اسم بنه از نام های زیبا و اصیل دخترانه کردی است که به معنی مناسبت است. برای خواندن مطالب بیشتر درباره معنی و ریشه این اسم توجه شما عزیزان را به ادامه مطلب جلب می نماییم.
مشخصات اسم بنه
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:اطلاعاتی در مورد این اسم در دسترس نیست.
- ابجد کبیر:-
- ریشه نام:کردی
- نام به انگلیسی:bone
- تلفظ به فارسی:بنه
- تلفظ نام به انگلیسی:/bone/
معنی اسم بنه در ثبت احوال
اطلاعاتی در مورد این اسم در دسترس نیست.
معنی اسم بنه در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین، فرهنگ فارسی و عمید
- لغت نامه دهخدا:بنه. [ ب ُ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) پهلوی «بنگ » . ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بار و اسباب و رخوت خانه. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). اسباب و رخت. ( رشیدی ) ( غیاث ). رخت و متاع و اسباب خانه و بهیر و اموال. ( ناظم الاطباء ). بار و اسباب و رخوت خانه. اثاث البیت. مال. دارایی.زاد. توشه. ( فرهنگ فارسی معین ). لوازم سنگین وزن که با لشکر بود، چون خیمه و خرگاه و اثاث و اسباب و غیره : بشربن انطاه به یمن شد و عبداﷲبن عباس امیر یمن بود از قبل امیرالمؤمنین علی. عبداﷲ بگریخت و بشر، بنه عبداﷲ را دریافت در راه و غارت کرد. ( ترجمه تاریخ طبری ). حسن به واسط بیمار شد و روزی چند برآمد و سودا بر وی غلبه کرد و دیوانه شد. و او رابند نهادند و ستوران و بنه های او گرد کردند و حمید طوسی را بر آن نگهبان کردند. ( ترجمه تاریخ طبری ).
- فرهنگ معین:(بَ نِ ) ( اِ. ) درختی است مانند پستة معمولی که آن را پسته وحشی هم گویند. بلندی اش تا چهار متر می رسد. گل این درخت به رنگ قرمز است که از آن در رنگرزی استفاده می شود. از پوست این درخت ماده ای بد ست می آید به نام سقز، از این رو به آن درخت سقز هم می گویند.
( ~. ) (اِمر. ) بیخ درخت ، اصل ، ریشه .
(بَ نَ یا نِ ) (اِ. ) طناب باریک .
(بُ نِ ) [ په . ] (اِمر. ) ۱ - بار و اسباب سفر. ۲ - مال ، دارایی . ۳ - زاد، توشه . ۴ - جفت . ۵ - رخت و لباس . ۶ - لانه و آشیانه مرغ . ۷ - خانه ، شبستان - فرهنگ فارسی:( اسم ) ۱ - بیخ درخت اصل ریشه . یا از بنه .
- فرهنگ عمید:۱. گیاهی درختی شبیه درخت پسته که از تنۀ آن سقز و از گُل و برگ آن رنگ سرخی به دست می آید که در رنگرزی به کار می رود، بنگلک، چاتلانقوش، سقز.
۲. میوۀ این درخت که از آن ترشی درست می کنند و دارای دانۀ روغنی است.
۱. بار و اسباب سفر.
۲. [قدیمی] جا، مکان.
۳. [قدیمی] خانه.
۴. [قدیمی] رخت، لباس.
۵. [قدیمی] مال، دارایی.
۱. اصل، بنیاد.
۲. (زیست شناسی ) ساقه، تنه.
۳. (زیست شناسی ) ریشه: هر شجر باغ ز سر تا بنه / مانده ز بی برگی خود برهنه (امیرخسرو: مجمع الفرس: بنه ).
۴. (زیست شناسی ) درختچه.
* از بنه: ‹ازبن› [قدیمی] از بیخ، از ریشه، از اصل.
نام های هم آوا با بنه
بوکیانی، بوکین، بونخوش، بوین، بژا، بشدار، بفرین، بریوان، بلالوک، بلار،بیکن، بیکژ، بیسو، بیسو