکباره در باز شد و شوهر خواهرم که گوشی دستش بود، با خونسردی و ظاهری مرتب جلوی در آمد. با این که 6 سال یا بیشتر بود او را ندیده بودم، اصلا از دیدن من تعجب نکرد. از او پرسیدم منصوره کجاست؟ با بی‌تفاوتی گفت با پسرم به سینما رفته‌اند. گفتم تلفنش را جواب نمی‌دهد. گفت حتماً سایلنت است.

روز شنبه بسیار بعید بود منصوره به سینما برود و تازه ساعت 5 با من قرار داشت و وقت دکتر داشتیم. اینجا بود که شک کردم. به دروغ به او گفتم در خیابان بودم و کیف مرا زدند؛ آمده بودم که از منصوره پول نقد بگیرم. از او پرسیدم که شما پول نقد ندارید؟ گفت پول نقد ندارم اما می‌توانم کارت به کارت کنم که من گفتم کارت‌های بانکی مرا در کیفم زدند و کارت همراهم نیست. پرسید پس می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم با پسرم تماس می‌گیرم و از او می‌خواهم که برای من اسنپ بگیرد. به من گفت بیا داخل بنشین تا من برایت اسنپ بگیرم که قبول نکردم. به دلیل اینکه نمی‌خواستم برادرم با شوهر خواهرم روبرو شود؛ او در کوچه منتظر ایستاده بود؛ از پله‌ها پایین رفتم و شوهر خواهرم همچنان ایستاده بود و در را نمی‌بست.

به محض اینکه جلوی در نزد برادرم رسیدم از گوشی منصوره به من پیام داد. برای من نوشته بود که گوشی من در جوی آب افتاده و نمی‌توانم تلفن‌ها را جواب دهم. برایش نوشتم منصوره کجایی؟ جواب داد: بیرونم. برای او نوشتم من جلوی خانه شما هستم. پاسخ داد: نگران شدی؟ این پیام را که دیدم متوجه شدم که او نیست؛ چون ادبیات و بیان او را می‌شناختم. متوجه شدم که گوشی دست همسرش است. از او سوالی درباره موضوعی پرسیدم که بین خودمان بود و جواب نداد؛ از اینجا بود که مطمئن شدم گوشی دست همسرش است. برادرم گفت من اینجا می‌مانم اما تو اسنپ بگیر و به خانه برگرد؛ اما چون نگران بودم در نبودنم با برادرم روبرو شود، گفتم بیا با هم به خانه برویم و اگر منصوره با من تماس گرفت و صدای او را شنیدم که هیچ؛ اما اگر تماسی نگرفت، دوباره به اینجا برمی‌گردیم. وقتی به منزل رسیدم و همسرم نگرانی مرا دید و گفتم از صبح از خواهرم بی‌خبر هستم، گفت برای چه به خانه برگشتی؟ باید با پلیس تماس می‌گرفتید؛ نگرانی‌ها و دلشوره‌هایم بیشتر شد. با برادرم تماس گرفتم و بعد از هماهنگی، همراه او، همسرم و پسرم حدود ساعت 9 به درب منزل آنها رسیدیم. باز هم هرچه در زدیم، باز نکرد. ناچار با پلیس تماس گرفتیم؛ پلیس هم هرچه در زد، در را باز نکرد.

از مامور پلیس خواستیم در را باز کنند که گفت امکان این کار را ندارند و باید حکم قضایی داشته باشند. همان موقع به کلانتری رفتند و حکم ورود به منزل گرفتند؛ گویا با پلیس جنایی هم تماس گرفتند. آتش‌نشانی هم آمد؛ صاحبخانه به آتش نشانی گفت درب منزل را بشکنید. صاحبخانه و همسایه روبه‌رویی واحد خواهرم هم حضور داشتند. همسایه واحد روبرویی گفت، ساعت هشت صبح در این خانه دعوا شد و ما صدای خانم را شنیدیم. آتش‌نشانی در را شکست و با تعجب دیدیم همسر خواهرم پشت در است؛ پسرش هم در اتاق بود و وقتی در باز شد، هولناک جلوی در آمد. با اینکه این همه داد زدیم و در زدیم، تا در باز شد، همسر خواهرم گفت چه خبر است و اعتراض کرد که چرا وارد خانه من شده‌اید؟ به پسر خواهرم گفتم مادرت کجاست؟ گفت پدرم گفته او در بیمارستان بستری شده؛ به او گفتم اما پدرت به من گفت که تو با او امروز سینما بودید. نگاهی به پدرش انداخت و متوجه شد به او دروغ گفته است.

