به گزارش پایگاه خبری_تحلیلی ساعدنیوز، همه ما خاطرههایی شنیدنی و شیرین از بازگشایی مدارس داریم. مرور خاطرههای دیگران هم از روز اول مهر، خواندنی است.
اولین کتک مدرسه را همان روز اول مهر در کلاس اول ابتدایی خوردم. پدرم مرا کچل کرد و یقه سفید و کتی پوشیدم که نامم روی آن نوشته شده بود. روز اول، مرا به مدرسه دلگشا در میدان بروجردی رساند و خودش رفت؛ تا وارد حیاط مدرسه شدم، 3 تا از این دانشآموزان بزرگ سومی و پنجمی، جلویم سبز شدند و یکی از آنها که بزرگتر بود، گفت: «چطوری؟» و چنان مشتی وسط شکمم زد که بقیه ماجرا را دیگر یادم نیست! تا اینکه وقتی چشم باز کردم، ناظم و مدیر بالای سرم بودند و...
سال65 دوره آمادگی را گذراندم و در آنجا آنقدر بازی میکردیم که من فکر میکردم کل مدرسه، همین بازیهاست. پس وقتی کلاس اولی شدم، با خوشحالی همراه مادرم در نخستین روز مدرسه وارد کوچه بنبست مدرسه شدیم. توی کوچه دانشآموزی را دیدم که به تیر چراغبرق چسبیده بود و مادرش او را میکشید تا وارد مدرسه بشود. از کنارشان با لبخند گذشتیم و وارد مدرسه شدیم. در همان روز اول، چنان اتفاقهایی افتاد که روز دوم، آن پسری که به تیر چراغبرق چسبیده بود و مادرش او را میکشید، من بودم...