پذیرش زیان یکی از سخت ترین موارد در معامله گری است. بیشتر وقت ها چیزی که باعث موفقیت سرمایه گذاران می شود، انتخاب بهترین گزینه سرمایه گذاری نیست بلکه توانایی آن ها در فروش سهام در زمان مناسب است. انتخاب زمان فروش سهام، کار بسیار سختی است. زیرا بیشتر افراد به هنگام گرفتن تصمیمات معاملاتی، هیجانی عمل می کنند. ترس و طمع، عمده ترین احساسات مخرب معامله گران در زمان فروش سهام است. توانایی کنترل این احساس ها، کلید اصلی تبدیل شدن به یک معامله گر برتر به شمار می رود. مثلا اگر پس از خرید، سهم افزایش قیمت ۱۰% را تجربه کند و دوباره با وقوع یک موج صعودی، به ۲۰% بالاتر از نقطه ورود هم برسد، بسیاری از افراد حاضر به فروش سهام خود نیستند، زیرا حس می کنند یک افزایش قیمت نجومی در پیش است و در زمان فروش سهام، پول هنگفتی را از دست می دهند! چنین وضعیتی از طمع نشات گرفته و اینکه آن ها در خیال خود می پندارند که مالک یکی از برترین سهام بازار هستند. در طرف مقابل هم تقریبا چنین شرایطی وجود دارد. چون نسبت به سهام تعصب داشته و از پذیرش اشتباه و زیان، واهمه دارند، حتی با افت قیمت و برقراری روند نزولی هم از معامله خارج نمی شوند.
برخی سیگنال های زمان فروش سهم:
یک سری سیگنال ها در خصوص زمان فروش سهم وجود دارد که معمولا برای سرمایه گذارانی که به دنبال هدف های کوتاه مدتی در سهم هستند بسیار کارا و مناسب به حساب می آید و می تواند به گونه ای سیگنال هایی برای فروش مد نظر قرار گیرد که قصد داریم در این نوشتار در خصوص آن صحبت کنیم. حال در این نوشتار قصد داریم به این سوال سرمایه گذاران پاسخ دهیم که چه زمانی سهم خود را بفروشیم.
نگاه به روند قیمت گذشته سهم
در تشخیص زمان مناسب برای فروش سهم، تحلیل تکنیکال یکی از ابزارهای کاربردی می باشد. یکی از موضوعات اساسی برای سرمایه گذاری در بازار سرمایه دانش تحلیل تکنیکال می باشد که این علم در واقع حرکت گذشته سهام شرکت ها به حساب می اید و سرمایه گذاران با استفاده از نمودار قیمتی سهم و رسیدن به محدوده های مقاومتی اقدام به فروش سهم خود میکنند. البته برای برخی از سرمایه گذاران محدوده مقاومتی صرفا به عنوان رصد قیمتی سهم می باشد و اینکه در محدوده مقاومتی حجم معاملات و تغییرات قیمتی آن به چه صورت است و پس در خصوص فروش ان تصمیم گیری می کنند و هر محدوده مقاومتی را به منزله فروش سهم در نظر نمی گیرند.
فروش بر اساس ارزش واقعی سهام
ارزش ذاتی سهام به ارزش فعلی جریانات نقدی اتی شرکت بستگی دارد، تخمین جریانات نقدی اتی و سپس تنزیل ان به حال حاضر، با توجه به این که نیازمند در نظر گرفتن مفروضات است، همراه با ریسک عدم تحقق است.ارزش هر سهم از سهام، درنهایت به ارزش فعلی جریان های نقدی آتی شرکت بستگی دارد. ارزش گذاری همیشه درجه ای از عدم دقت را به همراه دارد چراکه آینده نامشخص است. به همین دلیل است که سرمایه گذاران به شدت به مفهوم حاشیه امنیت در سرمایه گذاری اعتماد دارند.
