به گزارش سایت خبری ساعد نیوز ، آدم هایی که از نظر احساسی قوی هستند و تمام روابط خود را در احساسات می پیچند، آدم هایی هستند که نقش قربانی را بازی می کنند و ادعا می کنند در روابطشان زخم خورده اند. حتی بدتر، ممکن است احساس کنند مورد بی توجهی، آزار و سوء استفاده عاطفی قرار گرفته اند. متأسفانه، این روزها بیش از پیش با افرادی روبه رو می شویم که از ناراحتی و آزردگی عاطفی در رابطه عاشقانه شان گلایه کنند.
شاید مشکل از این جایی نشات گیرد که اغلب آدم ها به راستی باور دارند که آنچه احساس می کنند، درست است: خیلی تنبله، اصلاً گوش نمی کنه، خیلی حرف می زنه، اصلاً ملاحظه نمی کنه و…. چنین افکار تحریف شده ای در دریای سرخوردگی ناشی از روابط پرآسیب، نقش راهنما به خود می گیرند. آنها واقعیت را تحریف کرده و در ذهن خودشان چیزی را بزرگ و غیرواقعی می کنند و به آن اعتقاد پیدا می کنند.
در هجوم افکار غیرواقعی باید یه جایی بایستید، انصاف به خرج دهید، رابطه تان را به عنوان یک ناظر بیرونی خارج از گود ببینید و خوب فکر کنید. غیرممکن است که همسرتان هیچ وقت به شما گوش ندهد یا هرگز ملاحظه چیزی را نکند. شاید شما چنین احساسی داشته باشید ولی در واقعیت چنین چیزی ممکن نیست. کافی است در میانه بحث، دیگری را متهم کنیم که «هیچ وقت به من گوش نمی کنی» تا با این توضیح که «همین دیشب ۲ ساعت تمام به حرفات گوش می دادم» یا «خودت رو چی می گی که…» آتش دعوا تندتر شود.
چند گونه از افکار مخرب و آسیب رسان در رابطه عاطفی وجود دارد. این افکار در زوج های بسیاری دیده می شود. در برخی زوج ها، همه این الگوهای فکری مخرب دیده نمی شود، اما در همه زوج ها، دست کم یکی از این افکار آسیب رسان دیده می شود. این افکار مخرب چه چیزهایی هستند؟
نمونه چند تفکر مخرب
۱- افکار «همه یا هیچ»
در دعوا ما روی یکی از دو سر متراژ ذهنی مان هستیم. یا صفریم و یا صد. یا هیچیم یا همه. به نظر شما، همسرتان همیشه اشتباه می کند یا هیچ کاری را درست انجام نمی دهد؟ مثال: همیشه فکر می کنه حق با اونه!، هیچ وقت برای من ارزش قائل نیست!
۲- نتیجه گیری مصیبت بار
یکی از زوجین درباره پیامد منفی کارهای طرف مقابل اغراق می کند. مثال: نباید این پول رو خرج می کرد، حالا وضعیت مالی مون خراب می شه!
۳- تلة «باید»
یکی از زوجین تصور می کند که طرف مقابل خواسته اش را برآورده خواهد کرد؛ چون به گمانش او باید از این خواسته باخبر باشد. اینکه خودمان را مستحق چیزی بدانیم که در ذهنمان است و اصلاً شرایط طرف مقابل را نبینیم، عاقلانه و عادلانه است؟ مثال: تو باید با من بیای خونه مادرم. حتی اگر کار داری.
۴- برچسب گذاری
شما به شکلی ناعادلانه و با نادیده گرفتن ویژگی های مثبت همسرتان، به او برچسب می زنید. برچسب هایی که مثل سیلی بر روی صورت طرف می خورد. مثال: تو چقدر غر می زنی همیشه!
۵- سرزنش کردن
به شکلی ناعادلانه و غیرمنطقی، همسرتان را به خاطر مشکلات رابطه تان یا مشکلات بزرگ تر سرزنش می کنید. مثال: تو من رو بدبخت کردی و استقلال من رو گرفتی!
۶- تخیل بیش از اندازه
در این وضعیت، شما درباره رفتار همسرتان نتیجه ای منفی می گیرید که پایه و اساس منطقی ندارد. مثال: این روزها خیلی سرش شلوغه، حتما سروگوشش جایی می جنبه! خودتان هم می دانید که این افکار از زیادی هیجان ناشی از عصبانیت شماست و اصلاً واقعیت ندارند.
۷- عذاب سرخوردگی
شما بر انتظارات ایده آلی تمرکز می کنید که ریشه در گذشته دارند. مثال: همیشه به فکر پدر و مادرشه. اصلاً من براش مهم نیستم!
در آخر اینکه باورهای اغراق آمیز و تحریف شده شان درباره خود، خانواده و در آینده، شریک زندگی و بقیه آدم هایی که با آنها ارتباط داریم، منجر به سمی کردن ارتباطاتمان می شوند. باید آنها را شناسایی و مدیریت کنیم.