تفریحات جالب مردم تهران قدیم
در تهران قدیم، مانند هر دوره ای از تاریخ، مردم به غیر از کسب و کار روزانه دارای تفریحات و سرگرمی هایی برای پر کردن اوقات فراغت خود بودند که با تفریحات امروزی بسیار متفاوت بود.
قبل از دوران مشروطیت، تمام تعطیلی های عید و عزا(به استثنای تعطیلات نوروز) به تاریخ قمری تعیین می شد و اغلب آنها جنبه مذهبی داشت. یکی از مهمترین اعیاد مذهبی در آن دوران، عید قربان بود که تا کنون نیز به اهمیت خود باقی است.
در آن دوران از عید قربان تا عید غدیر به مدت یک هفته تعطیل بود و مردم در این ایام به تفریح و گشت و گذار مشغول می شدند. مغازه های کمی در بازار مشغول کار بودند و تنها پستخانه و تلگرافخانه تعطیل نمی شد. در این هفته مکتب خانه ها اغلب تعطیل می شدند زیرا اعتقاد بر این بود که تحصیل میان دو تعطیلی میمنت ندارد.
تعطیلات یک هفته ای بین عید قربان و غدیر
قبل از اینکه در ایران مشروطه مطرح شود تاریخ ایران قمری بود و تعطیلی ها و مناسبت ها همه به تاریخ قمری بود. تنها مناسبتی که به تاریخ شمسی داشتیم عید نوروز بود. عید قربان میان مردم ایران و به خصو تهرانی ها اهمیت زیادی داشت. به مناسبت این عید بزرگ که یک عید مذهبی و مردمی بود کشور یک هفته تعطیل می شد. از عید قربان تا عید غدیر که مردم به گردش و تفریح می پرداختند و سادات را گرامی می داشتند. مهمانى ها اوج می گرفت و بازارها تعطیل می شد. تنها اداره های آن زمان هم یعنی پستخانه و تلگرافخانه بیش از پیش فعالیت می کرد. مکتب خانه ها یعنی مدارس قدیم یک هفته تعطیل مى شد و هیچ کس بین این دو تعطیلی درس نمی خواند.
اگر بخواهیم به بیشترین تفریحاتی که مردم در این مناسبت ها و ایام تعطیل در تهران انجام می دادند باید به موارد زیر اشاره کنیم.
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمی های مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفته اش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داش مشدی های خوش پوش بود که در مکان هایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریه ای در شرق تهران) دوشان تپه (خیابان ژاله) و مزرعه امین الملک (حوالی راه آهن) به تفریح و مسابقه می پرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعت ها محو تماشای خرسواری می شدند.
این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیل ترین و تیزفهم ترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالان هایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گل میخ نقره و با زنگوله های فراوان آرایش شده بودند.
همچنین دست، پا و دم آنها را حنا می بستند و سم هایشان را به رنگ سیاه درمی آوردند و از پیشانی بند و مگس پران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینت بخشیدن به این حیوانات استفاده می کردند.
خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباس ها در میان مردم ظاهر می شدند. با لباده های بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنک های نمدی، شال ابریشمی و گیوه های آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکان های مذکور بالا و پایین می رفتند.
ترنا، بازی همه گیر
در بین تفریحات ترنا بازی گستردگی و جاذبه بیشتری داشت و امکان شرکت آن برای همه و در هر مکانی وجود داشت و بخشی از وقت مردان و پسران را در روزهای تعطیل پر می کرد.
خیمه شب بازی
خیمه شب بازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و استفاده از آن به صورت یکی از تفریحات مورد علاقه مردم درآمد.
گردش در باغ ها
مردم در روزهای تعطیل عازم باغ ها و سایر گردشگاه های تهران نظیر چشمه علی ، دوشان تپه ، پس قلعه ، عشرت آباد، میدان باغ شاه و... می شدند تا ساعاتی از روز را در هوای آزاد و فضایی سبز بگذرانند. طی روز وقت خود را بیشتر با بازی های دسته جمعی مثل الک دولک ، یک پی دوپی ، دوک بازی و... می گذراندند و در این میان ، مارگیرها هم جای خاصی داشتند و با استفاده از مارهای بزرگ که نیش آنها کشیده شده بود به اجرای نمایش هایی سرگرم کننده می پرداختند.

تفریحات زنانه
در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچیک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند جز آن دسته از زنان که با خانواده خود به زیارت اماکن متبرکه می رفتند. زنان هیچگونه وسیله تفریحی نداشتند، بلکه آنها هم دارای یک سری وسایل و امکاناتی برای پر کردن فراغت خود بودند که از آن جمله می توان به برگزاری مجالس روضه خوانی زنانه در منزل، شرکت در مجالس روضه خوانی و مجالس قرائت قرآن و حدیث اشاره نمود.
