به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعد نیوز به نقل از پارسینه، علما سلبی همسر خلبان شخصی صدامحسین میگفت : صدام به شخصیتهایی نزدیک میشد که همسرانی زیبا و وسوسهانگیز داشتند. نزدیکان صدام اما میگفتند در قلب صدام تفنگ از هر چیزی باارزشتر بود، حتی بالاتر از همسر و اسبش. به همین خاطر غالبا وقتی به شبنشینی میرفت حتی اگر همسرش رانمیبرد تفنگش را میبرد.
این شبنشینیها فرصتی بود برای پیداکردن معشوقه جدید. اولین معشوقهاش را هم در یکی از این شبنشینیها پیدا کرد : هنا. صدام بعدها مدعی شد که هنا را کشته چون فهمیده که با مرد دیگری رابطه دارد. البته هیچ سندی دربارهی واقعی بودن این ماجرا در دست نیست.
صدام دو بار ازدواج کرد. همسر اولش ساجده طلفاح(در تصویر)دختر داییاش بود که به شغل معلمی اشتغال داشت. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای عُدَی و قُصی و سه دختر به نامهای رعنا، رغد و هلا بود. صدام مدام از ازدواج موفقش با ساجده تعریف میکرد.
کار به جایی رسیدهبود که خودش را مشاور ازدواج عراقیها میدانست و توصیههایش را در روزنامهها منتشر میکردند. صدام میخواست قیم همه دختران عراق باشد. به ندرت پیش میآمد که لفظ "زن" را به تنهایی به کار ببرد، همیشه صفتی به آن اضافه میکرد، مثل : زن محبوب، زن شریف، زن نجیب یا زن شهیده. برای خیلیها در عراق صدام یک مدافع سرسخت حقوق زنان بود. به مردان همحزبیاش(حزب بعث)تاکید میکرد که حتما اصلاح کنند و مسواک بزنند و تمیز باشند. یکبار در تلویزیون گفته بود : اگر مردی بوی عرق بدهد نباید در نشست یا اجتماع خانوادگی شرکت کند، باید هر روز حمام برود. زنان باید روزی دو بار حمام کنند. چون بوی آنها در مقایسه با مردان بیشتر معلوم میشود. اگر زنی مسواککردن بلد نیست باید از انگشتانش برای این کار استفاده کند و دندانهایش را بشوید.
اما همین صدام وقتی از سِمت معاونت ریاستجمهوری به ریاست جمهوری رسید افکار مترقیانه سابقش را فراموش کرد و برابری حقوق زن و مرد رااز یاد برد. در رادیو گفت : زن باید تسلیم شوهرش باشد، چون این مرد است که حرف آخر را میزند، اوست که مسئولیت خانه را به عهده دارد و پدر خانواده است! دایان داکرت در کتاب زنان دیکاتورها مینویسد : صدام معشوقههای عجیب و غریبی داشت. یکیشان "آشتی مربان" بود، دختر دبیرستانیایی که شیفتهی صدام بود و از طریق نامهنگاری توانست به او نزدیک شود. دیگری "سلما محسن" بود، همسر یکی از دولتمردان عراقی که با صدام در مصر زمانی که به این کشور تبعید شدهبود آشنا شد. سلما میگفت : صدام با همه میگفت و میخندید و چشمانش در آدم رسوخ میکرد.
آشتی مربان درباره ملاقاتش با صدام به دایان داکرت گفت : صدام از من پرسید "آشتی" اسمی کردیست؟ من گفتم : نه، من کرد نیستم، مسیحیام. صدام جواب داد : همه ما عراقی هستیم. صدام به آشتی یک صندوق کوچک هدیه داد که داخلش یک ساعت طلایی ساخت سوئیس با تصویری از خودش و 1000دینار عراقی بود.
لطیف یحیی همکلاسی عدی(پسر صدام)در مورد ساجده مادر عدی میگفت : تنها چیزی که این زن را سیر میکرد علاوه بر لباس، جواهر بود. جواهرات تنها موضوعی بود که توجه ساجده را در مهمانیها و شبنشینیها به خود جلب میکرد.
در طول جنگ با ایران دختران صدام اجازه ترک کشور را نداشتند. به همین خاطر رفتن به بازارهای خرید در محلههای گرانقیمت لندن و پاریس برایشان غیر ممکن بود اما میتوانستند از طریق کاتالوگهای معروفترین برندها، جواهرات مدنظرشان را به هر قیمتی که باشد سفارش دهند.