قگویا قاتل صبح پسرش را از خانه بیرون برده و قبل از اینکه منصوره به سر کار برود، به خانه برگشته و او را تنها گیر انداخته و به قتل رسانده است. بعد مجدد پسرش را به خانه آورده و به مدرسه هم نفرستاده است. به او گفته بود مادرت اتاق خواب را سمپاشی کرده و نباید در آن اتاق بروی و در تمام مدت پسرش هم در خانه بوده است. همسایه روبرویی گفت، به چشمی درب منزلم چسب قطره‌ای چسبیده است؛ در حالی که صبح چنین چیزی نبود. گویا می‌خواسته همسایه‌ روبرویی انتقال جنازه را نبیند و ماشین هم جلوی در آماده بوده که جنازه را به بیرون از خانه ببرد. رفتن من فقط توانست منصوره را از اینکه جنازه اش را بسوزاند نجات دهد. در برخی خبرها آمده است که او گفته من بعد از کشتن همسرم می‌خواستم فرزندمان را هم بکشم و خودکشی کنم اما بعد پشیمان شدم و با پلیس تماس گرفتم؛ در حالی که اینطور نبود و با حکم قضایی و توسط آتش‌نشانی در باز شد.

سایر اخبار حوادث را اینجا بخوانید.

دیدگاه ها

  دیدگاه ها
پربحث های هفته   
افسانه چهره آزاد: روزی که ازدواج کردیم به خانواده گفتیم از ما بچه نخواهید چون من و شاهرخ تصمیم داریم که هیچ وقت بچه دار نشویم با اینکه خیلی بچه‌ها را دوست دارم+فیلم (131 نظر) الهام چرخنده: نشون به اون نشون که شهربانو منصوریان گفت من از بسیج ورزشکاری هستم من هم دو تا ربع سکه برای شما دادم از جیب خودم/ لال شده بودم عین مرده! من تهدیدت نمیکنم +فیلم (74 نظر) پاسخ جالب رهبر معظم انقلاب به سوال چالشی؛ حکم شرعی استفاده از ظروف به جای آلات موسیقی در عروسی‌ها توسط زنان و شنیده شدن توسط مردان چیست؟ (49 نظر) (ویدئو) ژاله صامتی: جوونیام وقتی وارد حرفه بازیگری شدم، اصلا خوشگل نبودم، میتونستم خونه‌نشین بشم/ از خانوادم به خاطر اعتمادبه‌نفسی که بهم دادن ممنونم (45 نظر) مات و مبهوت موندن رضا گلزار از دیدن همزاد خودش/ چقدرم که شبیه همدیگه هستن!+عکس (37 نظر) عصبانیت علی دایی از سوال یک خبرنگار و ترک نشست خبری/ میگه:من بردم و میرم، تو اصلا در حد و عددی نیستی که بخوای اینجا شروع بکنی این حرف ها رو زدن (33 نظر) گلوریا هاردی: ساعد وقتی گرسنه هست اصلا تحمل نداره باید سریع غذا بخوره/ من غذاهای فرنگی بلدم اما الان بیشتر غذاهای ایرانی درست می کنم (31 نظر) نامه شکرگزاری و خوشحالی سیدمحمد خاتمی از خبر موفقیت‌آمیز بودن عمل جراحی رهبر معظم انقلاب+ عکس (27 نظر) نصرالله رادش: من هم خیلی زشتم هم معتادم میخوام همه بدونن ولی راحت میگم غلط کردم سیگار بهتر از هروئینه!+فیلم (26 نظر) بهنوش بختیاری: من دیگر مادر نمیشوم و شانس این را ندارم که مادر شدن را تجربه کنم ولی من از همسر خیلی شانس آوردم ! (25 نظر) نفیسه روشن: کل سال برق نداریم من نمیدونم لوازم خانگی ما بسوزه کی میخواد جواب بده (25 نظر) گلوریا هاردی: آرزوی من این هست که کشور ایران و فرانسه با هم دوست باشند و روز به روز روابط بهتر و نزدیک تری داشته باشند، همان طور که حالا هم خوب هستند (23 نظر) تیکه سنگین پژمان جمشیدی به فردوسی پور:آقا ولم کن من اصلا بازی ملی ندارم، هر دفعه من رو سکه پول میکنی جلو مردم!/همینجوری میرفتی حقتو از تلویزیون میگرفتی الان برگشته بودی! (22 نظر) اشعار فارسی استاد شهریار؛ قسمت 1- پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند+ متن صوتی با صدای اشکبار و پراحساس استاد (22 نظر) هواداران زن پرسپولیس بعد از باخت / استقلال باخت، باخت، باخت هوادارا گفتن عیبی نداره ما استقلال نیستیماا، اینجا پرسپولیسه حواستون باشه بازیکنای عزیز (22 نظر)