جز این رفت و آمدهای زنانه و دور هم نشستن در ساعات مختلف روز یکی از وسایلی بود که وقت زنان را پر می کرد و طی این نشست و برخاستهای زنانه، فرصت مناسبی بود تا زنان بتوانند طرز پخت انواع غذاها و شیرینی ها، شیوه تهیه ترشیجات و مرباجات و نحوه دوخت و دوز را از هم یاد بگیرند. در این جلسات غیبت کردن از دیگران و بزرگ کردن معایب انان، یا افشای اسرارشان حلاوت خاصی داشت.
پرده قیامت
تماشای پرده قیامت یکی از تفریحات مردم در اوقات فراغت محسوب می شد. پرده قیامت،یک نقاشی بزرگ بر روی پرده بود که در مکانهای خاص قرار داده می شد.
محتوای نقاشی، تجسم اوضاع و خصوصیات دوزخ توسط نقاش بود که شامل تصویر جهنم با شعله های آتش، چند مار و عقرب و اژدها می شد و تصاویر افراد گناهکار و دوزخیان که به وسیله لهیب آتش، گرفتار این جانوران شده بودند.
پرده خوان با صدایی گرفته و چوبی بلند، خصوصیات موارد به نقش درآمده را برای افراد حاضر در آن محیط توضیح می داد و آنها را از روز قیامت و جهنم آگاه می کرد.
شعبده بازی
یکی از سرگرمی های تهرانیان قدیم، دیدن شعبده بازی و کارهای محیرالعقول شعبده بازها بود. کارهایی از قبیل پنبه در دهان فرو کردن و 200 متر نخ از دهان بیرون آوردن، دستمال سفید در دهان کردن و دستمال الوان درآوردن، کبوتر درآوردن از زیر کلاه، تخم مرغ در کلاه شکستن و نیمروی داغ درآوردن و ... .
در این شعبده بازی ها و چشم بندیها گاه فرد شعبده باز سوتی می داد و برخی از تماشاچیان متوجه می شدند و او را رسوا می کردند، اما فرد حقه باز برای جلوگیری از آبروریزی به مردم می گفت اگر دروغ می گویم خودت می توانی امتحانش کنی. شعبده باز با گفتن این جملات کم کم بساط خود را جمع کرده و از آنجا دور می شد.
تفریح مردانه
قهوه خانه ها در ایام تعطیل پاتوق کاسب ها مى شد که جولانگاه درویش سخنور، نقال، لوطى عنترى و شعبده باز بود. مهمترین قهوه خانه هاى آن روز تهران یکى قهوه خانه باغ ایلچى و دیگرى باغچه حیاط شاهى معروف به باغچه على جان بود. قهوه خانه باغ ایلچى در اواخر بازار عباس آباد میان گذر لوطى صالح و گذر قاسم خان و همان محل سابق سفارت روس که «گریبایدوف» وزیر مختار وقت روس در زمان فتحعلى شاه را در آنجا کشتند از آن روز به نام باغ ایلچى خوانده مى شد. این باغ بزرگ چند هزار متر فضاى مشجر داشت، شب و روز دایر بود.
وقتی سینما آمد
سینما در بدو ورود به تهران تفریح خاص اعیان و اشراف بود و مردم عادی امکان استفاده از آن را نداشتند. اولین فیلمی که به ایران آمد و در دارالخلافه نمایش داده شد، فیلم مسافرت مظفرالدین شاه به اروپا بود که به وسیله میرزا ابراهیم خان عکاس باشی نمایش داده شد.
خودداری خانواده ها از بردن کودکان به سینما و کنجکاوی و علاقه کودکان برای تماشای این پدیده جادویی امکان پیدایش جعبه نمایشی به نام شهرفرنگ را فراهم کرد که دارندگان آن با حرکت در کوچه ها و در برابر رقمی ناچیز عکس های رنگینی را که معمولا از پشت جلد مجلات خارجی جدا و به هم چسبانده شده بود به کودکان نشان می دادند.
شهرفرنگ ، جعبه ای چوبی یا فلزی بود که یک یا چند عدسی بر بدنه یا بالای آن تعبیه شده بود و علاقه مندان می توانستند از طریق آن عکس های داخل شهر فرنگ را ببینند و صاحب این جعبه هم داستانی را که براساس عکس های داخل جبعه ساخته بود با صدای بلند برای بینندگان تعریف می کرد.