تنها دغدغهی عدی این بود که مثل پدرش باشد. گفته میشد عدی و قصی در حالی که تنهاپنج-شش ساله بودند به دستور پدرشان در چند مراسم اجرای حکم اعدام در ملاءعام حضور پیدا کردند. عدی در دانشگاه بغداد برای تحصیل در رشته مهندسی معماری ثبتنام کرد و با اینکه اصلا دانشجوی خوبی نبود اما با فشار سازمان اطلاعات عراق و تهدید و تطمیع اساتید توانست با معدل 98/5 از 100 فارغالتحصیل شود. عشیره تکریتی(عشیره خانوادگی صدام)تصمیم گرفته بود که عدی با دخترِ برزان، برادر ناتنی صدام ازدواج کند. این ازدواج صورت گرفت اما نافرجام بود. در نهایت سهماه پس از ازدواج، سجا همسر عدی با کمک ساجده مادرشوهرش به سوئیس پیش پدرش که سفیر عراق در این کشور بود رفت.
در سال 1982 نیروی هوایی عراق به مناسبت تحویل گرفتن جت بوئینگ 747 مراسمی ترتیب داده بود. صدام در این مراسم چشمش به همسر مهندس نورالدین صافی(مهندس معروف خطوط هوایی عراق) افتاد : سمیرا شاهبندر(در تصویر)؛ و یکدل نه صددل عاشق او شد. سمیرا و خواهرش آمال دو خواهر از یک خانواده بازرگان بودند با اصلیتی لبنانی. این دو خواهر با دو خلبان سابق ارتش ازدواج کردند. سمیرا چهلساله بود و دو فرزند داشت. صدام پس از این ملاقات برای سمیرا جواهرات، اتوموبیل، عطر و لباس میفرستاد.
دیکتاتور عراق صرفا شیفته زیبایی سمیرا نبود، بلکه بیشتر به این دلیل مجذوبش شدهبود که سمیرا یک چشمپزشک و از خانوادهایی معروف بود. این آرزوی دیرین صدام بود که بتواند با یک زن از طبقه اشراف وصلت کند. صدام سمیرا را به مهمانیهای خصوصی در کاخش میبرد. این دو چنان به هم نزدیک شده بودند که سمیرا سر میز شام با صدام شوخی میکرد وقلقلکش میداد، آن هم پیش چشم فرزندان خودش! در نهایت صدام، نورالدین صافی شوهر سمیرا را مجبور میکند تا سمیرا را طلاق دهد و در سال 1986 رسما با سمیرا ازدواج میکند. از طرفی شایعه شده بود که معرّف سمیرا به صدام "کامل هنا جیجو"(در تصویر) آشپز و چشندهی غذای صدام(تستر سم)بوده.
پس از ازدواج رسمی صدام و سمیرا، عدی که چشم دیدن سمیرا را نداشت بنابر همین شایعات هنا جیجو را در یکی از مهمانیها به ضرب گلوله میکشد. حاصل ازدواج صدام و سمیرا فرزندی بود به نام علی(یا به گفتهی بعضی محمد). سمیرا برای حفظ جان و امنیت پسرش کلا وجود چنین فرزندی را منکر میشود. ساجده همسر اول صدام که شکستخوردهی بازی عاشقانه شوهرش بود به فکر انتقام میافتد. برادر ساجده، عدنان(در تصویر)که از دوستان صمیمی و وفادار صدام بود با تحریک خواهرش و مشاهده وضع خانوادگی صدام کمکم در محافل خصوصی زبان به انتقاد از صدام باز میکند. این حرفها به گوش دیکتاتور میرسد و آتش خشمش را شعلهور میکند.
در مراسم رژه ارتش در سال 1989 بالگرد عدنان به طرز مشکوکی سقوط میکند و وی در جا میمیرد! تحقیقاتی که بعدا از سوی دولت عراق صورت گرفت علت حادثه را مشکل فنی اعلام کرد. در مراسم تشییع جنازه، خیرالله پدر عدنان و ساجده بر سر صدام فریاد میکشد :"تو زندگی دخترم را تباه کردی، پسرم را کشتی، منتظر انتقام من باش!" اما همهچیز بعد از حمله صدام به کویت و ورود آمریکا به این جنگ تغییر کرد.
