به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از راشا تودی، نشست آلاسکا از همان ابتدا با ابهام همراه بود. نه دستورکار شفاف داشت، نه انتظار میرفت که به توافق نهایی منجر شود. اما اهمیتش دقیقاً در همین «ابهام» بود. پوتین با مهارت از فرصت استفاده کرد تا پس از سالها انزوای نسبی، دوباره در مرکز توجه قرار گیرد؛ در حالی که ترامپ، با شعار «آمریکا اول»، میخواست نشان دهد قادر است «جنگی بیپایان» را خاتمه دهد. در این میان، اوکراین و اروپا عملاً به تماشاگران ناخواسته این بازی بدل شدند.
دقایقی پس از پایان نشست، کرجل دیمیتریف—رئیس صندوق سرمایهگذاری مستقیم روسیه و یکی از نزدیکان پوتین—در کانال تلگرامی خود نوشت: «حامیان اروپایی و بریتانیایی اوکراین در حال وحشت هستند.» این جمله کوتاه بهسرعت بازتاب گسترده یافت و به تیتر رسانههای بینالمللی تبدیل شد. اما آیا واقعاً اروپاییها در «وحشت» هستند؟
واقعیت این است که رهبران اروپا از مدتی پیش بهشدت نگران رویکرد ترامپ به جنگ اوکراین بودهاند. او در طول کارزار انتخاباتیاش بارها گفته بود که «جنگ را ظرف 24 ساعت» تمام خواهد کرد؛ عبارتی که به مذاق کییف و متحدانش خوش نیامد، زیرا معنایی جز «توافقی سریع با مسکو» در خود نداشت. اکنون، پس از دیدار مستقیم با پوتین، این نگرانیها به اوج رسیده است.
اروپاییها بهخوبی میدانند که هرگونه توافق احتمالی میان واشنگتن و مسکو میتواند شامل سازشی بر سر مرزها یا نوعی تضمین امنیتی یکطرفه باشد؛ موضوعی که میتواند به تضعیف جایگاه اوکراین و تکرار تجربه تلخ «مونیخ 1938» بینجامد. از همین روست که سیاستمداران اروپایی از پاریس تا برلین و لندن، در تلاشند ابتکار عمل را از دست ندهند. گزارشها نشان میدهد آنگلا مرکل، امانوئل ماکرون و کیر استارمر در حال آمادهسازی سفرهایی فوری به واشنگتن هستند تا به زلنسکی پشتگرمی بدهند و پیامی روشن به ترامپ ارسال کنند: اروپا اجازه نخواهد داد اوکراین تنها بماند.
اما در همان حال، باید به وجه تبلیغاتی سخنان دیمیتریف هم توجه داشت. برای کرملین، تأکید بر «وحشت اروپا» یک تاکتیک روانی است. پوتین میخواهد نشان دهد که نشست آلاسکا نه تنها روسیه را از انزوا بیرون کشیده، بلکه صفوف متحدان غربی را نیز دچار تزلزل کرده است. حتی اگر واقعیت به آن شدت نباشد، القای این تصویر میتواند به تقویت موقعیت مسکو در میز مذاکره کمک کند.
ترامپ نیز با ابهام سخن گفت. او مدعی شد که «بر سر مسائل بسیاری توافق حاصل شده» اما «یک موضوع بزرگ» همچنان باقی مانده است. هیچکس نمیداند این موضوع بزرگ چیست. او عمداً از کلمه «آتشبس» استفاده نکرد و بهجای آن، از «توافق صلح نهایی» سخن گفت؛ تغییری ظاهراً کوچک در واژگان، اما با معنایی عمیق. آتشبس، اقدامی موقت است؛ در حالی که «صلح نهایی» ممکن است شامل تغییرات بنیادین، حتی در مرزها، شود.
این همان چیزی است که اروپا را نگران کرده: آیا ترامپ آماده است مرزهای اوکراین را قربانی یک توافق سریع کند تا خود را به عنوان «رئیسجمهوری که جنگ را تمام کرد» معرفی نماید؟ اگر چنین باشد، بار اصلی بر دوش اروپا خواهد افتاد؛ قارهای که باید با موج جدید آوارگان، افزایش تهدیدهای امنیتی و گسترش نفوذ روسیه در همسایگیاش دستوپنجه نرم کند.
