متن آهنگ شکوه اندوه از علی زند وکیلی
شادم که در شرار تو می سوزم شادم که در شرار تو میسوزم شادم که در خیال تو می گریم شادم که بعد وصل تو باز اینسان در عشق بی ضوال تو می گریم پنداشتی که چون ز تو بگسستم پنداشتی که چون ز تو بگسستم دیگر مرا خیال تو در سر نیست اما چه گویمت ،که جز این آتش بر جان من شراره دیگر نیست شب لحظه ای به ساحل او بنشین تا رنج آشکار مرا بینی شب لحظه ای به سایه ی خود بنگر تا روح بی قرار مر بینی غم نیست گر کشیده سایه سر بین من و تو پیکر صحرا غم نیست گر کشیده سایه سر بین من و تو پیکر صحرا من آن کبوترم که به تنهایی پر می کشم به پهنه ی دریاها در دل چگونه یاد تو میمیرد یاد تو یاد عشق نخستین است یاد تو آن خران دل انگیز است کور را هزار جلوه رنگین است اما ،من آن شکوفه ی اندوهم که از شاخه های روی تو میرویم شب ها تو را در گوشه ی تنهایی در یاد آشنای تو می جویم