درست اول فوریه 1990 بود که حمله هوایی آمریکا به بغداد شروع شد. ناگهان برق کل شهر قطع شد و از قضا صدام که در خیابان در حال رانندگی بود. در تاریکی محض، کنترل خودرو را از دست داد و تصادف کرد. دیکتاتور با زحمت به بیمارستان رسید، در حالی که پیشانی، زیرچانه و زیر چشم چپش آسیب دیده بود. وقتی دکتر خواست پانسمانی روی صورتش بگذارد صدام مانع از این کار شد، چون قرار بود مقابل دوربین تلویزیون با پریماکوف وزیر خارجه شوروی دیدار کند. صدام مثل همه دیکتاتورها دوستداشت تصویر بینقص و آرمانیایی از خود در مقابل مردم تحت کنترلش به نمایش بگذارد
در سال 1995 رغد و رعنا دختران صدام متاثر از وضعیت خانوادگی و جنگ ویرانکننده کویت تصمیم گرفتند همراه با همسرانشان از کشور خارج شوند.این ضربه مهلکی به صدام بود. حسین کامل(در تصویر)همسر رغد که وزیر صنایع نظامی بود تمام اسرار نظامی حکومت صدام را در جیب خود داشت. برادر حسین(صدام کامل)که شوهر رعنا بود ریاست نگهبانان شخصی صدام را بر عهده داشت. همسران این دو دختر سالها بود که به کاخهای صدام رفت و آمد میکردندو از تمام اسرار و ریختوپاشهای او مطلع بودند. بعد از اینکه سازمان سیا اطلاعات مورد نیازش را از این خانواده در اردن گرفت آنها تبدیل به افراد بیخاصیتی شدند که مثل طاعونزدهها با ایشان رفتار میشد. صدام نامههای زیادی برایشان نوشت و قسم خورد که اگر برگردند با ایشان کاری نداشته باشد. حسین کامل تصمیم گرفت همراه همسرش رغد به عراق برگردد اما برادرش در ترکیه ماند.
حسین به محض ورود به عراق به طرز وحشیانهایی کشته شد و صدام حتی دستور داد موقع دفن جنازهاش کسی عزاداری نکند. حسین کامل داماد محبوب ساجده بود. مرگ وی و هوو آوردن صدام ضربه جبرانناپذیری به رابطهی وی با همسرش وارد آورد. در این شرایط بود که ساجده گرفتار توهم توطئه شد و فکر میکرد هر لحظه ممکن است از سوی شوهرش به قتل برسد. ششماه بعد از کشتهشدن حسینکامل، عدی در خیابان مورد سوءقصد قرار گرفت اما زنده ماند. وقتی ساجده با وحشت در بیمارستان محل بستری عدی حاضر شد، فریاد میکشید که : بچههامو میکشه! میدونم آخر بچههامو میکشه!
سمیرا اما در این میان زندگی کولیواری داشت. به صلاحدید صدام مدتی به اروپا فرستاده شد اما وقتی که برگشت باز هم جا و مکان ثابتی نداشت. خصوصا از کینه عدی وحشت داشت چون عدی چندبار علنا تهدیدش کرده بود که فرزندانش از ازدواج قبلیاش را خواهد کشت.
در سال 2003 که ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا به عراق حمله کرد، صدام مجبور به فرار شد. گویا آخرین دیدار سمیرا و صدام در سوریه در یک رستوران کوچک صورت گرفت. صدام در لباس چوپانی ظاهر شد و 5میلیون دلار همراه با کیفی حاوی 10 کیلو شمش طلا به سمیرا داد. بهعلاوه یک گذرنامه با نام خدیجه. سمیرا اکنون در لبنان زندگی میکند.
ساجده ساعاتی قبل از بمباران بغداد در 20مارس 2003 به قطر گریخت. گویا کوچکترین دخترش هلا هم همراهش بود. رغد و رعنا هم به اردن گریختند. در سال 2015 شایعهایی پیرامون مرگ ساجده پخش شد که خانوادهاش آن را تکذیب کردند. عدی و قصی هم در 22 ژوئیه 2003 طی یورش نیروهای آمریکا به پناهگاهشان در موصل کشته شدند.