روشن آن بدری که کمتر منزلش عالم بود
خرم آن صدری که قبله ش حضرت اعظم بود
این جهان رخسار او دارد از آن دلبر شدست
و آن جهان انوار او دارد از آن خرم بود
سنایی
همانطور که در این شعر هم می بینید اعظم یکی از صفات خداست که معنی بزرگواری و بزرگی می دهد. انتخاب صفات خداوند به عنوان نام برای فرزند که عزیزترین شخص در زندگی انسان است یکی از کارهای مورد علاقه افرادی است که عاشق خدا هستند.آن ها عزیزترین شخص زندگی شان را با صفتی از صفات خدا نامگذاری می کنند تا هم ارادت و عشق شان را به خدا نشان دهند هم فرزندشان از برکات این نام برخوردار شود و از معنی زیبایش تاثیر بپذیرد.اسم اعظم به جز این در کنار هر اسم دیگری بیاید قدر و منزلت والای آن را نشان داده است. مثلا «شهرالله الاعظم» اشاره به ماه رمضان دارد یا «سروش اعظم» اشاره به جبرئیل دارد.شما درباره این اسم زیبای دخترانه چه فکر می کنید؟
مشخصات اسم اعظم
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:324834
- ابجد کبیر: 1011
- ابجد صغیر: 12
- ریشه نام: عربی
- نام به انگلیسی:aezam
- تلفظ به فارسی: اعظم
- تلفظ نام به انگلیسی:/aezam/
معنی اسم اعظم در ثبت احوال
۱- بزرگ، بزرگتر، بزرگترين، بزرگوار، بزرگوارتر؛ ۲- از صفات خدوند.
معنی اسم اعظم در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین ،فرهنگ فارسی و عمید
- لغت نامه دهخدا:اعظم. [ اَ ظَ ] ( ع ن تف ) بزرگ یا بزرگتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . بزرگوارتر. س ...
- فرهنگ معین:(اَ ظَ ) [ ع . ] (ص تف . ) ۱ - بزرگتر، بزرگوارتر. ۲ - درشت تر.
- فرهنگ فارسی:بزرگتر، بزرگوارتر، اعاظم جمع ( اسم ) جمع عظم استخوانها عظام . علی قلیخان از شعرای عصر صفوی و از بزرگ ...
- فرهنگ عمید:۱. بزرگ تر. ۲. بزرگوارتر.
نام های هم آوا با اعظم
عظیم،معظم،اصغر،سرور،عظیمه،اعراف،کبری،اقدس،اکرم،اطلس،مرمر،
شعر با اسم اعظم
اسم اعظم در سواد اعظم است
در سواد اعظم آن اعظم نگر
قطب عالم روح اعظم یافتم
روح اعظم قطب عالم یافتم
مظهر اسم اعظم اوئیم
غیر ما کیست صاحب اعظم
آن صورت اسم اعظم حق
وین معنی خاص اسم اعظم
اسم اعظم جامع ذات و صفات
روح اعظم پادشاه کاینات
دل حقیر نوازش که جلوه گاه خداست
چو کعبه ایست که از عرش اعظم است اعظم
چتر میمون همت عالیت
سایه دار سپهر اعظم باد
ای طالب اسم اعظم، این نام
خواهی که تو را شود مسلم؟
خاتم جم را بشارت ده به حسن خاتمت
کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست اهرمن
بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم
ملک آن توست و خاتم فرمای هر چه خواهی
اعظم جلال دولت و دین آنکه رفعتش
دارد همیشه توسن ایام زیر ران
زهی اعظم وزیری کز شکوهت
وزارت راست از شاهنشهی عار
عید اکبر شمس تبریزی بود
عید را قربانی اعظم شدم
پوشیده لباس خز ادکن
بر ماتم لاله چرخ اعظم
ای ذره ای از نور تو بر عرش اعظم تافته
از عرش اعظم در گذر بر هر دو عالم تافته
هرکه دارد از تو دارد اسم و رسم خسروی
شاه اعظم شان تست و خسرو اعظم تویی
اعظم خلیفه قطب دین آنکو همای همتش
بالاتر از هفتم فلک دارد محل پرواز را
کی پند و اعظم بنشیند به گوش دل
گوشم که خواری تو شنیدن گرفته است
آن چه دولت بود کاندر یک شبی خنده زنان
گویی از فردوس اعظم فتح بابی داشتم
اعظم قوام دولت و دین آنکه بر درش
از بهر خاکبوس نمودی فلک سجود
سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشه فام
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار
در ازل بر جان خاقانی نهادی مهر مهر
تا ابد بی رخصت خاقان اعظم برمکن
نام او چون اسم اعظم تاج اسمادان از آنک
حلقه میم منوچهر است طوق اصفیا
دستور اعظم افسر دارندگان ملک
کز ظل عرش بر سرش افسر نکوتر است
خاقان اعظم آنکه بقا با سعادتش
هم شیره ابد شد و پیمان تازه کرد
اعظم سپهبد آنکه کشد تیغ زهر فام
زهره ز شیر شرزه به هیجا برافکند
این کعبه شاه اعظم و ایزد ز قدرتش
بر نو عروس فتح شه کام کار کرد
دخلش خراج خزران، خیلش غزات ایران
جمعش سواد اعظم، رسمش جهاد اکبر
عالم خلقت ز غیب هژده هزار آمده است
عالم اعظم توئی از پس هژده هزار
برآرم پر و برپرم کآشیانه
به از قبه چرخ اعظم ندارم
بهر تعویذ سلاطین از ثناش
اسم اعظم در زبان ملک باد
مدار عالم خلقت، مراد خلقت آدم
قوام مرکز سفلی، امام حضرت اعظم
با فروغ نیر اعظم رواق چرخ را
گر شعاع لمعه اختر نباشد گو مباش