این روش بیشتر در میان معامله گران ارزشی رواج دارد. نکته مهم در استفاده از این استراتژی، ارزش گذاری سهام با استفاده از نسبت های رایج در تحلیل بنیادی مانند نسبت قیمت به درآمد، قیمت به ارزش دفتری یا قیمت به فروش است. سپس در صورتی که قیمت، کمتر از ارزش واقعی باشد، سرمایه گذار اقدام به خرید نموده و رسیدن قیمت به سطح ارزش واقعی، نقطه خروج محسوب می شود. یکی از مهم ترین مزایای این روش، خرید نکردن به هنگام وجود حباب قیمت ها است. این استراتژی یک نقطه خروج از پیش تعیین شده محسوب می شود. مثللا، یک سرمایه گذار، سهام شرکت وال مارت را با نسبت قیمت به درآمد ۱۳ خریداری می کند.
بررسی اطلاعات تاریخی شرکت نشان می دهد، میانگین ۵ سال اخیر نسبت قیمت به درآمد برای این سهام، ۱۵٫۸ بوده است. با فرض اینکه عدد میانگین به دست آمده برای این نسبت، نشان دهنده ارزش واقعی شرکت بر اساس این شاخص باشد، رسیدن به این سطح، نقطه زمان فروش سهام محسوب می شود. بنابراین می بینیم که بر اساس یک روند مشخص و فرضیه ای به نسبت معقول، می توان منطقی سرمایه گذاری کرد.
مثال:
فرض کنید شما به عنوان تحلیلگر، صورت های مالی یک شرکت را بررسی کرده اید و سود را در سناریوی کارشناسی ۲۰۰ تومان براورد کرده اید و با توجه به ارزش یابی سهام براورد می کنید قیمت به محدوده ۱۰ هزار تومان برسد، تحلیل شما، به شما کمک می کند اگاهی بیشتری از مسیر سرمایه گذاری داشته باشید، لذا اگر این سهم در مسیر رسیدن به قیمت مد نظر شما نوساناتی نیز داشته باشد از انجائی که شما مبتنی بر تحلیل دست به خرید زده اید، نگرانی ایی از این نوسانات نخواهید داشت، البته یک نکته بسیار مهم فراموش نکنید:
این که شما تحلیل کنید و این تحلیل به شما کمک کند افق سرمایه گذاری خود را بلند مدت کنید، خوب است، اما خوب تر و درست تر ان است که هیچ کسی توانایی پیش بینی اینده بلندمدت را ندارد، لذا همواره باید مفرضات و تحلیل خود را مرور کنید و ببینید دلائلی که به خاطر ان ها اقدام به خرید سهام کردید هنوز پابرجاست یا خیر، فرض کنید شما سهام شرکتی را میخرید که صادرات محور است و شما پیش بینی کردید نرخ محصول ان شرکت در روندی صعودی با شیب ملایم برای مثال از ۳۵۰ دلار به ۴۰۰ دلار می رسد، از سویی دیگر نرخ دلار نیز با شیبی ملایم در طول یک سال از ۱۵ هزارتومان به ۲۰ هزار تومان می رسد، تا زمانی که متغیرها و شواهد در راستای پیشبینی شما باشد، شما می توانید در سرمایه گذاری خود باقی بمانید، اما اگر طی یک اتفاق پیش بینی نشده، نرخ جهانی محصول به کف های تاریخی برسد و رشد نرخ دلار نیز متوقف شد، مفروضات تحلیل شما نیز دستخوش تغییر خواهد شد، لذا در این موقعیت تحلیل شما نیز باید تغییر کنید، به بیان دقیق، به تحلیل خود تعصب نداشته باشید، به درست بودن یا نبودن ان تعصب داشته باشید و مدام ان را انالیز کنید.