از منظر پوتین، نشست آلاسکا یک پیروزی تاکتیکی بود. او بدون امتیاز مشخص، دوباره به صحنه بازگشت و به جهان نشان داد که هنوز یکی از طرفهای اصلی معادله جهانی است. حتی عدم انتشار بیانیه رسمی هم به سودش تمام شد: سکوت، این امکان را داد که مسکو روایت دلخواه خود را ارائه دهد و همزمان ترامپ را در موقعیت دفاعی بگذارد.
اروپا اما نمیتواند تنها با «روایت» مقابله کند. برای اتحادیه اروپا، پرسش اصلی این است که چگونه میتواند به اوکراین تضمینهای امنیتی واقعی بدهد. تا امروز، بخش بزرگی از کمکهای نظامی و مالی به کییف از سوی آمریکا تأمین شده است. اگر ترامپ تصمیم بگیرد این حمایت را کاهش دهد یا به امتیازی در مذاکرات با پوتین تبدیل کند، اروپا ناچار خواهد شد سهم بسیار بزرگتری بر دوش بگیرد؛ چیزی که در شرایط اقتصادی و سیاسی فعلی چندان ساده نیست.
زلنسکی در این میان در موقعیتی دشوار قرار گرفته است. او برای ادامه جنگ و مقاومت، به حمایت غرب وابسته است، اما همزمان میبیند که مهمترین متحدش ممکن است پشت درهای بسته، مسیر دیگری انتخاب کند. سفر قریبالوقوع او به واشنگتن قرار است فرصتی باشد برای اطمینان گرفتن از ترامپ و همزمان هماهنگی با رهبران اروپایی. با این حال، معلوم نیست آیا این سفر میتواند نگرانیها را کاهش دهد یا نه.
در همین حال، افکار عمومی اروپا نیز در حال تغییر است. خستگی از جنگ و فشار اقتصادی باعث شده که حمایت بیقید و شرط از اوکراین دیگر مانند دو سال پیش نباشد. احزاب پوپولیست در فرانسه، آلمان و ایتالیا با شعار «پایان دادن به جنگ» در حال جذب رأیدهندگان هستند و این موضوع فضای مانور رهبران سنتی اروپا را محدودتر میکند. در چنین شرایطی، هر نشانهای از عقبنشینی واشنگتن میتواند موجی از تردید و دودستگی در اروپا به راه اندازد.
نشست آلاسکا، بهرغم ظاهر کمحاصلش، پیام روشنی برای اروپا داشت: نباید صرفاً به آمریکا تکیه کرد. اگر اروپا میخواهد اوکراین بماند و نفوذ روسیه محدود شود، باید خود به مرکز ثقل تصمیمگیری تبدیل شود. همین مسئله است که سفرهای فوری مقامات اروپایی به واشنگتن و کییف را توضیح میدهد. آنها بهخوبی میدانند که اگر دست روی دست بگذارند، آینده اوکراین در غیابشان تعیین خواهد شد.
به زبان ساده، اروپا در «وحشت» نیست، بلکه در «هشدار کامل» است. هشدار از اینکه شاید نظم امنیتی پساجنگ سرد در حال تغییر باشد و ترامپ و پوتین بتوانند بدون حضور دیگران، مسیر تازهای ترسیم کنند. برای بروکسل، برلین و پاریس، این به معنای از دست دادن نفوذ و تبدیل شدن به بازیگری حاشیهای است.
به همین دلیل است که دیمیتریف از اصطلاح «وحشت» استفاده کرد: تا به جهان القا کند که نشست آلاسکا شکافی بزرگ در اردوگاه غرب ایجاد کرده است. اما واقعیت شاید پیچیدهتر باشد؛ اروپا در تلاش است خود را از جایگاه یک «تماشاگر نگران» به یک «بازیگر فعال» برساند. اینکه در عمل موفق خواهد شد یا نه، به سرعت عمل و میزان هماهنگی میان پایتختهای اروپایی بستگی دارد.
نشست آلاسکا نشان داد که سکوت و ناگفتهها گاهی بیش از توافقهای رسمی معنا دارند. پوتین بدون حرف زدن زیاد، موقعیتش را تثبیت کرد؛ ترامپ با ابهامگویی، خود را در جایگاه معمار احتمالی صلح قرار داد؛ و اروپا با نگرانی به آیندهای مینگرد که در آن شاید مجبور شود بار سنگینتری بر دوش گیرد.
اگرچه جنگ همچنان ادامه دارد، اما پس از آلاسکا، معادلات سیاسی تغییر کرده است. آنچه اکنون برای اروپا حیاتی است، تصمیمگیری سریع و هماهنگ است: یا در بازی بماند، یا بپذیرد که آیندهاش در دستان دیگران نوشته خواهد شد.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.