یکی از نام های زیبایی که می توان برای دختران خود انتخاب کنید سیما می باشد. معنی اسم سیما در زبان عربی چهره، صورت، بیان شده است. شما عزیزان همراه در ادامه می توانید با دیگر معانی، فراوانی و اسم های مشابه این نام دخترانه عربی آشنا شوید، پس تا پایان همراه ما باشید.
مشخصات اسم سیما
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:88,035
- ابجد کبیر:111
- ابجد صغیر:12
- ریشه نام:عربی
- نام به انگلیسی:sima
- تلفظ به فارسی:سیما
- تلفظ نام به انگلیسی:/simā/
معنی اسم سیما در ثبت احوال
۱- چهره، صورت؛ ۲- (در قديم) نشان و حالتي در صورت انسان كه مبين حالات دروني باشد.
معنی اسم سیما در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین،فرهنگ فارسی و عمید
- لغت نامه دخدا:سیما. ( ع اِ ) نشان و علامتی که شناخته شود بدان خیر و شر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . نشان. ( ترجمان ...
- فرهنگ معین:(اِ ) ۱ - چهره ، قیافه . ۲ - علامت ، هیئت .
- فرهنگ فارسی:مخصوصا بویژه : هر آنج بشنود و طبیعت او را موافق و ملایم آید زود بقبول آن مسترسل شود سیما که نظمی نیک ...
- فرهنگ عمید:۱. روی، چهره، صورت. ۲. [قدیمی] ناصیه، پیشانی. ۳. [قدیمی] علامت، هیئت. = لاسیما
نام های هم آوا با سیما
مقیما،دارا،نیل آی،مشیما،نسیما،علیما
شعر با اسم سیما
بلکا دلکا کم کن یغما
ای خوش سیما بنشین بنشین
ای بهارستان اقبال ای چمن سیما بیا
فصل سیر دل گذشت اکنون بچشم ما بیا
خزانی چهره بس باشد بهار آبروی من
گواه فتح دل دارم شکست رنگ سیما را
(بیدل) بعرض جوهر اسرار خوب و زشت
آئینه ئی بصفحه سیما نمیرسد
در عرق زانچهره خورشید سیما روشن است
برق چندین شعله وقف کشت انجم کردنش
چون حیا آب رخ گوهر ما وقف تریست
عرقی چند مبادا شود از سیما خشک
نواهای بساط دهر نذر ناشنیدنها
بشور اضطراب دل که سیما بیست در گوشم
شدم خاکستر و از جوش بیتابی نیاسودم
رگ خوابی که دارم نبض سیما بست پنداری
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
عالم طفلی و جهل حیوانی بگذاشت
آدمی طبع و ملک خوی و پری سیما شد
شرحت کسی نداند، وصفت کسی نخواند
همچون تو ماه سیما، در بحر و بر نباشد
ظلم کردن بر بلا گردان خود انصاف نیست
بی سبب بال مرا آن آتشین سیما شکست
قالب فرسودگان، فانوس شمع طور شد
تا به خاک کشتگان آن آتشین سیما گذشت
نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست
که درین آینه، جوهر به تماشا برخاست
مهر و کین می شود از صفحه سیما ظاهر
صافی و تیرگی آب ز گوهر پیداست
هر چه در سینه بود، می کند از سیما گل
شاهد تنگی دلها، گره پیشانی است
پاک شد دل چو به آن آینه سیما پیوست
سیل ناصاف نماند چو به دریا پیوست
حسن بی پرده بود پرده بینایی چشم
ساده لوح آن که ترا پرده ز سیما برداشت
از راه حرف وصوت رسیدن به کنه خلق
با نامه گشاده سیما چه حاجت است؟