به عنوان مثالی دیگر، تحلیلگر بنیادی با استفاده از متغیرهای اثر گذار بر صورت های مالی شرکت، سود کارشناسی سهم را ۲۲۰ تخمین میزند و انتظار رسیدن قیمت سهم به ۱۵۰۰ تومان را در ۶ ماه آینده دارد. این سرمایه گذار چون با تحلیل سهم خریده است و اعتقاد رسیدن قیمت سهم به محدوده مورد نظر را دارد نگرانی بابت نوسان قیمت در بازه زمانی ۶ ماهه ندارد و در انتظار رسیدن قیمت سهم به محدوده ۱۵۰۰ برای فروش است و به همین دلیل بهترین زمان فروش سهم خود را می داند.
حجم معاملات روزانه
هر سهمی در روز دارای یک میانگین قیمتی است. چنانچه قیمت سهم از این میانگین قیمتی با یک اختلاف قابل توجه، کمتر و یا بیشتر شود، می تواند بیانگر شروع تغییرات در قیمت سهم باشد. چنانچه با افزایش ارزش سهم، حجم معاملات کاهش یابد، می تواند نشان از کاهش قیمت آن سهم در آینده نزدیک باشد. درواقع این حالت می تواند زمان مناسبی برای فروش سهم باشد. در این زمینه توجه به واگرایی منفی در اندیکاتور OBV میتواند کمک کننده باشد. البته فقط به حجم معاملات روز نمی توان بسنده کرد و باید فاکتورهای دیگری را نیز در کنار آن بررسی نمود.
عدم زمان بندی بازار
برای این که بتوانید در زمان مناسب سهام خود را بفروشید، نیازی به زمان بندی بازار ندارید. تا کنون کسی نتوانسته است که در کف قیمت سهامی را بخرد و در بالاترین قیمت بازار آن را به فروش برساند. بیشتر سرمایه گذاران که مدت زیادی است در این بازار فعالیت دارند، به جای زمان بندی تمرکز خود را بر روی آن می گذارند که سهامی را در یک قیمت مشخص خریده و در قیمتی بالاتر از قیمت خرید خود بفروشند.
فروش بر اساس وخامت اوضاع بنیادی
این استراتژی خروج بسیار شبیه به روش اول است، اما اینجا زمانی فروش اتفاق می افتد که روند نامطلوبی بر امور داخلی شرکت حاکم شده باشد. در این روش خروج، سرمایه گذار بر اساس شاخص های بنیادی مشخصی چون وضعیت ترازنامه، نقدینگی و نسبت های پوشش بدهی، وضعیت شرکت را رو به افول ارزیابی می کند و به این نتیجه می رسد که روند رو به رشد شرکت، متوقف شده و زمان فروش این سهام، فرا رسیده است. مثلا فرض کنید سهام یک شرکت خدماتی که سوددهی بالا و مداومی دارد را خریداری کرده اید. تا زمانی که این روند برقرار است شما به خاطر سود سهام و ثبات فعالیت این شرکت، سهامداری می کنید. هنگام خرید، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ۱ بود که به مرور زمان عملکرد شرکت افت کرده و این نسبت به ۱٫۴ رسیده است. در این حالت شما برای حفظ سرمایه خود، یک قانون برای خروج از سهم وضع می کنید. مثلا با خودتان قرار می گذارید که اگر این نسبت به کمتر از ۱ یا بیش از ۱٫۵ برسد، سهام خود را می فروشم. چون رسیدن این نسبت به هرکدام از آن اعداد، نشان دهنده اوضاع نامناسب بنیادی شرکت است و با این وضعیت، سرمایه شما در معرض خطر قرار می گیرد.
فروش بر اساس فرصت بهینه
این استراتژی مختص افرادی است که به صورت مداوم مشغول پایش و تحلیل بازار هستند و فرصت های جدید را به سرعت کشف می کنند. در این روش باید همواره ریسک، بازده و شرایط سهام موجود در سبد سرمایه گذاری خود را بررسی کنید. هنگامی که در بازار یک موقعیت مناسب برای ورود مشاهده کردید باید به سرعت به پرتفوی خود مراجعه کرده و اگر سهامی دارید که انتظار خاصی از آن نمی رود یا شرایط بدتری نسبت به موقعیت جدید دارد، همه یا قسمتی از آن را جایگزین کنید. هدف اصلی، داشتن یک سبد سهام بهینه است.