تیتر امروز   
فال قهوه با نشان روز شنبه 24 آذر ماه 1403
فال شمع روزانه امروز شنبه 24 آذر 1403
فال روزانه امروز شنبه 24 آذر ماه 1403
نقدی بر پاسخ غیرمنطقی وزیر صمت به اعتراض منطقی پزشکیان
دستور مجدد «مازوت سوزی» دستور کشتن مردم بود!
ضیافت باشکوه سرمربی تیم تراکتور به مناسبت صدرنشینی/ همه سرخ پوشان شام مهمان اسکوچیچ!
فال ابجد روزانه شنبه 24 آذر 1403
فال انبیاء روزانه شنبه 24 آذر ماه 1403
فال حافظ با تفسیر امروز شنبه 24 آذر 1403+فیلم
ماساژ گردن، جان خواننده جوان را گرفت
مقایسه خودرو / مقایسه کامل جک S5 و چری تیگو 5
ختم قرآن / تلاوت قرآن کریم؛ حزب 18- آیات 58 تا 87 سوره نساء + معنی و تفسیر آیات
داستان های عاشقانه؛ قصه خسرو و شیرین جلد 2 قسمت دوم: "گریختن شیرین از نزد مهین بانو و دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار" + فایل صوتی
(عکس) بلاگر اسرائیلی مشغول اسکی بازی در مناطق اشغال شده سوریه توسط ارتش اسراییل!
اشعار خواندنی؛ شاهنامه فردوسی: جمشید - بخش 4؛ از آن پس برآمد ز ایران خروش / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر نسخه های کهن
منتخب روز   
سفر به عصر قاجار؛ افشای راز تابلوی چهره‌نگار ناصرالدین شاه / دو اثر تاریخی از یک عکس + عکس چالش کدوم خودرو بهتره/ صفر تا صد جدیدترین جانشین پژو 206، سوزوکی سوییفت، در برابر پژو 207i شش سرعته اتوماتیک/ از طراحی ظاهری تا ایمنی و آپشن‌های رفاهی اشعار فارسی استاد شهریار؛ قسمت 2- پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری!/ ماجرای نامه عاشقانه‌ی پری و روزی که استاد این شعر را سرود نگاهی به چیدمان شیک خونه دوبلکس شاهرخ استخری و همسرش در بلژیک/ سلیقه سپیده خانوم تو انتخاب فنجون‌ نعلبکی‌های عشق؛ غوغا کرده سرکرده فرقه چند همسری به حبس ابد محکوم شد (ویدئو) جشن تولد 58 سالگی مجلل و شاهانه مازیار لرستانی در بالن/ سومین سال تولد واقعی‌ام! پاسخ سرپرست تیم پزشکی رهبر معظم انقلاب به یک سوال پرطرفدار؛ آیا رهبری موبایل دارند؟+ویدیو نگاهی به ژست و استایل شیک پاییزی بازیگران سریال «کیمیا»/ از نیکی کریمی و مهراوه شریفی‌نیا گرفته تا مهدی پاکدل و امیرحسین آرمان و پوریا پورسرخ سفر به عصر قاجار؛ از اردوی همایونی در جاده چالوس و حاکمیت پسرش در کودکی تا عکاسی ناصرالدین شاه از زنان حرم سرایش + عکس (ویدئو) سمانه پاکدل، همسر هادی کاظمی: دوران نوجوانی دزدی می‌کردم/ مجید صالحی دزدی سمانه پاکدل از همکارش را هم لو داد! دعوای المیرا شریفی‌مقدم و کارشناس روی آنتن برنامه/ مردی که بین درخواست همسر و حرف مادرش گیر کرده چیکار میتونه میکنه؟ کیهان: سوریه به ایران بدهی ندارد و ایران به سوریه وام نداده