چگونه برای سود آوری سهام بفروشیم؟
منظور از سودگیری، فروش سهامی است که قیمت آن بالاتر از قیمت خرید ماست. به عبارت دیگر با سرمایه گذاری بر روی آن سهم سود بدست آورده ایم. ولی باید بدانیم تا زمانی که به فروش سهم اقدام نکرده ایم سود ما قطعی نشده، چرا که هر آن ممکن است قیمت سهم کاهش بیاید.برخی از افراد اصطلاح “سیو سود” را زمانی که سهام در موقعیت مناسب برای فروش و کسب سود است به کار می برند.
در این مورد روش هایی وجود دارد که به ما کمک می کند نقطه مناسب برای سودگیری را پیش بینی کنیم.اول از همه، با توجه به روند گذشته سهم و مطالعه متغیرهای مختلف بازار همانند حجم معاملات، تعداد خریداران، عرضه و تقاضا و … می توان الگوهایی را بدست آورد که آن سهم خالص بر اساس آنها بالا و پایین می رود.یاد گرفتن این نکته که بهترین فرصت برای فروش سهام به منظور سودگیری چه زمانی است، از مهمترین مهارت های سرمایه گذاری در بورس محسوب می شود.در تحلیل بنیادی، کف و سقف های قیمت سهام بررسی نمی شود و برای بررسی و تشخیص نقطه فروش سهام، استفاده از نمودارها (تحلیل تکنیکال) یک ضرورت است. اما سؤال اصلی این است که چگونه می توان مطمئن شد که قیمت سهم به بالاترین حد خود رسیده است؟
خط میانگین متحرک
خط میانگین متحرک همان قیمت سهام است اما به جای آنکه قیمت را در یک لحظه نشان دهد آنرا بصورت میانگین در یک دوره زمانی خاص نشان می دهد. بنابراین میانگین متحرک در واقع میانگین قیمت سهم در یک دوره زمانی است.مثلاً میانگین متحرک 13 روزه، میانگین قیمت سهام در 13 روز گذشته را نشان می دهد. میانگین متحرک 26 روزه معمولاً به عنوان خطی که بیانگر حداقل قیمت سهم و نقطه حمایت قیمت است تلقی می شود. هرگاه قیمت سهم این کف قیمتی را می شکند و یا پایین تر می آید بیانگر آنست که بازار دیگر رغبتی به خرید این سهم ندارد.
قدرت نسبی
استفاده از خط قدرت نسبی یا RSI نیز یکی دیگر ار روش های تشخیص زمان تغییر جهت قیمت است. در واقع پس از یک دوره رشد قیمت هر گاه قیمت به یک رکود تازه دست پیدا کرد در حالیکه RSI کاهش یافت، این بدان معناست که سهام در حال تغییر جهت است (به این وضعیت واگرایی می گویند).این بدان معناست که در حالیکه قیمت به یک نقطه رکود دست بافته است اما قدرت نسبی سهم برای افزایش بیشتر کاهش یافته است و بنابراین قیمت به زودی تغییر خواهد یافت.
استفاده از کلید قیمت سهم
در این روش، تعداد روزهای متوالی که قیمت سهام روند نزولی دارد، نسبت به تعداد روزهای متوالی که قیمت روند صعودی دارد، محاسبه می شود.
در معادله زیر:
تعداد روزهای متوالی کاهش قیمت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تعداد روزهای متوالی افزایش قیمت.
هر گاه Nr در مقایسه با گذشته افزایش یافت این بدان معنی است که روند رو به رشد قیمت در حال متوقف شدن است و روند منفی به زودی آغاز خواهد شد.